کد خبر
297106
تجاور به دختر جوان پس از ارتباط در فضای مجازی
ساعت 24-روزنامه ایران پرونده دختری را که در یک دوستی در فضای مجازی توسط یک پسر اغفال شد و مورد تجاوز قرار گرفت،گزارش کرده است.
روزنامه ایران پرونده دختری را که در یک دوستی در فضای مجازی توسط یک پسر اغفال شد و مورد تجاوز قرار گرفت،گزارش کرده است.
در این گزارش آمده است: دوسال پیش بود که با میثم درفضای مجازی آشنا شدم. روزهای اول آشنایی خیلی زود گذشت وپس ازحدود چهارماه فهمیدم عاشقش شده ام.تا اینکه یک روز با دوستش آمد سراغم ومن هم با خوشحالی سوار خودروی سیاهش شدم. اما چند دقیقه بعد متوجه شدم گرفتاریک شیاد شیطان صفت شده ام.هرچقدر فریاد زدم والتماس کردم فایدهای نداشت. تا اینکه....
روی صندلی عقب نشسته بودم که با تهدید وضرب وشتم آنقدر به سروصورتم کوبیدند که بیهوش شدم ودیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در محله نا آشنایی یافتم. انگار کابوس میدیدم اما افسوس که همه چیز واقعیت داشت. بشدت سردرگم ودرمانده شده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. بالاخره با هرزحمتی که بود خودم را به خانه رساندم. مادرم خانه نبود و مادر بزرگ گوشه اتاق پذیرایی نشسته بود. پس از سلامی ســـــرد و بی روح یکراست رفتم به اتاقم. همه چیز برایم تاریک وسیاه بود. موج ناامیدی همه وجودم را گرفته بود. وقتی به آینه نگاه کردم خودم را نشناختم چون حماقت وساده لوحیام باعث شده بود گرفتار دو پسر شیطان صفت وهوسران شوم. و...
درحالی که به آینه چشم دوخته و نادم و پشیمان بودم تصمیم گرفتم به کلانتری بروم وحقیقت را برای پلیس افشا کنم. تنها چیزی که از پسر شیطان صفت داشتم شماره تلفنش بود که آن را دراختیار کارآگاهان گذاشتم. تا اینکه خوشبختانه چند روز بعد میثم در یک قهوه خانه با چند دختر خیابانی دستگیر شد اما هنوز کابوسهای زجرآورم تمام نشده. من اسیر یک حماقت بزرگ شدم. از وقتی با میثم دوست شده بودم دروغ گفتن به پدر و مادرم راحت شده بود درباره اوقاتی که با او چت میکردم پدرو مادرم خبر نداشتند. میخواهم بگویم تاوان دروغ وحماقتم بلایی بود که دو شیطان صفت سرم آوردند. حالا دیگر تصمیم گرفتم فقط زیر سایه پدرو مادرم باشم و دیگر هیچ وقت چنین حماقتی نکنم.
سرانجام پرونده دو پسر شیطان صفت که پس از شکایت دختر جوان فریب خورده و با ردیابیهای پلیسی دستگیر شده بودند پس از بازجویی و صدور کیفرخواست، در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز تحت رسیدگی قرارگرفت.
در آغاز جلسه محاکمه دختر جوان رنگ پریده در جایگاه قرار گرفت و از دو پسر جوان به اتهام تجاوز شکایت کرد. سپس متهم ردیف اول پشت میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.
فضای مجازی.
نمیدانم. واقعاً اشتباه کردم.
شغل خاصی نداشتم فقط بعضی اوقات در مغازه پدرم میایستادم.
دیپلمه هستم.
من هیچکس را فریب ندادم خودشان خواستند که فریب بخورند.
از او خوشم آمده بود اما وقتی دیدم چقدر راحت بامن قرارگذاشت دیگر نتوانستم قبول کنم که بهعنوان همسر او را قبول نمایم.
دختری که به راحتی با چند جمله با من رابطه برقرار کرده احتمال دارد با پسران دیگر هم باشد. من چنین همسری نمیخواستم.
درسته اما میخواستم زنم اینطوری نباشه.
اشتباه کردم اما این آزار نبود او خودش خواست و همراه ما آمد.
پاسخی ندارم....
بله چند وقتی بود که شیشه مصرف میکردم.
من و دوستم باهم بودیم و اصلاً هیچ اجباری نبود. دخترهم خودش سوارماشین ما شد.
پس از پایان اظهارات متهمان، قضات وارد شور شدند تا درباره متهمان باتوجه به اسناد و مـــــــــــــــــــــدارک موجود در پرونده تصمیمگیری کنند.
در این گزارش آمده است: دوسال پیش بود که با میثم درفضای مجازی آشنا شدم. روزهای اول آشنایی خیلی زود گذشت وپس ازحدود چهارماه فهمیدم عاشقش شده ام.تا اینکه یک روز با دوستش آمد سراغم ومن هم با خوشحالی سوار خودروی سیاهش شدم. اما چند دقیقه بعد متوجه شدم گرفتاریک شیاد شیطان صفت شده ام.هرچقدر فریاد زدم والتماس کردم فایدهای نداشت. تا اینکه....
روی صندلی عقب نشسته بودم که با تهدید وضرب وشتم آنقدر به سروصورتم کوبیدند که بیهوش شدم ودیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در محله نا آشنایی یافتم. انگار کابوس میدیدم اما افسوس که همه چیز واقعیت داشت. بشدت سردرگم ودرمانده شده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. بالاخره با هرزحمتی که بود خودم را به خانه رساندم. مادرم خانه نبود و مادر بزرگ گوشه اتاق پذیرایی نشسته بود. پس از سلامی ســـــرد و بی روح یکراست رفتم به اتاقم. همه چیز برایم تاریک وسیاه بود. موج ناامیدی همه وجودم را گرفته بود. وقتی به آینه نگاه کردم خودم را نشناختم چون حماقت وساده لوحیام باعث شده بود گرفتار دو پسر شیطان صفت وهوسران شوم. و...
درحالی که به آینه چشم دوخته و نادم و پشیمان بودم تصمیم گرفتم به کلانتری بروم وحقیقت را برای پلیس افشا کنم. تنها چیزی که از پسر شیطان صفت داشتم شماره تلفنش بود که آن را دراختیار کارآگاهان گذاشتم. تا اینکه خوشبختانه چند روز بعد میثم در یک قهوه خانه با چند دختر خیابانی دستگیر شد اما هنوز کابوسهای زجرآورم تمام نشده. من اسیر یک حماقت بزرگ شدم. از وقتی با میثم دوست شده بودم دروغ گفتن به پدر و مادرم راحت شده بود درباره اوقاتی که با او چت میکردم پدرو مادرم خبر نداشتند. میخواهم بگویم تاوان دروغ وحماقتم بلایی بود که دو شیطان صفت سرم آوردند. حالا دیگر تصمیم گرفتم فقط زیر سایه پدرو مادرم باشم و دیگر هیچ وقت چنین حماقتی نکنم.
سرانجام پرونده دو پسر شیطان صفت که پس از شکایت دختر جوان فریب خورده و با ردیابیهای پلیسی دستگیر شده بودند پس از بازجویی و صدور کیفرخواست، در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز تحت رسیدگی قرارگرفت.
در آغاز جلسه محاکمه دختر جوان رنگ پریده در جایگاه قرار گرفت و از دو پسر جوان به اتهام تجاوز شکایت کرد. سپس متهم ردیف اول پشت میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.
از چه طریقی با این دختر آشنا شدی؟
چرا از احساسات این دختر سوءاستفاده کردی؟
شغلت چه بود؟
چند کلاس درس خواندهای؟
چند وقته اینطوری دختران را فریب میدهی؟
چرا به این دختر وعده ازدواج داده بودی؟
چرا؟
خودت که براحتی با دخترها دوست میشدی؟
پس چرا با دوستت این دختر جوان را مورد آزار جنسی وتجاوز قرار دادی؟
چرا کتکش زدی؟
اعتیاد داری؟
دختر جوان را پس از ربودن کجا بردید؟
سپس دیگر متهم پرونده پای میز محاکمه ایستاد وحرفهای همدستش را تکرار کرد اما اتهام آدم ربایی وتجاوز را انکار کرد.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.