رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 339866

رییس اسبق سازمان برنامه و بودجه تشریح کرد

نقش شاه درانحراف تخصیص منابع ایران

ساعت 24-مسعود روغنی زنجانی بیش از هر مدیری در سازمان برنامه و بودجه پس از انقلاب وحتی پیش از انقلاب اسلامی ریاست کرد.روغنی زنجانی در دولت دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که خواست ازسازمان برنامه و بودجه برود و در این باره یک استثنا درمیان مدیران ارشد جمهوری اسلامی به حساب می اید که استعفا کرد .

QW
این رییس سابق سازمان برنامه و بودجه ازاین نظر که در20 سال گذشته هرگز تمایلی به بازگشت به صحنه اجرایی درسطح بالا نشان نداده است نیز یک استثنا به حساب می آید. ریسس اسبق سازمان برنامه وبودجه در سخت شرایط اقتصادی ایران یعنی سال 1367 که درآمد ایران ازصادرات نفت به دلیل سقوط قیمت این محصول دربازار جهانی به حداقل رسیده بود در این منصب بود و همچنین یکی از سه فرمانده اقتصادی بود که مدیریت عبوردادن اقتصاد ایران از شرایط جنگ و اقتصاد یکسره حکومتی دوران جنگ به شرایط عادی را برعهده داشت. سابقه طولانی وی در مقام ریاست سازمان برنامه و بودجه که هنوز نقش پررنگی دراداره اقتصادکشور وتخصیص منابع داشت به او فرصت داده است درباره امور گوناگون این سازمان و فرازو نشیب هایش دقت کند. روغنی زنجانی درمراسم رونمایی از کتاب "برنامه ریزی درایران 1316 -1356نوشته مسعود نیلی که اونیز از اعضای بلندپایه سازمان برنامه و بودجه دردهه 1370 بوده است ،سخنرانی می کردبحث جذابی درباره نقش محمدرضاپهلوی درمقام شاه ایران در به انحراف کشاندن منابع و تخصیص ناکارآمد منابع ایران را برای حاضران که بیشتر از کارشناسان قدیمی سازمان برنامه و بودجه بودند را بازکرد.


ساختارقدرت وتخصیص منابع


وی درشروع صحبت خود درباره شاه ایران گفت: دوفرض را می توان درباره شخصیت کاری محمد رضا شاه در نظر گرفت یک فرض این است که او عنصری وابسته به قدرتهای بزرگ خارجی به ویژه آمریکا بوده است و به همین دلیل هراقدام و تصمیم او درباره بر نامه های توسعه وتخصیص منابع با توجه به این وابستگی انجام می شده است و اگر تخصیص بهینه منابع نداشته ایم و برنامه های توسعه درقبل از انقلاب شکست میخورد دلیلش همین وابستگی مقام اول کشور به کشورهای خارجی بوده است. یک فرض دیگر می تواند این باشدکه محمدرضا پهلوی درمقام شاه به خارج از کشور وابستگی نداشته است و فردیعلاقمند به توسعه ایران بودو می خواسته است این توسعه را انجام دهد. گرچه درایران بیشتر از هرفرضی درباره محمدرضا پهلوی به ویژه درمیان نخبگان ایرانی این فرض اول نیرومندتر بوده است .ما دراینجا فرض دوم را درنظر می گیریم . دو ویژگی شخصیتی و ساختار قدرت و جایگاه شاه در آن تعیین جهت گیری ها وسیاست های بسیار اهمیت پیدا می کند .بنابراین شناخت این دوعنصر در یادگیری ما از تاریخ توسعه ایران دربازه زمانی حکومت شاه به عنوان رهبر سیاسی یکه تاز درس های زیادی برای ما وآیندگان ورهبران سیاسی کشور خواهد داشت . مدیران سیاسی که مشتاق بهروزی کشور ایران وإیرانی هستند باید توجه کنند صرف خوش نیتی برای توسعه کشور بدون توجه به بستر های مناسب ره به جایی نخواهیم بردونمی برد و ممکن است برای چندمین بار در تخصیص منابع کمیاب این سرزمین ومردم مسیر نادرستی را انتخاب کرده وانهارا هدر می دهیم.


بررسی ها نشان می دهد شاه از روزی که سرکارآمد تاروزی که ایران راترک کرد4نقش از خودنشان داد. اوتاقبل از 28 مرداد سال یک شخصیت معتقد به قانون اساسی از خود نشان می داد. او در سوییس تحصیل کرده بود و متاثر از فضای نظام های دمکراتیک اروپایی می خواست به قانون اساسی احترام بگذارد و به مفادقانون اساسی را رعایت کند. دوره بعد از 28 مردادشروع میشود که دوره حذف چهر های قدر سپهر سیاسی ایران در ان مقطع هستند وبار ها برخی چون قوام که او وخانواده پهلوی راتحقیر کرده بود وخود مدعی حکومت تامصدق که پنجه درپنجه او انداخت ویک چهره ماندگار ملی شد که سایه محبوبیتش تا اخر عمر برسر شاه باقی بود لذا در این مرحله همه چهره های سیاسی قدرتمندقدیمی از مصدق و قوام گرفته تا دکتر امینی رااز صحنه قدرت برکنارکرده وحتی فردی چون زاهدی که تاج وتخت اورانجات داده بود را تحمل نمی کند زیرا شاه حوصله وتحمل آدم های قوی رانداشت افراد تازمانی مورد اعتمادند و درقدرت که تحت امر باشند واز خط قرمز های او عبور نکنند نکنند . دوره سوم بعد از برکناری علم شروع میشودمحمدرضا پهلوی در دوره ایه رفتاری شبیه به پدرش را پیش می گیرد در این مرحله قانون اساسی نقش تشریفاتی دارد وتنها زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که توجیه کننده عدم مسیولیت. شاه در رویدا های پیش آمده در کشور است داستان افزایش قیمت فولاذ گویای آشکار این مسئله است در این مرحله ساختار قدرت قطبی و کانونی شده ومرکز این کانون شاه میشود دوره چهارم دوره ترک قدرت بخاطر اعتراضات مردم درنتیجه قطبی وفردی شدن قدرت ودرنتیجه فردی شدن تصمیمات مهم حتی بدون طی شدن کار کارشناسی وتوجه به توصیه های افراد دلسوز و اتخاذ تصمیمات متناقض و لحظه ی بخاطر. شخصیت خود شیفتگی وتحقیر منتقدین سیاست های اتخاذ شده . شاه قبل از 28 مرداد در دوره اول دو کار انجام دادکه هرکدام درجای خود اهمیت دارد ونشان ازتفکر پنهان او به قدرت وسیاست های اقتصادی وتوسعه ای است و هریک از این اقدامها برمسیر توسعه وتخصیص منابع ایران موثر واقع شدند. اولین اقدام او در حوزه قدرت اصلاح قانون اساسی بود . با اصلاح قانون اساسی درسال 1328 شاه اختیار انحلال مجلسین را به دست آورد و به این ترتیب یک گام بلند درمسیر کاهش قدرت نظارتی مجلسین بر تصمیم هایش را برداشت. اقدام دیگر او واگذاری زمین های وخالصجات پهلوی به کشاورزان بود که رگه های تفکر او را درسیاست های آتی اش نشان می داد. اقدام بعدی شاه برخلاف قانون اساسی انتخاب ارتش و نیروهای مسلح به عنوان متحد استراتژیک خود به جای تکیه راهبردی به مردم ودیوان سالاران و تکنوکراتها بود.این انتخاب راهبردی شاه اولویت های برنامه های توسعه را در تخصیص منابع به حاشیه برد. در این وضعیت بود که تحت هیچ شرائط مالی درکشور منابع تخصیص یافته به ارتش و نیروها مسلح وامنیتی کاهش پیدا نکرد و هیچ نهاد حکومتی جحزخود او حق ورود به بخش مالی این بخش نداشت و این رفتار شاه اساس علمی تخصیص بودجه را به محاق برد. برای اوتامین منابع موردنیاز ارتش و سایر نیروهای مسلح یک اصل استوار بود و حاضرنشد در این باره کوتاه بیاید. اختصاص منابع ایران برای تقویت ارتش درشرایط آن دوره به معنای این بود که از بودجه سایر فعالیتها کاسته شود. منابع و اسناد نشان میدهد درمقابل اصرار شاه برخرید تجهیزات نظامی ازآمریکا آمریکایی ها دردوره کندی که به ایران پیشنهادکردند حاضرند کاری که با آلمان وژاپن کرده و از آنها دربرابر هجوم احتمالی سایر کشورها حمایت عملی می کنند . این پیشنهاد اما از سوی محمدرضا پهلوی پذیرفته نشد. او به همین دلیل تاسیس بزرگترین ارتش در منطقه را دردستورکارداد. این ارتشی بود که حتی در اقیانوس هند نیز فعال شده بود و می خواست. یک سازمان نظامی باآفریقای جنوبی وأسترالیا برای امنیت اقیانوس هند تشکیل دهد.اقدام سوم شاه پیش از 28 مردادتقسیم اراضی پهلوی اول بود.

ظهوروسقوط ابتهاج


شاه پس از کنارگذاشتن قدرتمندا ن سیاسی بازمانده از دوران قاجاربه این فکر افتاد که حالا نیروهای تازه ای از تکنوکراتها را دورخود جمع کند. ابتهاج از معدود و شاید تنها نیروی سیاسی بود که دردوره رضاش اه صاحب قدرت بو د و شاه اورا به مدت چند سال تحمل کرد. که نامدارترین مدیر عامل سازمان برنامه دردوران پیش از انقلاب به حساب می آید. ابتهاج کسی بود که درنیمه دوم دهه 1310 تا1320 به رضاشاه پیشنهادداده بود باید یک مرکزی برای تهیه نقشه یا برنامه اقتصادی ایجاد شودو یک چهره بسیار شناخته شده بین المللی بود. محمدرضا استقرار سازمان مورد اشاره ابتهاج را می پذیرد وبه شدت از ابتهاج حمایت می کند . در همان سالها ی حضور ابتهاج در برنامه بودجه برنامه عمرانی 7ساله دوم تدوین و در حال اجرا بود .او معتقد به اخذ وام از دولت ها نبود وبا توجه به نفوذش در سازمان های بین المللی چون صندوق بین المللی پول به راحتی به منابع این سازمان ها دسترسی داشت ومی توانست بادرآمد های نفت و وام ها اخذ شده و با همکاری نیرو های برجسته به اجرام برنامه و نهادینه کردن نهاد برنامه ریزی کمک اصولی کند . او در تمام زمینه ها یا با شاه تفاهم داشت و اگر اختلاف هم داشت شاه به راحتی نظر این مدیر یکه تازه میدان توسعه را می پذیرفت. این دونفر فقط در این زمینه که اولویت برنامه توسعه امور اقتصاد یا توسعه نظامی اختلاف اصولی داشتند.. لذادرحالی که ابتهاج یک فرد نیرومندبه حساب می آمد که هرهفته با شاه دیدارمی کرد و به هیات وزیران نیز جوابگو نبود به دلیل اختلافش باشاه درباره اینکه اولویت تخصیص منابع کشور به بخش های مختلف دفاعی تخصیص داده شود یا به امرعمرانی ودرنهایت در جلسه مشترک با ریاست ستاد نیروها ی مسلح آیزنهاور اعلام کرد مشکل کشور ایران توسعه اقتصادی تا توسعه نظامی یابد به مرور درنزد شاه دیگر ارج وقربش از میان رفت. کندی به عنوان رییس جمهور آمریکایی که بیشترین کمکهای مالی را به ایران می داد نیز از شاه می خواست به جای این که این مقدار پول صرف توسعه ارتش شود بهتر است صرف توسعه اقتصادی شده وبه تدریج دولت های بر آمده از احزا ب در دستور کار باشد اما شاه قبول نمی کرد. این اختلاف تشدیدشد و ابتهاج از سازمان برنامه کنار گذاشته شد.
در این مرحله در کنار حذف رقبا قدرتمند سیاسی با إصلاحات ارضی نظام ارباب رعیتی را به نفع دهقانان ازبین برد و خان ها که همیشه یک پای قدرت سیاسی در ایران بودند را هم حذف کرد .شاه در این مرحله نهاد های حکومت را تحت فرمان خود در آورد نمایندگان مجلس دستچین شده او بودند ومی دانستند که باید خط قرمز های شاه راباید را رعایت کنند و سیاست های دیکته شده اودر قوانین باید رعایت شود . آنها باید درانتخاب نخست وزیر ووزرا هم فقط تائید کننده بودند و حق دخالت دربودجه ارتش ،سازمان های امنیتی و نفت وگاز وطرح های مورد توجه شاه مثل فولاد وپتروشیمی و...را نداشتند . همچنین نخست وزیردولت و کارشناسان ارشدسازمان برنامه .مسئولین ارشد سازمان برنامه و مورد توجه شاه در همه زمینه های اقتصادی وبرنامه های توسعه می توانستندبا شاه به بحث بنشینند جز در مورد سیاست خارجی وارتش ونفت و قرار داد های که خارج از نظام حکمرانی و صرفابا اراده شاه بسته می شد در ابتدای دهه چهل با اقداماتی که شاه انجام دادنتایج زیر به نفع کانونی شدن قدرت شدن حاصل شد:


١-تمام تصمیمات مستقیم وغیر مستقیم توسط او اتخاذ و اجرا می شود.
٢-قانون اساسی مشروطه در عمل و به طور کامل درحاشیه قرار می گیرد.
٣-برنامه های توسعه به تدریج باتصمیمات بدون کارشناسی شاه از نظرات کارشناسی تهی می شود و کارشناسان و سازمان. برنامه بابرچسب های اتهامی شاه روبرو می شوند.
٤- وزرا متوجه شده اند برای موفقیت در برنامه وماندگاری خود درقدرت ، باید باشاه هماهنگ باشند تا رئیس دولت .
٥ - با و جود یکه تاز بودن شاه در تصمیم گیری های اساسی در همه حوزه ها به ویژه نفت ، بودجه و برنامه های توسعه ، ارتش وامنیت،وسیاست خارجی و داخلی در بحران های پیش آمده این نخست وزیر و وزرا بودن که باید مسئولیت ان را می پذیرفتند چون شاه بر اساس قانون اساسی مقام غیر مسئول است. برای نمونه وقتی بر اساس در خواست رضائی به دلیل افزایش قیمت جهانی فولاد و دستور شاه به اقدام آن بعد از مدتی شاه در شورای اقتصاد اعتراض می کند چه کسی دستور افزایش قیمت را داده است سمیعی رئیس سازمان برنامه می گوید قربان خودتان دستور دادید شاه با ناراحتی ضمن ترک جلسه می گوید یعنی شما می گوئید من مسئول این کار هستم، مگر نمی دانید که طبق قانون اساسی شاه مقام غیر مسئول است ودستور می دهد یک نسخه قانون اساسی برای یاد آوری در اختیار أعضاء دولت قرار گیرد ( ص ٤٢٠تا٤٢٢ خاطرات عالیخانی)


شاه سوسیالیست


شاه سعی می کرد سیاست های خود را از هر ایسمی جدا کند و آن را مستقل بنامد اما سیاست های او از ابتدای زمامداری (واگذاری خالصجات به روستائیان ) و ااصلا حات ارضی وسهیم کردن گارگران و کنترل قیمت در کارخانجات و تمام اصول نوزده گانه انقلاب سفید در حوزه اقتصاد نشان از تفکر سوسیالیستی اوبود از سوی دیگر دخالت های ریز و درشت دولت در حوز ه های مختلف اجتماعی وسیاسی نشان از تفکر دولت سالاری در زندگی ملی بود که باید خود مستقیم آن را اداره می کرد وَیَا برای ان مقررات می گذاشت واین بر منابع محدود دولت فشار کمرشکنی وارد می کرد ضمن اینکه فساد به تدریج در نظام تصمیم گیری و در راس آن در دربار که کانون تصمیم گیری بود لانه می کندوقتی معاون سابق وزارت خارجه از وضع ایران از علم می پرسد در جواب می گوید فعلا کارگر و کشاورز که استخوانبندی اجتماعی را تشکیل می دهد صددرصدراضی هستند و........وبرنامه های اعلیضرت همایونی که یک سوسیالیزم تند وعدالت اجتماعی مطلق به علاوه مشارکت اکثریت همه در کار هاست که به شدت تعقیب می شود (خاطرات علم ج ٥ ص ٢٩٥) . همزمان با قلع و قمع رقبای قدر سیاسی ، بر نامه سوم توسط تکنوکرات های مورد توجه شاه تدوین شده و در سازمان برنامه به شاه توضیح داده می شود ،شاه ضمن استقبال از خطوط سیاست های راهبردی برنامه از دست اندرکاران برنامه می خواهد اصلااحات ارضی پیش بینی شده را از برنامه سوم حذف کنند .مسئولان ارشد برنامه بعد ها بعد از نیت شاه بعد از اعلام اصلاحات ارضی متوجه علت دستور شاه می شوند قرار است کارگردان اصلی توسعه کشور خود شاه باشد نه کسان دیگر ولو در برنامه تدوینی جایی نداشته باشد . باید دست اندرکاران آماده باشند در هر مرحله برنامه ها را با تصمیم شاه تطبیق بدهند و بقیه نیروها ازجمله وزرا هم باید خطوط سیاست ها را از او بگیرند ولو ابتکار این سیاست ها از خود وزرا باشد.به طور مثال ایده إصلاحات ارضی ارسنجانی دومین چالش بین سازمان برنامه وشاه بود اولی ابتهاج و دومی اعلام إصلاحات ارضی بود .این چالش ها به همین جا ختم نمی شود ودر سال های بعد با تصمیمگیری های فردی شاه تخصیص منابع از فرایند برنامه و بودجه خارج می شود و به تدریج در دستان شاه قرار می گیرد این فقط بودجه و سیاست های راهبردی ارتش و ساواک نیست که شاه تعیین می کند بلکه طرح های عظیم و بزرگ که برخلاف سیاست های مورد قبول کارشناسان توسط شخص شاه و با پیشنهادتعداد معدود اطرافیان و خودی های که به قول عالیخانی گاهی طرح توجیهی انها از دو صفحه فراتر نمی رفت انجام می گرفت و فراگرد کارشناسی در این مورد به بوته فراموش سپرده می شود.
به اعتقاد داریوش همایون "شاه در مسیر اداره کشور برای نزدیکان و دوستانش بیش ازاندازه وبه هزینه جامعه دست و دلباز بودو ناگزیر فراگرد توسعه هوس کارانه، کژومژ پر از اتلاف می ساخت که تغییر ناگهانی تصمیم های آن قابلیت اجراء نداشت .از دستکاه بر نامه ریز کشور یک سازمان غیر موثر ساخته بود و هرکسی به او دسترسی بیشتری داشت از منبع مالی بیشتری بر خوردار می شد ....(ص٣٦٤کتاب آیندگان و روندگان)

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها