رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 348209

آمریکا و کشورهای عرب دشمن با نظام سیاسی ایران دنبال می کنند

راهبرد بلاتکلیف ‌کردن ایران

ساعت24-درآمدهای افسانه ایران از صادرات نفت در اواخر دهه 1380 قدرت ایران را برای کمک به احزاب و گروههای طرفدار ایران در منطقه افزایش داه بود و همچنین توانایی ایران برای دنبال کردن هدف های بلند پروازانه مثل تکمیل کردن تکنولوژی تولید انرژی هسته ای و کامل کردن چرخه این تکنولوژی را داده بود.

خبر9789
دولت محمود احمدی نژاد نیز با درک نادرست از تحولات جهانی و راهبرد غرب برای مهار ایران از بلندپروازی های منطقه ای و هسته ای با اتکا به درآمد رویایی نفت به قطعنامه های تحریم ایران بی توجه بود. آمریکایی ها اما درباره ایران به این نتیجه رسیده اند که باید این نظام سیاسی مهار شود و حتی با اینکه برجام به مثابه نقطه عطف به امضای نماینده آمریکا رسیده است بازهم مهار ایران را دردستور کاردارند. یکی از راههای تضعیف ایران از سوی غرب و همسایه های ناجور ایران بلاتکلیف نگهداشتن کسب و کار ایرانیان است . این داستان در سیاست نیز دنبال می شود. احمد عظیمی‌بلوریان-استاد پیشین دانشگاه مریلنددرهمین باره درروزنامه شرق نوشته است:می‌خواهند ایران را در یک دوره بلاتکلیفی قرار دهند؛ حالتی شبیه روزهای پیش از حمله شوروی به ایران در شهریور ۱۳۲۰. عصر آن شبی که روس‌ها به مشهد حمله کردند، کلانتری‌ها به دستور دولت به همه اهالی مشهد دستور دادند که هیچ چراغی در شامگاه روشن نشود. کارخانه نخ‌ریسی را هم که ضمنا به حرم امام رضا (ع) و بخش کوچکی از مشهد برق می‌داد، تعطیل کرده بودند که در شهر و صحن مطهر امام رضا (ع) چراغی روشن نباشد. چراغ خانه‌ها بیشتر لامپا بود. ما بچه‌ها به دستور مادرمان به زیرزمین تاریک پناه بردیم تا اینکه صدای هواپیماهای جنگی شوروی را شنیدیم. همه می‌لرزیدیم؛ اما از ترس صدایمان درنمی‌آمد. حدود هشت شب آسمان مشهد از نور ده‌ها هواپیمای جنگی پوشیده شد که با غرشی وحشتناک از بالای خانه‌ها عبور می‌کردند. شهر هم در تاریکی مطلق به فرو رفته بود. فردای آن روز که به کوچه و خیابان رفتیم، همه‌جا سربازان شوروی را می‌دیدیم که دوتا دوتا با مسلسل‌های خودکار که «آفتومات» خوانده می‌شد، در خیابان‌ها کشیک می‌دادند. مشهد مانند دیگر شهرهای شمال ایران اشغال شد؛ اما بمباران نشد. ما که تا آن زمان جنگ ندیده بودیم، آن واقعیت را به‌راحتی پذیرفتیم و تا سال 1325 با آن زندگی کردیم. ایران رسما وارد جنگ نشده بود، تنها با هیتلر هم‌پیمان شده بود. بریتانیا و شوروی و آمریکا این همسویی را نمی‌پذیرفتند. این روزها آمریکا و کره‌شمالی از یک سو و ایران و غرب -به‌ویژه ایالات متحده آمریکا - از سوی دیگر تنش‌هایی را تجربه می‌کنند. کره‌شمالی از وضعیت بهتری در مقایسه با ایران برخوردار است؛ همسایگان کره‌شمالی ازجمله روسیه، ژاپن، کره‌جنوبی و چین ماهیت کره‌شمالی را پذیرفته‌اند؛ هرچند ترجیح می‌دهند که کره‌شمالی بازتر و نرم تر از این باشد که هست. تنها مدعی نسبتا زورمند کره‌شمالی آمریکاست تا مانع آن شود که کره‌شمالی موشک‌های بالستیک و دوربردی بسازد که آمریکا را هدف قرار دهد؛ آن‌هم با بمب هسته‌ای. نرمش کنونی کیم جونگ اون - رهبر کره‌شمالی- تا حدودی ایالات متحده آمریکا را به نرمش وادار کرده است. ترامپ این نرمش را به حساب مؤثربودن استراتژی خود در برخورد با کره‌شمالی می‌پندارد و مایل است از آن به سود خود بهره‌برداری کند که کره‌شمالی دست از ساختن سلاح هسته‌ای بردارد.


در مقابل، سال‌هاست که تحریم‌های سختی علیه ایران اجرا می‌شود. بزرگ‌ ترین تفاوت ایران با کره‌شمالی این است که تعدادی از کشورهای همسایه ایران- به‌ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس- نه‌تنها به دنبال ایجاد زمینه تشدید اختلاف بین آمریکا و ایران هستند؛ بلکه هزینه آن را هم می‌پردازند. این پول از درآمد نفت به دست می‌آید که غرب مصرف‌کننده عمده آن است. فروش میلیارد ها دلار اسلحه به عربستان نمونه بارزی از تأمین هزینه‌های جنگ است؛ همچنین احتمال دارد که دستگیری و حبس موقت 200 شاهزاده عربستان سعودی هم برای گرفتن پول بیشتری از آنها در راستای تأمین هزینه‌های آمریکا در صورت بروز جنگ در منطقه باشد. تاکنون آمریکا نتوانسته است شرطی را به جز محاصره اقتصادی به ایران تحمیل کند؛ اما همین اقدام تأثیر خود را بر افزایش هیجانات اقتصادی گذاشته است. دشمنان می‌خواهند جامعه ایران دچار التهاب شود که از آن سود ببرند و یک حالت اضطراب و بلاتکلیفی مانند کره‌شمالی در آن به وجود آورند؛ اما ایران یک کشور بزرگ با 80 میلیون جمعیت است و اداره آن هزینه دارد. محاصره اقتصادی غرب با این امید صورت می‌گیرد که ایران توان هزینه‌کردن برای سیستم دفاعی خود را از دست بدهد یا حالتی به وجود آید تا از درون صدمه ببیند. مخالفان ایران با کمک قدرت‌های خارجی بسیج شده‌اند. اعتراض به برخی سیاست‌های دولت‌ها در سراسر جهان وجود دارد؛ در آمریکا هم پس از انتخاب ترامپ بیش از ۵۰ درصد مردم با دولت مخالف‌اند. هرجا مردم توانایی بیان نظرات خود را داشته باشند -چه مستقیم و چه از مسیر پارلمانی- کار به بحران نمی‌کشد. آنچه به‌تازگی در ایران اوج گرفته، دعواهای میان‌جناحی است. این حالت قدرت دفاع از کشور را در برابر دخالت خارجی کاهش می‌دهد و کشور را آسیب‌پذیر می‌کند. افرادی مانند ترامپ و نوچه‌های منطقه‌ای او در آرزوی افزایش کشمکش‌های درونی در ایران هستند. بخشی از کشمکش‌های درونی در فضای سیاسی ایران به خاطر ازدست‌دادن امکاناتی است که پیش‌ازاین در اختیار افراد یا گروه‌های خاصی بوده است. این بحث را با ذکر یک نمونه واقعی که شخصا شاهد بوده‌ام، پایان می‌دهم: دو، سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، روزی با یک مقام دولتی قرار ملاقات داشتم. سر ساعت تعیین‌شده وارد اتاق او شدم و دیدم که به‌شدت عصبانی است. کراوات او نیمه‌باز بود. کتش را روی صندلی گذاشته بود و روی میز او پر از کاغذپاره بود. اوراقی را از کشوی میزش درمی‌آورد و پاره‌پاره می‌کرد. حدس زدم خبری شده است. پرسیدم «ناراحتید؟» گفت: «اگر قرار باشد من در اینجا نباشم، می‌خواهم سر به تن این وزارتخانه نباشد». فهمیدم که از کار برکنار شده است! به‌دست‌آوردن موقعیت و پست دولتی سر جای خود محفوظ؛ اما عقل سلیم باید به کل کشور در متن یک منطقه پرآشوب نگاه کند. مسئولان پیشین و کنونی باید آن‌قدر سعه صدر داشته باشند که به تنش‌های موجود دامن نزنند. نباید با به‌راه‌انداختن جنجال و پرحرفی غیرضروری عنان را به دست دشمنانی داد که برای منافع خود منتظر استفاده از ضعف داخلی‌ها و آسیب‌زدن به کشورند.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها