وقتی تلفن زنم را دیدم دنیا روی سرم خراب شد / پسر جوانی دلبری می کرد !
ساعت 24- همسرم گوشه گیر و منزوی شده بود و دیگر مثل روزهای اول زندگی مان دوست و یکدل نبودیم.احساس می کردم رفتارش تغییر کرده و مدام سرش توی گوشی تلفن همراهش بود. او را زیر نظر گرفتم و با بررسی گوشی تلفنش واقعیتی تلخ برایم نمایان شد.
از شنیدن این حرف ها اعصابم به هم ریخته بود. برخورد تندی با همسرم داشتم و چند روزی هم قهر بودیم. به خانه مادرم رفته بودم و خوب شد قبل از آن که به دیگران حرفی بزنم برادرم را در جریان موضوع قرار دادم. این اولین باری بود که غرورم را زیر پا گذاشتم و از برادر بزرگم راهنمایی خواستم. او مرا به آقای دکتر معرفی کرد و برای مشاوره به کلینیک رفتیم.
من از دست همسرم خیلی شاکی و دلگیر هستم اما اعتراف می کنم مقصر هستم. من شغل آبرومندانه ای داشتم و سرگرم زندگی ساده خود بودیم. یکی از دوستان زیر پایم نشست و از آنجا که زیاده خواه و مغرور بودم با قرض و قسط کار دومی برای خودم راه انداختم. کاری که هیچ سر رشته ای از آن نداشتم و در مدت کوتاهی حسابی کم آوردم. مجبور شدم به هر سختی بود از پس این شکست بر بیایم و جواب طلبکارهایم را بدهم. بعد از این ماجرا با آن که پدرم باز هم حمایتم می کرد و همسرم به من روحیه می داد که هر شکست زمینه یک پیشرفت است عصبی و افسرده شده بودم.
متاسفانه سرم به سنگ زمانه نخورده بود و حتی در خانه بداخلاقی و تندخویی می کردم.
من با همسرم جنگ اعصاب پیدا کرده بودم و او که حوصله اش سر آمده بود هفته ای یکی دو روز خانه پدرش می رفت. این وضعیت باعث شد از نظر عاطفی با هم بیگانه بشویم و ...
رکنا
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.