زنکشی به روایت رسانهها در سال 99
ساعت 24-آخرین ماه بهار بود و به رسم هر سال، منتظر نشسته بود تا امتحانات پایان ترم به اتمام برسد. احتمالا برنامههای زیادی برای تابستانش داشت؛ نوجوانی است و رویاپردازیهایش. ابرهای رویایی بالای سر او اما عمرشان کوتاه بود.
فاطمه برحی که به زور تن به این ازدواج اجباری داده، پس از مراسم عقد همراه یکی از دوستانش که دختر جوانی است، به مشهد فرار کرده و در آنجا زندگی پنهانی داشته است که شوهر وی موفق به پیداکردن محل زندگی همسرش شده و او را به آبادان بازگردانده است.
پدر فاطمه برحی که احتمال میداد دخترش سرنوشت مرگباری همچون خواهرش خواهد داشت، مثل پدر رومینا اشرفی، یک سم تهیه کرده و قصد دادن آن به دختر را داشته تا با مرگ آسانتری به خواب ابدی برود که مادر با اطلاع از اقدام شوهرش مانع کار او میشود. این دو خبر اما انگار کافی نبود که شامگاه 26 خرداد، یک زنکشی دیگر هم رخ داد. این بار در کرمان، پدری دخترش را با یک تبر به قتل رساند و بدنش را در بیابانهای اطراف روستا رها کرد. دختر 23ساله که بارها از پدرش کتک خورده بود، این بار برای همیشه از این دنیا رفت. خبر سه دختری که در خرداد سال 99 و به دست مردان خانواده خود کشته شدند، احساسات عمومی را بهشدت جریحهدار کرد، اما رومینا، فاطمه و ریحانه، اولین قربانیان خشونت خانگی نبودند؛ همانطور که مرگ آنها، پایانی بر این پرونده نشد. سونیا در سردشت، وفا در سقز، شیدا در اصفهان، سرگل در سنندج، زهرا در بوشهر و نامهای دیگری که در ماههای اخیر خبر قتلشان به دست مردان خانواده به گوش رسیده، بخش کوچکی از حقیقت پنهان خشونت علیه زنان را نشان میدهد. چه بسیار زنانی که جان میدهند و خبرشان به گوش کسی نمیرسد. چه بسیار زنانی که شکنجه میشوند، اما با هزاران آسیب جسمی و روحی از مرگ رهایی مییابند و کسی خبری از آنها ندارد. زنانی که اسید روی صورتشان نقش میبندد و تا همیشه، رد لبخند را از آنها میرباید. زنانی که چاقو و کمربند سهمشان از زندگی میشود و صدایشان زیر درد هرروزهشان خفه میشود.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.