جشنواره تئاتر فجر هم مثل کل تئاتر بر باد رفته
ساعت۲۴-پیش از این قرار بود نتیجه نهایی گروههای پذیرفته شده در بخشهای چندگانه چهلمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بین 20 تا 25 دی ماه اعلام شود. روز گذشته دبیر جشنواره گفتوگویی انجام داد که نشان میدهد اعضای دبیرخانه این رویداد کمفروغِ سالهای اخیر گامهای ابتدایی را به منظور رسانهای کردن نتایج اولیه برمیدارند. گرچه دبیر جشنواره در پاسخ به پرسش خبرنگار مبنی بر اینکه چرا در اعلام اسامی گروههای پذیرفته شده شاهد تاخیر هستیم؟ بیان میکند:
«هیچ بیبرنامگی وجود ندارد. مجوز اجرا و تولید تئاتر از ۲۸ شهریور در تهران اعلام شده است. بعضی شهرها دیرتر هم بودند. تولید تئاتری نداشتیم و با چه آثاری میخواستیم جشنواره برگزار کنیم، به همین دلیل فرصت بیشتری درنظر گرفتیم که با حجم استقبال زیادی از سوی جامعه هنری در شهرهای گوناگون رو به رو شد. باید خود را با واقعیت تطبیق دهیم. نباید امکان حضور جامعه هنری را که با این سختی و هزینههای بالا کار کرده، در جشنواره بگیریم. بنابراین از هر تمدیدی برای شرکت گروهها با جان و دل استقبال کردم. طبق فراخوان فروردین قرار بود آثاری که تا پایان آبان اجرا میشوند، بتوانند متقاضی شرکت در جشنواره باشند. آن زمان نمیدانستیم تئاتر، تابستان تعطیل خواهد بود ولی وقتی با محدودیت زمانی رو به رو شدیم، ۱۵ روز افزایش دادیم. فاصله رسیدن آثار تا ارزیابی که اصلا زمانی نبود. بنابراین اصلا دیر نیست.» اما مساله این است که دبیرخانه جشنواره در این بخش تنها انجام وظایف محوله را درنظر گرفته، حال آنکه برگزاری باکیفیت جشنواره به این معنا است که گروههای نمایشی حضور باکیفیت صحنهای داشته باشند. بنابراین جای طرح این پرسش وجود دارد که اگر در بهترین حالت نتایج پذیرفتهشدگان 25 دی ماه اعلام شود، گروههای نمایشی چگونه قرار است در بازه زمانی 15 – 10 روزه تا برگزاری جشنواره به آمادگی لازم برسند؟ از همین نقطه امکان و مدخلی برای ورود به باقی مقولات باز میشود. مخاطب اظهارنظرهایی از این دست تصور میکند اعضای دبیرخانه جشنواره فجر هرگز دستاندرکار ساخت و ساز تئاتر نبودهاند و مثلا بیشتر به سینما وابستهاند تا تئاتر. یک گروه تئاتری چطور میتواند تمام بازیگران و طراحان و عواملش را با انواع و اقسام درگیریهای کاری و هنری ظرف چند روز به پروژهای فرابخواند که ماهها قبل اجرا رفته است؟ و اساسا این گروه باید در چه فضایی تمرین کند و به استاندارد سابق، یعنی زمان فیلمبرداری دیده شده توسط گروه انتخاب جشنواره برسد.
اما روح کلی حاکم بر گفتوگوی منتشر شده متاسفانه نشان میدهد پرسشها و پاسخهای ما همچنان گرد همان مسائل همیشگی چرخ میخورد و در هیچ زمینهای گامی رو به پیش برنداشتهایم. امری که با مرور اسامی دستاندرکاران دبیرخانه و ستاد برگزاری جشنواره تئاتر هم کاملا روشن است. پرسش همچنان حول «بودجه»، «اسپانسر» (حامی مالی)، «جلسه با کمیسیون فرهنگی مجلس و شورای شهر» یا «حضور جوانان»، «غیاب شناخته شدهها»، «فقدان اساسنامه» و غیره میگردد. اینکه قرار است چه گروههایی از چه کشورهایی به ایران سفر کنند و مسائلی از این دست که حداقل 12 سال و 12 دوره است که رویای بازگشت به حضور روبرتو چولی و کاستلوچی و کلاوس پایمان (کمپانی برلین آنسامبل) میپروراند. درحالی که خوشبختانه یا بدبختانه چنین حضورهایی در فجر بیستوششم و بیستونهم و همان حوالی رقم خورد. واقعیت این است که جز رفتوآمد پرهزینه و پرزحمت یوجینو باربا، توماس اوسترمایر و گروه موفق ریمینی پروتکل اتفاق شاخص دیگری درخصوص حضور کارگردانان و گروههای جهانی رخ نداده است. اما در کنار مسائلی مانند تامین بودجه و حمایت نهادهای متعدد غیرتئاتری که حتما باید در چنین مواردی اظهارنظر کنند، بیآنکه پیرامون تاثیر و تاثر گفتوگوهای بینالمللی از این جنس اطلاعی داشته باشند، به مقوله مهم دیگری میرسیم. برنامهریزی؛ حسین مسافرآستانه البته از برنامهریزیهای صورت گرفته دفاع میکند اما نکته قابل طرح این است که همه ما در تمام سالهای گذشته به یقین رسیدهایم تئاتر ایران در تمام زمینهها، از آموزش دانشگاهی گرفته تا مدیریت سالنها و ایجاد فرصت شغلی برای هنرمندان جوان مستعد و حتی غیرمستعد! گویی دچار یک بحران جدی است.
در این باره معتقدم اصل مساله را باید جایی جز جامعه تئاتری و ناتوانیاش در معرفی نیروهای نرمافزاری و سختافزاری متخصص در امر برنامهریزی جستوجو کنیم. اینکه معتقد باشیم تئاتر ایران توانایی سامان دادن به امور خودش را ندارد سخن بیهودهای است وقتی با انواع و اقسام دخالتها و ممانعتها مواجه میشود. برای روشن شدن این مساله بد نیست به این نکته فکر کنیم که اساسا چرا این جشنواره نمیتواند از شیوه جشنوارههای معتبر تئاتر دنیا پیروی کند که دبیر هنری برگزاری به بررسی آثار میپردازد و طبق یک زیباییشناسی و تفکر و فلسفه مشخص از گروههای تئاتری برای شرکت در جشنواره دعوت به عمل میآورد؟ از این منظر میتوانم شیوه عمل خودمان را اینطور ترجمه کنم که «دبیران جشنواره ادوار تئاتر فجر پشت نام گروه انتخاب پنهان میشوند» چرا؟ چون حسب وضعیت موجود لازم نبوده کیفیت هنری خاصی داشته باشند، همینکه تایید جریانهای غیرتئاتری را دریافت کنند کافی است. به این معنا بعضا با چهرههایی به عنوان دبیر جشنواره مواجه بودهایم که کیفیت و اندیشه فرهنگی هنریشان در اولویت دوم قرار داشته، پس برای پوشاندن کاستی اصلی باید گروه انتخابی به وجود بیاید که انتقاد هنرمندان به حداقل برسد. دبیر جشنواره به سوالی با همین مضمون چنین پاسخ میدهد: «تغییر، جزو ذات تئاتر است مثل زندگی. گاهی این تغییر منجر به سقوط است و گاه منجر به پیشرفت. برای اینکه تغییر درست رخ بدهد، نیازمند اندیشهای جمعی هستیم که خطاها را کاهش دهد. در جشنوارههای تئاتری، این اندیشه جمعی در تشکلی تحت عنوان اتاق فکر یا شورای سیاستگذاری جشنواره رخ میدهد. چیزی که به آن کمتوجهیم. شورای سیاستگذاری میتواند تضمینکننده رشد در تغییر باشد و نیازمند است که از جامعه متخصص پیشکسوت و دانشگاهی از نسلهای گوناگون تشکیل شود و رویه تغییر را قانونمند کند و دبیر، مجری سیاستهایی باشد که در شورای سیاستگذاری تایید شده باشد. حلقه مفقودهای که شاهدش هستیم، حضور شورای سیاستگذاری تقریبا ثابت است که خط مشی اصلی جشنواره را با تغییراتی که رخ میدهد، اعمال میکند ولی توقعِ عدم تغییر، نابجاست. در دورههای گذشته گاه شاهد تغییرات صد درصدی بودهایم که کنار نیامدن یا عدم تداوم آن سبب شده به عقب برگردیم. متاسفانه هیچ پژوهشی درباره نتایج این تغییرات صورت نگرفته است.» اما حقیقتا چه کسی گفته که «اندیشه جمعی» وجود خارجی دارد یا اساسا در وضعیت کنونی ما میتوانیم به چنین کیفیتی دست پیدا کنیم؟ جمع یا حول یک موضوع اشتراک نظر دارد یا بازتابدهنده نظرهای گوناگون است؛ اگر اولی اتفاق بیفتد که همان بهتر یک دبیر خوشفکر دست بهکار شود و وقت خودش و گروههای تئاتری را اینطور دستخوش اضطراب و کشمکش نکند. یعنی دبیر پس از تماشای یک نمایش مستقیم به کارگردان اعلام کند شما را شایسته حضور در جشنواره تئاتر فجر دیدم. اگر قرار است نتیجه کار شورا بازتاب نظرهای مختلف و بعضا مخالف باشد که لابد امروز باید شاهد حضور حمید امجد، محمد رضایی راد، محمد رحمانیان، بهرام بیضایی، علیرضا نادری، محمد یعقوبی، نغمه ثمینی و بسیاری دیگر در جشنواره باشیم که نیستیم. اصولا چه کسی باور میکند امروزه اجازه و امکان کنارهم نشستن نظرهای گوناگون وجود داشته باشد؟
مرور تصمیمهای گرفته شده برای تئاتر، یا به بیان بهتر، تصمیمهای گرفته نشده! و سردرگمی به وجود آمده در مباحثی چون «چگونگی حمایت از هنرمندان و سالنهای نمایشی در برابر تورم و فشار اقتصادی»، «کمک به افزایش زیرساختها»، «کاستن از موانع نانوشته با هدف ایجاد دلگرمی در هنرمندان و گروهها برای تولید و خلق هنری» و انواع مسائل نشان میدهد نمیتوان و نباید از جشنواره چهلم فجر انتظار خاصی داشت. البته که این جشنواره برخلاف جشنواره سینمایی اقدام به حذف افراد و کارگردانان نکرده، اما اینکه محمدمهدی اسماعیلی در 6 ماه گذشته یکبار هم به تماشای یک نمایش «غیرسفارشی» ننشسته، نشان میدهد که جمع زیادی از تئاتریها قرار است بدون حامی و پشتوانه به کار ادامه دهند. تنها لطف وزیر ارشاد نسبت به جشنواره تئاتر فجر نیز تا امروز توصیه به صرفهجویی مالی بوده است. «شرایط اقتصادی کشور خاص است و سعی بر این خواهد بود که با نهایت صرفهجویی این جشنواره برگزار شود و بودجه هم براساس همین اصل ارایه شده است.» حال باید منتظر ماند و دید برآورد 9 میلیارد تومانی ستاد برگزاری جشنواره که در مقایسه با بسیاری هزینههای فرهنگی نهادهای خاص بیشتر به پول خرد شباهت دارد، تامین میشود یا خیر. تا اینجای کار که یک رویای چندین و چندساله بر باد رفته است.
مرور تصمیمهای گرفته شده برای تئاتر، یا به بیان بهتر، تصمیمهای گرفته نشده! و سردرگمی به وجود آمده در مباحثی چون «چگونگی حمایت از هنرمندان و سالنهای نمایشی در برابر تورم و فشار اقتصادی»، «کمک به افزایش زیرساختها»، «کاستن از موانع نانوشته با هدف ایجاد دلگرمی در هنرمندان و گروهها برای تولید و خلق هنری» و انواع مسائل نشان میدهد نمیتوان و نباید از جشنواره چهلم فجر انتظار خاصی داشت. البته که این جشنواره برخلاف جشنواره سینمایی اقدام به حذف افراد و کارگردانان نکرده، اما اینکه محمدمهدی اسماعیلی در 6 ماه گذشته یکبار هم به تماشای یک نمایش «غیرسفارشی» ننشسته، نشان میدهد که جمع زیادی از تئاتریها قرار است بدون حامی و پشتوانه به کار ادامه دهند. تنها لطف وزیر ارشاد نسبت به جشنواره تئاتر فجر نیز تا امروز توصیه به صرفهجویی مالی بوده است.