سکوت یکی از راههای اقتدار دوباره است
ساعت 24 - در جهان سیاست، گاه بهترین راه برای مقابله با فشار واکنش مستقیم نیست، بلکه بهرهبرداری هوشمندانه از تضادهای روایی دشمن است. اکنون، در پی حملات اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران و سپس اعلام تلویحی موفقیت این حملات، موقعیتی کمسابقه پدید آمده است: منتقدان سرسخت ایران، عملا در حال تضعیف همان مبنای فشاری هستند که سالها بر آن پافشاری کردهاند.
در چنین فضایی، واکنش هوشمندانه ایران نباید تاکید بر احیای فوری توانمندیها باشد، بلکه باید سکوتی سنجیده باشد که پرسش را در ذهن دیگران ایجاد کند: اگر تهدید از میان رفته، پس تداوم تحریمها بر چه اساسی استوار است؟
تحریمهای گسترده علیه ایران، از آغاز، ستون اصلی خود را بر برنامه هستهای بنا کرده بودند. هرچند موضوعاتی مانند حقوق بشر، موشکهای بالستیک یا سیاست منطقهای نیز بهعنوان دلایل مکمل ذکر میشدند، اما هیچکدام مانند پرونده هستهای توان بسیج اجماع جهانی را نداشت. امروز، اسرائیل خود روایتگر این است که با مجموعهای از عملیاتهای هدفمند در فردو، نطنز و اصفهان، این تهدید را «به عقب رانده» یا «فلج کرده» است.
این روایت – چه واقعگرایانه باشد و چه اغراقآمیز – در صحنه دیپلماتیک معنایی روشن دارد: وقتی تهدیدی مهارشده تلقی شود، استمرار همان سطح از فشار، مشروعیت خود را از دست میدهد. ساختار پیچیده تحریمها ممکن است خودبهخود فرو نپاشد، اما از نظر روانی و سیاسی، توجیه آن دچار ضعف میشود و این همانجاست که فرصت پدید میآید: فرصت برای بهرهبرداری از اعتراف دشمن، بیآنکه لازم باشد خودت مدام خلاف آن را ثابت کنی.
سود کلان با شرکت در مناقصات و مزایدات ایران تندر برای مدیران شرکتها
در این میان، یک اشتباه راهبردی میتواند همهچیز را وارونه کند: اینکه ایران در تلاش برای نمایش بازیابی توان هستهای، دقیقا همان دلایلی را که طرف مقابل برای تحریم نیاز دارد، به او عرضه کند. بهویژه با توجه به اینکه مکانیزمهایی چون اسنپبک هنوز بهصورت بالقوه فعال هستند، تاکید بیموقع بر ادامه یا تشدید فعالیتها، بهجای آنکه نشانه اقتدار تلقی شود، ابزاری برای بازسازی منطق تحریمها خواهد بود.
این وضعیت، وقتی در بستر کلانتری قرار گیرد، ابعاد ژئوپلیتیک عمیقتری پیدا میکند. سند راهبرد دفاع ملی آمریکا که در مارس ۲۰۲۵ منتشر شد، بهصراحت نشان میدهد که خاورمیانه دیگر اولویت سیاست خارجی واشنگتن نیست. تمرکز اصلی، روی مهار چین و تقویت بازدارندگی در حوزههای راهبردی مانند دریای جنوبی و اروپا قرار گرفته است. در همین سند آمده است که آمریکا «ریسک در مناطقی چون خاورمیانه را میپذیرد» و انتظار دارد بازیگران منطقهای خود ابتکار عمل را در دست گیرند.
آتشبسی که بهتازگی میان ایران و اسرائیل با میانجیگری واشنگتن شکل گرفت نیز در همین چارچوب معنا پیدا میکند. نه از سر دغدغه اخلاقی یا صلحطلبی، بلکه برای جلوگیری از سرایت تنش به بازارهای انرژی و رقابت جهانی آمریکا با چین. حضور نظامی آمریکا در بحران اخیر، محدود و محاسبهشده بود، نه تعهدآور. این بهروشنی نشان میدهد که واشنگتن بیش از آنکه بخواهد مسالهای را «حل» کند، بهدنبال «مدیریت موقتی» بحرانهاست تا بتواند تمرکز استراتژیک خود را در نقاط مهمتر حفظ کند.
در این فضا، ترامپ نیز موضعی دوپهلو اتخاذ کرده است. او در واکنش به درگیری اخیر گفت: «هم ایران و هم اسرائیل توافق را نقض کردند و از هیچکدام خوشحال نیستم.» این بیطرفی ساختگی، دقیقا بازتاب همان نگاه هزینهمحور به منطقه است: دخالت فقط تا جایی که هزینه را از کنترل خارج نکند.
بنابراین، اکنون که نه واشنگتن انگیزهای برای استمرار تحریم دارد و نه تلآویو – آگاهانه یا ناخواسته – تصویر تهدید را حفظ کرده است، ایران نباید عجلهای در اثبات خطر بودن خود نشان دهد. بهترین پاسخ در این لحظه، نه فریاد بازیابی قدرت، بلکه سکوتی هوشمندانه است که به دیگران اجازه دهد بپرسند: اگر خطر مهار شده، پس چرا باید فشار باقی بماند؟ در سیاست، همیشه لازم نیست خودت صحبت کنی. گاه کافی است منتظر بمانی تا طرف مقابل، بیآنکه بداند، از زبان تو سخن بگوید و دیگران را به تردید وادارد. هنر این لحظه، همین است. حمید قنبری - دنیای اقتصاد