کد خبر 655531

شمشیر تنگه هرمز بالای سر بازار نفت جهان

ساعت 24 - جنگ میان ایران و اسرائیل، فراتر از یک تنش منطقه‌ای صرف، به یک نقطه بحرانی ژئوپولیتیکی با پیامدهای گسترده برای بازار جهانی انرژی تبدیل شد. این درگیری نه‌تنها به‌دلیل ماهیت نظامی و سیاسی آن، بلکه به‌خاطر نقش راهبردی ایران در زیرساخت‌های حیاتی انرژی، توجه تحلیل‌گران و سرمایه‌گذاران بین‌المللی را جلب کرده است.

یکی از محورهای اصلی نگرانی، تنگه هرمز است؛ گذرگاهی استراتژیک که روزانه حدود یک‌پنجم از نفت جهان از آن عبور می‌کند. ایران به‌دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش در مجاورت مستقیم این تنگه، اهرم فشار بزرگی بر بازار انرژی جهانی دارد. در دوره‌های تنش، بازارهای نفت با در نظر گرفتن ریسک احتمالی بسته شدن یا اخلال در عبور نفت از این مسیر، واکنش نشان می‌دهند و قیمت‌ها را با چیزی موسوم به «حق بیمه ژئوپولیتیکی» افزایش می‌دهند. در کنار اهمیت جغرافیایی، نقش ایران در عرضه واقعی نفت نیز پررنگ‌تر از همیشه شده است. طبق داده‌های اخیر، ایران اکنون حدود ۱۵.۵ درصد از کل تولید اوپک را به خود اختصاص داده، که بالاترین سهم ثبت‌شده در تاریخ این سازمان است.

این افزایش در سهم ایران در حالی اتفاق افتاده که تولید کلی اوپک طی چند دهه تقریباً ثابت مانده و جهان با رشد تقاضا، کاهش ظرفیت مازاد، و تحول در الگوهای مصرف، خصوصاً در آسیا مواجه شده است. بنابراین هرگونه اختلال در تولید یا صادرات نفت ایران می‌تواند بازار را به سرعت وارد بحران کند. به‌ویژه آنکه زیرساخت‌های انرژی جهانی به دلایل مختلفی از جمله کاهش ذخایر استراتژیک، لجستیک «تولید به‌موقع»، و فرسودگی زیرساخت‌ها نسبت به گذشته آسیب‌پذیرتر شده‌اند. با وجود این تهدیدات، بازار انرژی جهانی به نظر می‌رسد که همچنان ریسک‌های ناشی از این درگیری را کمتر از واقعیت در قیمت‌ها لحاظ کرده است.

در حالی که سابقه تاریخی نشان می‌دهد تنش‌های خاورمیانه می‌توانند منجر به جهش‌های شدید قیمتی شوند، مانند دو برابر شدن قیمت نفت در جنگ خلیج فارس یا جهش ۲۰ درصدی قیمت برنت در حمله به تاسیسات آرامکو در ۲۰۱9، تحلیل‌ها نشان می‌دهند که بازار امروز حق بیمه ژئوپولیتیکی کمتری نسبت به شدت بحران در خود جای داده است. این موضوع هم فرصت و هم تهدید است: فرصت برای سرمایه‌گذارانی که زودتر به بازار وارد شوند، و تهدید برای سرمایه گذارانی که نسبت به این شوک‌ها بیمه نشده‌اند. یکی دیگر از ویژگی‌های قابل‌توجه در وضعیت کنونی، کم‌وزنی بخش انرژی در سبدهای سرمایه‌گذاری جهانی است. با اینکه انرژی پایه و اساس فعالیت اقتصادی را شکل می‌دهد، سهم آن در شاخص‌هایی مانند S&P 500 از حدود ۳۰٪ در دهه ۱۹۷۰ به تنها ۳٪ رسیده است. این کاهش شدید باعث شده که سرمایه‌گذاری اساسی نسبت به تحولات بخش انرژی بسیار آسیب‌پذیر شود.

به‌علاوه شرکت‌های انرژی از منظر سودآوری (نسبت سود به قیمت)، بازده نقدی، و ثبات مالی شرایط مطلوبی دارند و همچنان در حال رشد هستند، ولی قیمت سهام آن‌ها واکنشی ضعیف داشته است. این واگرایی بین ارزش بنیادی و قیمت بازار می‌تواند زمینه‌ساز یک موج صعودی قدرتمند باشد، به‌ویژه اگر فشار ژئوپولیتیکی باعث بازنگری نهادهای مالی در تخصیص منابع شود. در کنار انرژی، فلزات گران‌بهایی مانند طلا و نقره نیز نقش مهمی در شرایط بحرانی ایفا می‌کنند. طلا به‌عنوان دارایی امن در دوران نااطمینانی ژئوپولیتیکی و تورمی، تقاضای بالایی پیدا می‌کند. قیمت‌های رکوردی اخیر نیز موید همین روند است. نقره نیز، به‌ویژه با توجه به الگوهای تکنیکال صعودی می‌تواند شاهد رشد شدیدی باشد.

تحلیل‌گران نقره را «ارزان‌ترین فلز زمین» توصیف کرده‌اند که آماده جهش قیمتی است. سیاست‌های پولی انبساطی، کاهش نرخ بهره، و تمایل بانک‌های مرکزی به حمایت از رشد اقتصادی نیز فشار بیشتری به سمت دارایی‌های فیزیکی وارد کرده و بر جذابیت فلزات گران‌بها افزوده است. در مجموع، درگیری ایران و اسرائیل نه‌تنها یک بحران ژئوپولیتیکی جدی، بلکه یک عامل تعیین‌کننده برای بازتوازن بازار انرژی و تخصیص سرمایه جهانی است. عدم تطابق بین واقعیت‌های بنیادی بازار انرژی و شیوه فعلی قیمت‌گذاری و سرمایه‌گذاری، هم تهدیدی بزرگ برای سبدهای محافظه‌کار است و هم فرصتی ارزشمند برای سرمایه‌گذارانی که زودتر وارد بازار شوند. در این میان، ترکیب سرمایه‌گذاری در سهام انرژی و فلزات گران‌بها می‌تواند بهترین راهبرد پوششی در برابر ریسک‌های فزاینده ژئوپولیتیکی باشد.

دانشکده مهندسی اترژی دانشگاه شریف