مهملات بیپایان شالوده رادیکالیسم ایرانی
محمدجواد لاریجانی در تحلیل خود از «جنگ ۱۲روزه اخیر» علیه ایران، انگشت اتهام را به سوی ایالات متحده آمریکا نشانه رفته و آن را «طراح، پشتیبان و مشارکتکننده آشکار» در این حمله معرفی کرده است. او با صراحت میگوید: «آمریکا رهبری کامل جنگ و فتنههای منطقهای علیه جمهوری اسلامی ایران را برعهده دارد و اسرائیل صرفاً نقش یک لژیونر را ایفا کرد. »
این ادبیات تند و قاطعانه، در حالی که ممکن است برای بخشی از افکار عمومی داخلی جذابیت داشته باشد و حس غرور ملی را برانگیزد؛ در عرصه بینالملل، فضای هرگونه تعامل یا حتی کاهش تنش را به شدت محدود میکند. وقتی یک قدرت بزرگ جهانی به عنوان «دشمن مطلق» و «طراح جنگ» معرفی میشود، عملاً راه برای دیپلماسی و مذاکره بسته شده و کشور به سمت یک تقابل دائمی و بیحاصل سوق داده میشود.
این رویکرد، به جای ایجاد فرصتهای دیپلماتیک برای حل و فصل مسائل، تنها بر شدت تنشها میافزاید و هزینههای سیاسی و اقتصادی ناشی از تقابل را بر دوش ملت تحمیل میکند.
«ننگ حرفهای سیاست خارجی»
لاریجانی در ادامه اظهارات خود، با لحنی بیسابقه، «مدل برجامی» در سیاست خارجی را «بسیار ابتدایی، غیرفنی و مبتنی بر سادهانگاری» و «ننگی حرفهای و بیارتباط با واقعیتهای موجود» خوانده است. او حتی ارتباط ایران با آژانس بینالمللی اتمی را هم بی فایده میداند.
این مواضع، در عمل، هرگونه مذاکره واقعی را ناممکن میسازند. در حالی که کشور تحت شدیدترین تحریمها قرار دارد و اقتصاد ملی نیازمند گشایش است، بستن تمام راههای دیپلماتیک و تعیین شروط حداکثری که هیچ طرفی حاضر به پذیرش آن نیست، میتواند به معنای اصرار بر تداوم وضعیت موجود و حتی تشدید آن باشد. این رویکرد، به جای گرهگشایی از مشکلات مردم و فراهم آوردن بستر توسعه اقتصادی، تنها بر پیچیدگیها میافزاید و منافع ملی را در پای یک ایدئولوژی تقابلگرا قربانی میکند.
علی شریفی زارچی، استاد دانشگاه، در واکنش به گزافهگویی هدف گرفتن ناف ترامپ: «آقای جواد لاریجانی، شما خیلی بیجا میکنید با تهدیدهای توخالی، خطر شروع جنگی دوباره را بالا میبرید؛ جنگی که در آن شما به پناهگاه خود میخزید و هزینهاش را باید مردم ایران با جان و مالشان بپردازند. »
محمدجواد لاریجانی پا را فراتر گذاشته و به مواضع اخیر رئیسجمهور در خصوص مذاکره با آمریکا واکنش نشان داده است. او معتقد است که رئیسجمهور «صرفاً نظر شخصی خود را بیان کردهاند که با سیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی فاصله دارد. » این نوع انتقاد از عالیترین مقام اجرایی کشور، نه تنها به تضعیف جایگاه دیپلماسی در داخل منجر میشود، بلکه سیگنالهای متناقضی را به جامعه جهانی ارسال میکند.
وقتی مقامات داخلی یکدیگر را به دلیل رویکردهای دیپلماتیک مورد انتقاد شدید قرار میدهند، طرف مقابل در مذاکره احساس میکند با یک دولت واحد و با اراده مشخص روبرو نیست و این امر، قدرت چانهزنی کشور را به شدت کاهش میدهد. این رویکرد، به جای همافزایی در سیاست خارجی و ارائه یک جبهه متحد، به واگرایی و دودستگی میانجامد که در نهایت به ضرر منافع ملی تمام خواهد شد.
نافت.