تئوری مرد دیوانه جواب می دهد؟
الگویی در حال شکلگیری است: قابل پیشبینیترین ویژگی ترامپ، پیشبینیناپذیری اوست. او مرتب نظرش را تغییر میدهد، خودش را نقض میکند و رفتار ثابتی ندارد.
یتر تروبوویتس، استاد روابط بینالملل در مدرسه اقتصاد لندن، میگوید: «ترامپ یک روند سیاستگذاری بسیار متمرکز را راهانداخته که شاید متمرکزترین از زمان ریچارد نیکسون باشد، دستکم در حوزه سیاست خارجی.»«و این باعث شده تصمیمگیریها بیشتر وابسته به شخصیت، ترجیحات و خلقوخوی ترامپ باشد. » ترامپ یاد گرفته است که پیشبینیناپذیریاش را به خدمت سیاست بگیرد و آن را به سرمایهای راهبردی و سیاسی بدل کرده است. او این ویژگی را تا سطح یک دکترین ارتقا داده است؛ و اکنون همین ویژگی شخصیتی که با خود به کاخ سفید آورد، موتور محرکهٔ سیاست خارجی و امنیتی او شده است. این رویکرد، در حال تغییر دادن نظم جهان است.
دانشمندان علوم سیاسی این را «نظریه آدم دیوانه» مینامند که در آن یک رهبر جهانی به دنبال متقاعد کردن دشمن خود به این است که او آدمی دمدمی مزاج است و هر کاری ممکن است انجام دهد، تا بتواند از این طریق امتیاز بگیرد. استفاده موفق از آن میتواند نوعی از آمریت باشد که ترامپ معتقد است کارآمد است و متحدان آمریکا را به آنچه میخواهد واداشته است.
اما آیا این روش میتواند بر دشمنان تاثیرگذار باشد؟ و آیا ایراد آن این نیست که به جای اینکه ترفندی برای فریب دادن دشمنان باشد، در واقع مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی ثابت و مستندی است که رفتار او را پیشبینیپذیرتر میکند؟ حمله، توهین و محبت
ترامپ دومین دوره ریاستجمهوری خود را با استقبال از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، و حمله به متحدان آمریکا آغاز کرد. او با این ادعا که کانادا باید پنجاه و یکمین ایالت آمریکا باشد به این کشور توهین کرد.
او اعلام کرد که آماده است استفاده از نیروی نظامی برای الحاق گرینلند، قلمرو خودمختار دانمارک متحد آمریکا، را بررسی کند. همچنین گفت آمریکا باید مالکیت و کنترل کانال پاناما را مجدداً به دست گیرد.
ماده ۵ منشور ناتو هر عضو را موظف میکند که از سایر اعضا دفاع کند. ترامپ تعهد آمریکا به این ماده را زیر سوال برد. بن والاس، وزیر دفاع پیشین بریتانیا، گفت: «فکر میکنم ماده ۵ حالا به اغما رفته است.»
دومینیک گریو، دادستان کل سابق بریتانیا از حزب محافظه کار، گفت: «در حال حاضر اتحاد فراآتلانتیکی به پایان رسیده است.»
مجموعهای از پیامکهای درزکرده، فرهنگ تحقیر در کاخ سفید نسبت به متحدان اروپایی را آشکار کرد. پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، به همکارانش نوشته بود: «کاملاً با شما در بیزاری از این مفتخورهای اروپایی موافقم. واقعاً تاسفبرانگیزند. »
اوایل امسال، جی دی ونس، معاون ترامپ، در مونیخ گفته بود که آمریکا دیگر ضامن امنیت اروپا نیست. این سخنان گویی نقطه پایانی بود بر ۸۰ سال همبستگی فراآتلانتیکی. پروفسور تروبوویتس میگوید: «ترامپ تردیدهای جدی درباره اعتبار تعهدات بینالمللی آمریکا ایجاد کرده است.»
«هرگونه تفاهمی که کشورها با آمریکا درباره امنیت، اقتصاد یا دیگر مسائل داشته باشند، حالا ممکن است در هر لحظه لغو شود یا دوباره مورد مذاکره قرار گیرد. »
او ادامه میدهد: «بیشتر اطرافیان ترامپ معتقدند پیشبینیناپذیری امتیاز است، چون به ترامپ اجازه میدهد نفوذ آمریکا را برای بیشترین دستاورد ممکن بهکار گیرد. .. این یکی از درسهایی است که او از چانهزنی در دنیای املاک گرفته است.»
رویکرد ترامپ نتیجه داده است. چهار ماه پیش، کییر استارمر اعلام کرد بریتانیا بودجه دفاعیاش را از ۲.۳٪ به ۲.۵٪ تولید ناخالص داخلی افزایش میدهد. در اجلاس ماه گذشتهٔ ناتو، این رقم به ۵٪ رسید — افزایشی چشمگیر که دیگر اعضای ناتو نیز آن را دنبال میکنند. پیشبینیپذیری در دل پیشبینیناپذیری
ترامپ نخستین رئیسجمهور آمریکایی نیست که از دکترین پیشبینیناپذیری بهره میگیرد. در ۱۹۶۸، نیکسون برای پایان دادن به جنگ ویتنام، با دشمنی سرسخت در شمال ویتنام مواجه بود.
مایکل دش، استاد دانشگاه نوتردام، میگوید: «نیکسون به هنری کیسینجر گفت باید به ویتنامیها بفهمانی که نیکسون دیوانه است و کسی نمیداند قرار است چه کار کند. بهتر است قبل از اینکه همهچیز از کنترل خارج شود، توافق کنند. این همان نظریه آدم دیوانه است.»
جولی نورمن، استاد سیاست در کالج دانشگاهی لندن، میگوید: «حالا با یک دکترین پیشبینیناپذیری مواجهیم. دشوار است که از روزی به روز دیگر بدانیم چه پیش میآید — و این همیشه روش ترامپ بوده است.»
ترامپ بهخوبی از شهرتش به ناپایداری برای تغییر روابط دفاعی فراآتلانتیکی بهره برده است. برخی رهبران اروپایی نیز برای همراه نگهداشتن او به تملق روی آوردهاند.
در نشست اخیر ناتو در لاهه، نوعی تمرین برای ابراز محبت چاپلوسانه به چشم میخورد. مارک روته، دبیرکل ناتو، پیش از نشست پیامی به ترامپ (یا «دونالد عزیز») فرستاد که ترامپ آن را افشا کرد: «تبریک میگویم و بابت اقدام قاطعانهات در ایران سپاسگزارم. واقعاً خارقالعاده بود. »
او ادامه داده بود: «تو کاری انجام میدهی که هیچ رئیسجمهوری در دهههای اخیر موفق به انجامش نشده است.» مارک روته در کنار دونالد ترامپ در حال خندیدن هستند
آنتونی اسکاراموچی، که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ مدیر ارتباطات او بود، گفت: «آقای روته، او دارد سعی میکند شما را خجالتزده کند. او واقعاً در هواپیمای ریاستجمهوری آمریکا (ایرفورس وان) نشسته و به شما میخندد. »
و این شاید نقطهضعف اصلی «دکترین غیرقابلپیشبینی بودن» ترامپ باشد: اینکه طرف مقابل فکر میکند او تشنه تحسین است یا پیروزیهای فوری را به روندهای طولانی و دشوار ترجیح میدهد.
اگر این تصور درست باشد، توانایی ترامپ برای فریب دشمنان محدود میشود؛ چرا که ویژگیهای شخصیت او مشخص و قابل شناساییاند. دشمنان سرسخت در برابر تهدید و جذبه
حال این پرسش مطرح است که آیا «دکترین پیشبینیناپذیری» یا «نظریه آدم دیوانه» میتواند روی دشمنان اثر بگذارد؟
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، یکی از متحدانی است که در دفتر بیضیشکل (کاخ سفید) از سوی ترامپ و ونس بهشدت سرزنش شد. اما او بعدها موافقت کرد که حقوق بهرهبرداری از منابع معدنی اوکراین را در اختیار آمریکا قرار دهد.
اما پوتین در برابر هم تهدید و هم جذبه ترامپ مقاوم مانده است. ترامپ پس از تماس تلفنی با او گفت از اینکه پوتین برای پایان جنگ با اوکراین آماده نیست، «ناامید» شده است.
در مورد ایران چطور؟ ترامپ وعده داده بود که آمریکا را از «جنگهای بیپایان» خاورمیانه بیرون میکشد. اما حملهاش به تاسیسات هستهای ایران شاید غیرمنتظرهترین اقدام دوره دومش بوده است. ولی آیا نتیجهبخش است؟
ویلیام هیگ، وزیر خارجه پیشین بریتانیا، معتقد است این حمله نتیجه معکوس دارد: نهتنها ایران را بازنمیدارد، بلکه انگیزهاش را برای دستیابی به سلاح هستهای بیشتر میکند.
پروفسور دش میگوید: «احتمال زیادی هست که ایران حالا تصمیم بگیرد بهدنبال ساخت بمب هستهای برود. تعجب نمیکنم اگر فعلاً بیسروصدا کارشان را بکنند و یک آزمایش انجام دهند. »
او ادامه میدهد: «سرنوشت صدام و قذافی برای دیکتاتورهایی که با آمریکا و خطر تغییر رژیم مواجهاند، هشداردهنده است. ایرانیها حس میکنند به یک بازدارندهٔ قاطع نیاز دارند؛ برایشان، صدام و قذافی نمونههای منفی و کیم جونگاون الگویی مثبت است.»
محسن میلانی، استاد دانشگاه فلوریدای جنوبی، میگوید یکی از سناریوهای محتمل، تثبیت جمهوری اسلامی است. او یادآور میشود که در جنگ ۱۹۸۰، صدام قصد سرنگونی نظام ایران را داشت، اما نتیجه برعکس شد. «محاسبه اسرائیل و آمریکا هم همین بود. تصور میکردند با حذف رهبران ایران، نظام فرو میپاشد. » از دست رفتن اعتماد در مذاکرات؟
در آینده شاید عدم پیشبینیپذیری روی دشمنان کارساز نباشد، اما هنوز معلوم نیست که تغییراتی که در میان متحدان پدید آمده پایدار بماند یا نه.
اگرچه ممکن است این روند ادامه یابد، اما بیشتر بر پایه تصمیمات لحظهای و ناگهانی استوار است. و ممکن است نگرانیهایی درباره اعتبار آمریکا بهعنوان میانجی قابل اعتماد ایجاد شود.
پروفسور نورمن میگوید: «مردم اگر به ایالات متحده در مذاکرات اعتماد نداشته باشند و مطمئن نباشند که آمریکا در مسائل دفاعی و امنیتی در کنارشان میماند، دیگر تمایلی به همکاری با آمریکا نخواهند داشت. بنابراین انزوایی که بسیاری از حامیان جنبش ماگا (بازگرداندن عظمت به آمریکا) به دنبالش هستند، بهاحتمال زیاد نتیجه معکوس خواهد داد و برای خودشان اتفاق خواهد افتاد».
فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، نیز گفته است که اروپا اکنون باید بهلحاظ عملیاتی از ایالات متحده مستقل شود.
پروفسور تروبوویتز میگوید: «اهمیت گفتههای صدراعظم در این است که اذعان دارد اولویتهای راهبردی آمریکا در حال تغییرند. این اولویتها دیگر به حالت پیش از ریاستجمهوری ترامپ بازنخواهد گشت».«بنابراین بله، اروپا باید بهلحاظ عملیاتی مستقلتر شود. »
پروفسور دش استدلال میکند که این امر مستلزم گسترش جدی صنعت دفاعی اروپا برای تولید تجهیزات و توانمندیهایی خواهد بود که در حال حاضر فقط ایالات متحده در اختیار دارد. او میگوید اروپا برخی ظرفیتهای اطلاعاتی پیشرفته جهانی را دارد، اما بخش بزرگی از آنها از سوی آمریکا فراهم میشود.
او ادامه میدهد: «اروپا، اگر بخواهد بهتنهایی عمل کند، باید تولید تسلیحات مستقل خود را بهطور چشمگیری افزایش دهد. نیروی انسانی نیز مسئلهای مهم خواهد بود. اروپای غربی باید به لهستان نگاه کند تا بداند چه سطحی از نیروی انسانی مورد نیاز است».
تحقق همه اینها سالها زمان میبرد.
پس آیا واقعاً اروپاییها آنقدر از غیرقابلپیشبینی بودن ترامپ هراسیدهاند که دست به بزرگترین تغییر در ساختار امنیتی جهان غرب از زمان پایان جنگ سرد زدهاند؟
پروفسور تروبوویتز میگوید: «بیتاثیر نبوده. اما مسئله بنیادیتر این است که ترامپ چیزی را از بطری بیرون آورده است... سیاست در آمریکا تغییر کرده است. اولویتها تغییر کردهاند. برای ائتلاف ماگا، چین مشکل بزرگتری است تا روسیه. شاید این موضوع برای اروپاییها صادق نباشد. »
و به گفته پروفسور میلانی، ترامپ در تلاش است تا قدرت آمریکا را در نظم جهانی تثبیت کند.
او میگوید: «احتمال اینکه او نظم جهانیای را که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت تغییر دهد، بسیار اندک است. او میخواهد جایگاه آمریکا را در این نظم تحکیم کند، چون چین در حال بهچالشکشیدن موقعیت آمریکا در این نظم است.»
اما این همه بدان معناست که اولویتهای امنیتی و دفاعی آمریکا و اروپا در حال واگراییاند. شاید متحدان اروپایی احساس کنند که با تملق و تغییرات واقعی در سیاستها توانستهاند ترامپ را تا حدی همراه نگه دارند؛ او در نهایت در نشست اخیر ناتو تعهدش به ماده ۵ (دفاع جمعی) را دوباره تایید کرد. اما اصل غیرقابلپیشبینی بودن رفتار او باعث شده هیچ تضمینی وجود نداشته باشد و آنها پذیرفتهاند که دیگر نمیتوانند با اطمینان کامل به پایبندی تاریخی آمریکا به دفاع از خودشان دل ببندند.
و از این نظر، حتی اگر دکترین پیشبینیناپذیری ترکیبی از تصمیم آگاهانه و ویژگی شخصیتی باشد، دستکم در برخی موارد، موثر واقع شده است. بی بی سی