کد خبر 658586

سرمایه سیاسی تضمین کننده امنیت ملی است

ساعت 24 -کیومرث اشتریان نحلیلگر مسایل سیاسی ایران در روزنامع شرق نوشته است: آیا سرمایه سیاسی در ایران به گونه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی بحران‌ها و تهدیدات داخلی و خارجی باشد؟ در هر کشوری سرمایه‌های طبیعی یا اقتصادی یا فرهنگی وجود دارد. درباره این سرمایه‌ها سخن بسیار گفته شده است اما از سرمایه سیاسی کمتر سخن گفته‌ایم.

سرمایه سیاسی یعنی توان تولید قدرت و نفوذ اجتماعی از طریق رجال سیاسی، احزاب سیاسی، نهاد انتخابات، نهاد دولت، مجلس، میزان ارتباطات بین‌المللی و... برای حفظ چارچوب حاکمیت ملی.

اینکه چرا ما به این سرمایه‌ها نیاز داریم، به این دلیل است که در برابر تهدید خارجی و داخلی از هرج‌ومرج جلوگیری شود و نظم و انتظام اجتماعی شکل گیرد.

سرمایه قدرت مانند سرمایه اقتصادی است و برای تولید و قوام و دوام آن نیاز به امنیت دارد. اگر امنیت برای تولید «کالای قدرت» در جامعه‌ای فراهم نشود، حاکمیت ملی در معرض آسیب‌ها و بیماری‌های گوناگون قرار می‌گیرد. یک دغدغه مهم برای هر نظام سیاسی نه‌تنها حفظ خود بلکه حفظ سرمایه‌های قدرت است.

برخی رژیم‌های سیاسی با تصور اینکه سرمایه قدرت خطری برای آن‌هاست، از شکل‌گیری این سرمایه جلوگیری می‌کنند؛ یعنی تحزب سیاسی را محدود یا منحل می‌کنند، نظام نمایندگی را از کار می‌اندازند، رابطه رجال سیاسی را با جامعه قطع می‌کنند یا اساسا اجازه نمی‌دهند که این رجال از سوی مردم شناسایی شده و «پرورش» یابند.

در نتیجه در هنگامه‌های بحرانی و جنگ کشور از سرمایه‌های قدرت خالی است و نه‌تنها رژیم سیاسی، بلکه کل حاکمیت ملی در معرض خطر قرار می‌گیرد.

اگر یک کشور با تهدید جنگ مواجه شود، باید تمهیداتی شکل بگیرد که بتواند همه سرمایه‌های نهفته خود را به میدان بیاورد. هرچه میزان تنفر نیروهای درون سیستم از یکدیگر بیشتر باشد، امکان به میدان آوردن آن‌ها در هنگامه‌های بحران کمتر می‌شود.

یکی از آسیب‌های جامعه سیاسی در ایران همین تنفر عجیب برخی نیروها از یکدیگر است که امکان شکل‌گیری سرمایه سیاسی را نمی‌دهد. اغلب، افراد و گروه‌ها در پی آن‌اند که ایرادی از یک گروه سیاسی بگیرند تا آن را در هم شکنند. کمتر به این می‌اندیشند که هرچند به یک گروه انتقاد داشته باشید، باید آن را به‌عنوان یک سرمایه سیاسی در نظر بگیرید که ستونی از قدرت را با شماری از طرفداران خود به‌ پا می‌کند که سبب قوام قدرت داخلی می‌شود.

این ستون‌های قدرت برای هر کشوری لازم‌اند، اصل بر حفظ این سرمایه‌هاست، حتی به آن انتقاد داشته باشیم یا اینکه آنان را لایق ندانیم یا اینکه حتی آلوده فساد هم شده باشند. مهم این است که رویکرد انتقادی-قضائی سازنده‌ای در پیش گرفته شود و درباره اصلاح آنان همت گماریم.

در نظر بگیرید که مثلا یک قرارداد تجاری مهم منعقد کرده‌اید که برای کشور مفید است اما طی فرایند قرارداد رشوه‌ای گرفته شده است. در چنین حالتی منافع ملی ایجاب می‌کند که قرارداد را بر هم نزنیم، بلکه متخلف را مورد تعقیب قضائی قرار دهیم.

به همین سان است درباره رجال سیاسی یا احزاب سیاسی. اگر حزبی یا رجلی تخلف کرد، کلا تحزب را تعطیل نکنیم. مهم این است که جریان تولید سرمایه قدرت در جامعه نباید متوقف شود. اینکه با یک تهدید خارجی بحران لاینحل پدید آید، نشان از این دارد که در آن جامعه جلوی تشکیل سرمایه قدرت مردمی گرفته شده و به مرور زمان برای امنیت ملی خطر آفریده شده است.

آن‌گاه که در تشکیل سرمایه قدرت تعلل شود، مردمان در هنگام بحران به هر «علف خشکی» چنگ می‌زنند، چرا‌که وجود سرمایه قدرت برای کشور گریزناپذیر است. کشور را نمی‌توان بدون سرمایه قدرت حفظ کرد. در نتیجه:

- رجال سیاسی در یک کشور ستون‌هایی هستند که مردم در بحران‌ها به آن‌ها رجوع می‌کنند و با سرانگشت تدبیر آنان ثبات سیاسی پدید می‌آید.