82 درصد گردشگران بع ایران میایند از سه کشور است
«نصف گردشگرانی که به ایران میآیند عراقیاند، ۲۰ درصد پاکستانی و ۱۲ درصد افغانستانی». این آمار فرزاد میرزایی، کارشناس گردشگری و استاد دانشگاه است که با یکی از رسانههای داخلی گفتوگو کرده و این بخش از صحبتهایش وایرال شده است.
شاید این آمار ساده در نگاه اول نشانی از «موفقیت ایران در جذب همسایگان» داشته باشد، اما تکمله میرزایی مبنی بر اینکه «هر گردشگر عراقی در ایران حدودا ۳ برابر یک گردشگر اروپایی پول خرج میکند، چرا ما باید به دنبال جذب گردشگر اروپایی و غربی باشیم؟»، نشان از توجیه فرآیند ناکارآمدی دارد که سالهاست کمر صنعت توریسم ایران را شکسته است.
کشوری که گاه در تبلیغات خود میان «تمدن هخامنشی» و «تجربه زیارتی» سرگردان است و هنوز نمیداند چه چهرهای از خود میخواهد به جهان نشان دهد. آیا قرار است مقصدی برای توریسم مذهبی باشد؟ یا ایران را به تاریخدوستان، طبیعتگردان و... معرفی کند؟
پاسخ هیچگاه مشخص نیست، چون سیاستگذاری در حوزه گردشگری همیشه در سایه نگاه امنیتی و ایدئولوژیک مانده است.اینکه شمار اندک گردشگران این سه کشور همسایه، چقدر پول در ایران خرج میکنند، موضوعی نیست که البته در گزارشها اعلام شده باشد، اما نگاهی به وضعیت اقتصادی این کشورها نشان میدهد که نمیتوان صنعت توریسم یک کشور پهناور مثل ایران را بر گردشگران این سه کشور بنا کرد.
سفارتخانهها؛ ویترین خاموش ایران
دیروز میرزایی، در صحبتهایش البته به نکته دیگری هم اشاره کرد و گفت: «سفرای ما در هیچ کشوری برای جذب گردشگر به ایران چانهزنی و تلاش جدی نمیکنند».
این جمله خلاصهای از یک بحران عمیق در ساختار سیاست خارجی ایران است؛ بحرانی که شاید بتوان «غیبت دیپلماسی فرهنگی فعال» بر آن نام نهاد.
در بیشتر کشورهای جهان، سفارتخانهها نه تنها مامور پیگیری روابط سیاسیاند، بلکه نمایندگان فرهنگی، اقتصادی و گردشگری کشورشان هم به شمار میروند. دیپلماتها در جلسات اقتصادی، نمایشگاههای بینالمللی، همایشهای دانشگاهی و حتی مراسم هنری حضور دارند تا تصویری جذاب و مدرن از کشور خود ارائه دهند. در برخی کشورها، مانند ترکیه، اندونزی یا اسپانیا، بخشی از بودجه رسمی سفارتخانهها برای تبلیغ گردشگری اختصاص دارد؛ از نمایش فیلم و عکس تا دعوت از اینفلوئنسرها و خبرنگاران خارجی برای سفرهای مطالعاتی.
اما در ایران، چنین تصوری هنوز نهادینه نشده است. سفارتخانههای ما بیشتر به قلعههایی اداری شبیهاند تا ویترینهایی فرهنگی. در بسیاری از آنها، بخش گردشگری اگر هم وجود دارد، در حد چند بروشور چاپی و چند عکس قدیمی از تخت جمشید باقیمانده است. کمتر پیش آمده که سفیری ایرانی با رسانههای محلی گفتوگویی در باب ظرفیتهای گردشگری انجام دهد یا در جمع فعالان توریسم کشور میزبان، ایران را بهعنوان مقصدی امن و فرهنگی معرفی کند.
به اعتقاد صاحبنظران؛ در جهان امروز، جذب گردشگر دیگر با پوستر و شعار انجام نمیشود، بلکه با برندسازی ملی ممکن است.
کشورها سعی میکنند تصویری خاص از خود در ذهن جهانیان بسازند: ژاپن با نظم و فناوری، فرانسه با هنر و مد، ایتالیا با غذا و تاریخ، و ترکیه با ترکیب هوشمندانهای از شرق و غرب.
در این میان، ایران هنوز درگیر تعارض هویتی است: آیا باید خود را بهعنوان تمدن کهن معرفی کند یا جمهوری ایدئولوژیک؟ مقصدی برای زائران یا جهانگردان؟ نتیجه این بلاتکلیفی، پیامی دوپاره و مبهم است که هیچ مخاطب خارجی را جذب نمیکند.
بخش عمده مشکل گردشگری، به سیاستزدگی ساختار برمیگردد. نگاه رسمی حاکمیت بر مدار دشمنهراسی است. این ذهنیت باعث شده که حتی حوزهای نرم و انسانی چون گردشگری نیز در چارچوبهای امنیتی تعریف شود. وقتی هر تعامل فرهنگی با جهان با ترس از «نفوذ» یا «جنگ نرم» همراه است، طبیعی است که سفارتخانهها هم ترجیح دهند در لاک محافظهکاری فرو روند و صرفاً کارهای اداری را انجام دهند
به نظز میرسد مسئولان در کشور ما هنوز نمیدانند که گردشگر، بهترین سفیر فرهنگی است. هر توریستی که با تجربهای مثبت از ایران بازمیگردد، دهها تبلیغ رایگان برای کشور به ارمغان میآورد.
شاید در عمل سفرا هم مقصر نباشند، چرا که از ترس تعارضات ایدئولوژیک، از نمایش رنگارنگ و آزاد فرهنگ ایرانی هم پرهیز میکنیم. در بسیاری از نمایشگاههای بینالمللی گردشگری، غرفه ایران همچنان با قالی، سماور و عکسهای کلیشهای از اصفهان تزئین میشود؛ در حالی که گردشگر امروزی چندان با این تصاویر تکراری میانهای ندارد.
بخش عمده مشکل، به سیاستزدگی ساختار برمیگردد. نگاه رسمی حاکمیت بر مدار دشمنهراسی است. این ذهنیت باعث شده که حتی حوزهای نرم و انسانی چون گردشگری نیز در چارچوبهای امنیتی تعریف شود.
وقتی هر تعامل فرهنگی با جهان با ترس از «نفوذ» یا «جنگ نرم» همراه است، طبیعی است که سفارتخانهها هم ترجیح دهند در لاک محافظهکاری فرو روند و صرفاً کارهای اداری را انجام دهند.
احیای نقش سفارتخانهها در جذب گردشگر، پیش از هر چیز نیازمند تغییر نگاه حاکمیتی به دیپلماسی فرهنگی است.