اجتناب کارشناسان سیاست در ایران از روشهای کمّی
حسین عبده تبریزی اقتصاددان مالی ایران در نوشتهای کوتاه به این موضوع پرداخته که چرا در ایران کارشناسان سیاسی به روشهای کمی مراجعه نمی کنند. نوشته وی را گه در هاما منتشر شده میخوانید:
این روزها هرجا مینشینیم، سخن از سیاست است. هر کس تحلیلی از مواضع ایران، اسرائیل، روسیه، اروپا یا چین دارد. از دو نفر که هر دو دستی در سیاست دارند، میتوان دو تحلیل متفاوت و گاه کاملاً متضاد شنید.
همین امروز، دربارهی مسئلهی صلح در غزه، از چند نفر نظرشان را پرسیدم؛ دقیقاً به دو گروه تقسیم شدند: کسانی که صلح را به نفع ایران میدانند و کسانی که آن را به زیان ایران میبینند؛ هر دو گروه هم برای دیدگاه خود استدلالهایی بهظاهر منطقی دارند.
امثال من که دانش تخصصی سیاسی نداریم، در میان این تحلیلهای متناقض میمانیم و نمیدانیم کدام دیدگاه به واقعیت نزدیکتر است؛ بهویژه وقتی بخواهیم بر پایهی آن، متغیرهای اقتصادی ایران را پیشبینی کنیم ــ حوزهای که شاید اندکی بیشتر از سیاست از آن سر دربیاوریم.
با خود اندیشیدم آیا میشود به سمت روشهای دقیقتر رفت؟ ناخودآگاه ذهنم به حوزهی ریاضیات رفت و به تفاوت جبر تحلیلی و جبر عددی و نوع نگاه آنها به مسئله. جبر تحلیلی بهدنبال یافتن راهحلهای دقیق و نمادین است، یعنی با فرمولها و تجزیهها سعی میکند ماهیت ساختاری معادلات را بفهمد. در مقابل، جبر عددی بر تقریب عددی تکیه دارد؛ بهجای یافتن فرمول عمومی، پاسخ را با روشهای تکراری و محاسباتی به دست میآورد.
از خود پرسیدم آیا این نوع تمایز در ریاضیات، جایی در علوم سیاسی هم دارد تا بهنوعی از تحلیل کیفی و تفسیری به تحلیل دادهمحور گذر کنیم؟ با اندک جستوجویی دریافتم که سیاستورزی سنتی ــ که در ایران عمدتاً بر روایت، تجربه و تفسیر فردی استوار است ــ در بسیاری از کشورها به سمت «تحلیل کمّی سیاست» یا Political Quantitative Modeling رفته است.
این رویکرد با تکیه بر دادهها، شاخصها و الگوهای آماری، سوگیری شخصی تحلیلگر را کاهش میدهد و پیشبینیپذیری رفتار سیاسی را افزایش میدهد. بنابراین، در کشوری مانند ایران که تحلیلهای سیاسی اغلب ذهنی و غیرقابل آزموناند، چنین رویکردی شاید گامی مهم برای شفافتر و عقلانیتر شدن تصمیمسازی سیاسی باشد. خواستم از دوستان گروه بپرسم آیا شما چنین تحلیلهایی را دربارهی ایران دیدهاید؟
البته چون میدانم که جبر عددی هرگز مستقل از جبر تحلیلی نیست و همهی الگوریتمهای عددی بر مبانی تحلیلی جبر کلاسیک بنا شدهاند، پرسش دومی نیز پیش میآید. همانگونه که جبر عددی بدون مبانی تحلیلی ناقص است، تحلیل دادهمحور سیاست نیز بدون فهم نظری از قدرت، مشروعیت و انگیزههای انسانی معنا ندارد. پس پرسش دوم آن است که آیا در ایران کسانی را داریم که به چنین فهم نظری مجهز باشند؟