ایران پس از آتش بس غزه
پس از آتشبس
ساعت 24 -عباس عبدی در اعتماد نوشته است : اگر امروز میبینیم که در سراسر اروپا علیه اسراییل تظاهرات میشود، یا پارلمان اسپانیا تجارت اسلحه با اسراییل را منع میکند، یا ایتالیاییها شرمنده از این هستند که باید با تیم فوتبال اسراییل مسابقه دهند، یا نتانیاهو از ترس بازداشت، مسیر هواپیمای خود به امریکا را تغییر میدهد، بهطوری که حتی روزنامههاآرتص مینویسد: «اسراییلیهایی که از سفر اروپا بازگشتهاند میگویند فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ با زور محو شد، امروز خارج از مرزهایش همهجا حاضر است.
حضوری زنده، سرسخت و رنگارنگ.» یا برای اولینبار گرایش منفی به اسراییل حتی میان یهودیان امریکایی بهشدت بالا رفته و بیش از ۶۰ درصد آنان معتقدند که اسراییل در غزه مرتکب جنایت جنگی شده است و تظاهرات صدها هزار نفری علیه اسراییل در اروپا انجام میشود و حتی امریکای جنوبی که همیشه حیاطخلوت اسراییل و امریکا بوده به جایی رسیده که رییسجمهور کلمبیا، نتانیاهو را قاتل کودکان دانسته و به ترامپ میگوید اگر ارتش خود را به غزه اعزام کنی من نیز ارتش کلمبیا را اعزام کرده و ما خواهیم جنگید.
بالاخره، اینکه ترامپ هم میگوید: «اسراییل نمیتواند با جهان بجنگد. » بهطور ضمنی میگوید که اسراییل با جهان در جنگ است. زمانی گلدا مایر نخستوزیر اسراییل گفته بود که: «بعد از هولوکاست یهودیها حق هر کاری را دارند!» امروز افکار عمومی جهان پاسخ او را داده است که زیر پرچم مظلومیت نمیتوان بدترین جنایات را کرد.
اینها محصول و نتیجه منطقی جنایاتش در غزه است. این نقطه قوت فلسطینیها شده است. این دو سال نشان داد که جنگ آغاز میشود، حتی در نابرابرترین موازنه نظامی، ولی جنگ راهحل نهایی نیست و چارهای جز گفتوگو نیست. این جنگ نشان داد؛ داوری جهان برای هر نیروی سیاسی و هر کشوری مهم است، نه فقط داوری دولتها و شورای امنیت؛ بلکه داوری ملتها و افکار عمومی جهان بسیار مهمتر شده است.
زیرا اکنون و به دلیل شبکههای اجتماعی و سرعت انتقال فیلم، خبر و نظر، افکار عمومی جهان از طریق شبکههای اجتماعی و مستقل از رسانههای سنتی و رسمی به سرعت شکل میگیرد. اسراییل که همیشه سلطه بلامنازعی بر رسانههای جریان اصلی جهان داشت، اکنون آن را از دست داده است و بارها نیز به این ضعف اذعان نمودهاند.
بنابراین به دست آوردن و حفظ همدلی و همراهی افکار عمومی جهان عامل مهم قدرت ملی است، قدرتی که در جریان این جنگ جابهجا شد. به میزانی که اسراییل آن را از دست داد، فلسطینیها آن را به دست آوردند و این آغاز راه است، حفظ این قدرت به مراتب سختتر از به دست آوردن آن است. این هدف با تکیه صرف بر خطمشی نظامی به دست نمیآید، همچنان که اسراییل علیرغم قدرت نظامی وسیع خود آن را نتوانست حفظ کند و از دست داد. پرسش این است که این وضعیت چه تاثیری بر ایران دارد؟ آیا همچنان میتوان راهبرد گذشته را ادامه داد؟ آیا آن راهبرد نتیجهبخش بود؟ آیا ابزار اجرای آن راهبرد باقیمانده و موجود است؟ عدم تغییر راهبرد منطقهای با این حد از تحولات گسترده در جهان و منطقه، نشان میدهد که راهبرد قبلی؛ اصولا معطوف به واقعیت نبوده و باید چاره دیگری اندیشید. این یکی از مهمترین مسائل امروز ما است.