وقتی گاز، شاخص امنیت ملی میشود
ساخت 24 - بومی و ذخیرهسازی زیرزمینی، سپر واقعی اقتصاد در زمستانهای سرد ایران است؛ آنجا که امنیت انرژی با تصمیمات امروز سنجیده میشود. اوج مصرف گاز در ایران در روزهای سرد میتواند از مرزهای متعارف عبور کند؛ سهم بخش خانگی و تجاری در روزهای یخبندان بهطور سنتی از صنایع پیشی میگیرد و برق نیز که عمدتاً با گاز تولید میشود، نیاز مضاعفی ایجاد میکند.
در اوج سرمای بیسابقه، مصرف روزانه گاز در بخش خانگی میتواند از مرز ۷۰۰ میلیون متر مکعب در روز فراتر رود. در سناریوهای سخت، با فرض دمای متوسط شهری زیر ۵ درجه سانتیگراد و مصرف خانگی حداکثری، این تقاضا میتواند تا ۸۰۰ میلیون متر مکعب نیز برسد. نتیجه آنکه هر افت کوچک در تولید یا هر گره در انتقال، بیدرنگ به قطع گاز صنایع، افت تولید برق و افزایش ناگزیر مصرف سوخت مایع در نیروگاهها منتهی میشود. این چرخه، افزون بر فشار اقتصادی، هزینه زیستمحیطی سنگینی به شهرهای بزرگ تحمیل میکند. قطع گاز صنایع پتروشیمی و فولاد، علاوه بر کاهش صادرات غیرنفتی، زنجیره تامین بسیاری از کالاهای اساسی را مختل میسازد.
پارس جنوبی؛ قلبی که باید تپش یکنواخت داشته باشد
پارس جنوبی همچنان ستون فقرات تولید گاز ایران است و تامین بیش از ۷۰ درصد گاز کشور از این میدان مشترک صورت میگیرد. اما هر میدانی عمر تولید اوج دارد و سپس با افت فشار روبهرو میشود.
بهطور طبیعی، با برداشت مستمر، فشار مخزن کاهش مییابد، که این امر نیازمند تزریق انرژی (کمپرسور) برای حفظ دبی برداشت است. برآوردها نشان میدهد که در صورت عدم مداخله موثر، نرخ افت فشار در برخی از فازهای توسعهیافته پارس جنوبی میتواند سالانه بیش از ۱ تا ۱.۵ درصد باشد.
برای پارس جنوبی، مدیریت افت فشار با نصب کمپرسورهای فشارافزا، حفاری چاههای جایگزین، و بهرهگیری از راهکارهای ازدیاد برداشت گازی ضرورت دارد. هر تاخیر در این جراحی فنی، متوسط تولید زمستان را مستقیماً تحت تاثیر قرار میدهد و حاشیه امن شبکه را کاهش میدهد. فازهای تازهنفس، هرچند کمککارند، اما بدون برنامه جامع فشارافزایی، تصویر بلندمدت آرامبخش نخواهد بود. توسعه میادین مرحلهای پارس شمالی و همچنین افزایش ضریب بازیافت فازهای قدیمی، باید با سرعت پیگیری شود تا شکاف تولیدی زمستان جبران گردد.
میدانهای بومی فراموششده؛ از کیش تا فرزاد
در کنار پارس جنوبی، میادین کیش، فرزاد B، و دیگر ساختارهای خلیج فارس و خشکی میتوانند توازن سبد تولید را اصلاح کنند. این میادین، بهویژه در مناطق نزدیک به مصرف، میتوانند نقش "تولیدکنندگان پشتوانه" را در پیک مصرف ایفا کنند.
میدان کیش: این میدان با ذخایر قابل توجه و بهویژه گاز ترش فراوان، پتانسیل عظیمی دارد. اما بهرهبرداری از آن نیازمند سرمایهگذاری هنگفت در زیرساخت شیرینسازی و خطوط انتقال اختصاصی است تا بتواند در زمستان نقش ایفا کند. تاخیر در تکمیل واحد فرآوری کیش، اجازه میدهد تا این حجم از گاز در فصول اوج مصرف، خام بماند.
میدان فرزاد B: فرزاد B با سابقه طولانی مذاکرات و تعللهای فنی و قراردادی، به نمادی از فرصتهای از دسترفته تبدیل شده است. تاخیر در نهاییسازی قرارداد و آغاز توسعه، به معنای از دست دادن سالانه میلیاردها متر مکعب پتانسیل تولید در زمان نیاز است.
شتاببخشی به این پروژهها، نه تنها تولید را متنوع میکند، بلکه فشار روانی «وابستگی مطلق» به پارس جنوبی را میکاهد؛ وابستگیای که در زمستانها بیش از هر زمان دیگر آسیبزا میشود. تنوع در منابع، انعطافپذیری شبکه را در برابر حوادث احتمالی در یک میدان خاص، افزایش میدهد.
ذخیرهسازی زیرزمینی؛ بیمهنامه روزهای یخزده
جهان تجربه کرده است که بدون ذخیرهسازی کافی، حتی تولیدکنندگان بزرگ گاز هم در برابر زمستان آسیبپذیرند. ذخیرهسازی، فاصله زمانی بین عرضه (تولید) و تقاضا را پوشش میدهد.
ایران دو انبار فعال زیرزمینی سراجه و شوریجه را در اختیار دارد که کارکرد آنها تزریق در تابستان و برداشت در زمستان است. ظرفیت اسمی این انبارها بالغ بر ۱۰ میلیارد متر مکعب است، اما ظرفیت "گاز کارکردی" (گازی که میتوان در زمستان برداشت کرد) و نرخ برداشت لحظهای آنها، هنوز با نیاز پیک فاصله دارد.
بحرانهای کوتاهمدت اغلب نه از کمبود سالانه، که از کسری روزانه در چند هفته سرد ناشی میشوند. برای مقابله با یخبندانهای سههفتهای، نرخ برداشت روزانه باید به بیش از ۳۰۰ میلیون متر مکعب برسد، در حالی که ظرفیت فعلی در شرایط بهینه، این میزان را به سختی پوشش میدهد.
برنامه توسعه انبارهای جدید در سازندهای کربناته و مخازن تخلیهشده باید از مرحله مطالعه به اجرا برسد. پروژههایی نظیر توسعه فازهای جدید شوریجه و سراجه، نیازمند تامین مالی پایدار و قراردادهای بهرهبرداری شفاف برای تضمین سرمایهگذاری بخش خصوصی در فازهای تزریق و برداشت هستند.
شبکه انتقال؛ شاهراهی که گلوگاه میشود
حتی با تولید کافی، اگر شاهراه انتقال گاز ظرفیت، انعطافپذیری و جانمایی مناسبی نداشته باشد، عرضه مطمئن به مقصد نمیرسد. شبکه ملی گاز ایران یکی از طولانیترین شبکهها در جهان است، اما افزایش فشار و دبی در زمستان، نقاط ضعف آن را نمایان میسازد.
برای حفظ فشار کافی در پایان خطوط انتقال، بهویژه در مسیرهای طولانی و مناطق مرتفع، نیاز به افزایش تعداد و ظرفیت ایستگاههای تقویت فشار است. خط ششم سراسری که شرق کشور را پوشش میدهد و خط نهم که عسلویه را به مرکز متصل میکند، نیازمند ارتقای منظم ایستگاههای میانی هستند.
مدیریت فشار شبکه در سرما، هنر تعادل میان شرق و غرب و شمال و جنوب است؛ هر گره در یک ایستگاه میتواند موج قطع یا افت فشار را به استانهای دوردست بفرستد. ارتقای سامانههای تلهمتری و مانیتورینگ بلادرنگ (Real-Time Monitoring) حیاتی است تا اپراتورها بتوانند الگوریتمهای پیشبینیگر مصرف را به کار گیرند و بهجای واکنش پس از افت فشار، بهصورت پیشدستانه کمپرسورها را به کار اندازند.