دلیل اصلی بحران آب در ایران
ساعت 24 - سه ریشهی بنیادین یا همان علتالعللهای بحران آب در ایران وجود دارد که بدون درک آنها امکان راه حل ریشهای امکانپذیر نیست.
در نیمقرن گذشته، با تغییر اقلیم، متوسط بارش کشور کاهش یافته و فشار بر آبهای زیر زمینی، خاک و اکوسیستم ها به نقطهی هشدار رسیده است. این بحران، صرفاً حاصل کمبارشی یا تغییر اقلیم نیست؛ بلکه بازتاب تحولات عمیق در شیوهی حکمرانی، نگرش توسعه و فاصله گرفتن از دانایی بومی است.
در این میان، سه ریشهی بنیادین یا همان علتالعللهای بحران آب در ایران عبارتند از: ریشهی اجتماعی، ریشهی مدیریتی ـ سیاسی، و ریشهی سازگاری با اقلیم که درذادامه به اختصار به آنها پرداخته میشود.
گسست اجتماعی تا حدود نیم قرن پیش، مدیریت آب در ایران بر پایهی مشارکت مردمی استوار بود. روستاها، محلهها و جوامع محلی قرنها با قنات، تقسیمبندی دقیق آب، و نظامهای عرفی چون «میرآب» منابع خود را به گونهای پایدار اداره میکردند. این مدیریت اجتماعی بر تجربه، همدلی و مسئولیت جمعی تکیه داشت
.اما با گسترش ساختارهای دولتی و تمرکز مدیریت منابع، این نظامهای بومی کنار گذاشته شد. مدیریت آب از شانههای پر تجربه مردم به دوش نهادهای دولتی افتاد؛ نهادهایی که اغلب درگیر بوروکراسی و تعارض منافعاند. در نتیجه، نه دولت توانست از ظرفیت عظیم دانش و همکاری مردم بهره گیرد، و نه مردم خود را در مدیریت آب شریک دیدند. راه برونرفت از این چالش بازگشت به مدیریت مشارکتی است: یعنی توانمندسازی جوامع محلی، شکلگیری تشکلهای آببران، و ترکیب دانش بومی با ابزارهای نوین. فشار توسعهای بر دوش کشاورزیدر دهههای اخیر، کشاورزی به عنوان مصرفکنندهی اصلی آب، در مرکز توجه سیاستهای توسعهای قرار گرفته است. اما این تمرکز، گاه بدون توازن و نگاه جامع بوده است. بخش کشاورزی ایران، با وجود اهمیت راهبردی در امنیت غذایی و اشتغال، همچنان با کم توجهی مواجه شده است.
علت اصلی در ضعف نگاه سیستمی است: سیاستگذاریها بیشتر کمّی بوده تا کیفی؛ یعنی افزایش سطح زیرکشت، به جای ارتقای بهرهوری. در حالیکه با اصلاح الگوی کشت، توسعه سامانههای نوین آبیاری، بازچرخانی آب و بهرهگیری از دانش اقلیممحور میتوان هم تولید را پایدارتر کرد و هم فشار بر منابع را کاهش داد.
کشاورزی، نه متهم بحران، بلکه بخشی از راهحل آن است؛ اگر اصلاح ساختار و نوآوری در خدمت پایداری قرار گیرد. فراموشی سازگاری اقلیمیسومین و شاید عمیقترین ریشه بحران آب، فاصله گرفتن از فرهنگ سازگاری با اقلیم خشک ایران است. در چند دهه اخیر، با گسترش چاههای عمیق، سدسازی گسترده و انتقال آب بین حوضهای، تصور شد که میتوان بر محدودیتهای اقلیمی غلبه کرد. اما این نگاه، تعادل طبیعی و تاریخی بین انسان و اقلیم را بر هم زد.
ایرانیان هزاران سال با سه رکن سازگاری زیست میکردند:۱.قنات، نماد بهرهبرداری خردمندانه و تدریجی از آبهای زیرزمینی؛۲.زندگی جابهجاشونده یا کوچنشینی، که اجازه میداد منابع فرصت بازسازی یابند؛۳.الگوی مصرف کمآببر و فرهنگ قناعت، که در آن ارزش آب بیش از هر کالایی بود. اکنون زمان آن رسیده است که این خرد دیرینه با دانش امروز پیوند بخورد. آیندهی پایدار در گرو بازسازی همان روح سازگاری است، نه در تکرار پروژههای پرهزینه و ناپایدار.
بحران آب ایران نه تنها مسئلهای فنی، که آزمونی تمدنی است. تا زمانی که ریشههای اجتماعی، مدیریتی و فرهنگی آن درمان نشود، هیچ پروژهای پایدار نخواهد بود. راه آینده، در افزایش اعتماد میان دولت و مردم، در نهادینهسازی مدیریت مشارکتی، و در بازگشت به منطق زیستپذیر اقلیم ایران است؛ جایی که آب نه منبعی تمامشدنی، که امانتی برای نسلها تلقی میشود.
فارس