کد خبر 660113

ایران در تنگنای اورانیوم و زمان

ساعت 24 - روز پنجشنبه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بر خلاف هشدارهای پیشین ایران، قطعنامه‌ای را به تصویب رساند که به گفته تحلیلگران، هدف اصلی آن نه صرفاً تمدید ماموریت آژانس، بلکه تشدید فشار برای دسترسی به سایت‌های هسته‌ای و شفاف‌سازی وضعیت ذخایر اورانیوم است.

 این قطعنامه که توسط تروئیکای اروپایی (فرانسه، بریتانیا، آلمان) و ایالات متحده ارائه شد، با مخالفت روسیه، چین و نیجر و رای ممتنع ۱۲ کشور، به تصویب رسید. نکته محوری این قطعنامه، تمرکز بر میزان اورانیوم غنی‌شده ایران است. آژانس برآورد کرده است که ایران بیش از ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد.

این میزان، از نظر فنی، در صورت غنی‌سازی بیشتر تا ۹۰ درصد، برای ساخت ۱۰ بمب هسته‌ای کافی است. قدرت‌های غربی تاکید می‌کنند که هیچ توجیه غیرنظامی برای غنی‌سازی در این سطح بالا وجود ندارد و این امر «نگرانی جدی» ایجاد کرده است. 

در متن قطعنامه، از ایران خواسته شده است تا: ابتدا به تعلیق تمامی فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم و بازفرآوری، مطابق تصمیمات بین‌المللی احیاشده در سپتامبر ۲۰۲۵، متعهد شود.

در ادامه اطلاعات کامل درباره وضعیت ذخایر اورانیوم غنی‌شده و تاسیسات تحت پادمان را در اختیار آژانس قرار دهد. در قدم سوم نیز اجازه دسترسی به سایت‌های هسته‌ای، از جمله تاسیساتی که در ماه ژوئن توسط اسرائیل و ایالات متحده بمباران شده‌اند، فراهم کند.

استراتژی «شوروی‌سازی ایران» ترامپ

تصویب این قطعنامه در شورای حکام، صرفاً یک اقدام بوروکراتیک نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی کلان‌تر است که از آن با عنوان «استراتژی شوروی‌سازی ایران» یاد می‌شود.

این استراتژی که پس از شکست نسبی «فشار حداکثری» سال ۲۰۱۸ تدوین شده، هدفش نه فروپاشی سریع، بلکه «استحاله ایران از درون» است. دونالد ترامپ، که اخیراً دوباره بحث مذاکره مستقیم را مطرح کرده، به دنبال آن است که ایران را وارد یک حرکت فرسایشی دیپلماتیک کند.

هدف نهایی، وادار کردن تهران به پذیرش توافقی است که نه تنها غنی‌سازی را به صفر برساند، بلکه برنامه موشکی را نیز محدود کند؛ شروطی که با ساختار ایدئولوژیک فعلی ایران در تضاد است.

ترامپ در این بازی، از دو ابزار به طور همزمان استفاده می‌کند: «فشار اقتصادی هوشمند» و «درهای باز دیپلماتیک». او در حالی ادعا می‌کند که ایرانیان خواهان مذاکره‌اند و آمریکا در ارتباط با آن‌هاست، که همزمان با فشار بر آژانس، حلقه محاصره را تنگ‌تر می‌کند.

هدف این است که ایران در شرایطی قرار گیرد که مذاکره برایش نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی برای «بقا» باشد. تحلیلگران معتقدند ترامپ با این رویکرد، ایران را در زمینی قرار داده است که خود طراحی کرده، اما همچنان نتیجه نهایی حاصل نشده است. او به خوبی می‌داند که بحران اقتصادی و معیشتی داخلی، تاب‌آوری جامعه ایران را به شدت کاهش داده و این نقطه ضعف، بهترین اهرم برای پیشبرد پروژه «فروپاشی از درون» است.

 

گفت‌وگوهای پنهان و نرمش دیپلماتیک

با وجود مواضع رسمی تند، شواهدی از ارتباطات غیرمستقیم و پنهانی در سطوحی بین ایران و آمریکا وجود دارد. ایران نرمش بیشتری نشان داده است.

 ایرانی‌ها درگیر بحران جدی اقتصادی هستند و آمریکا نیز ناامنی در خاورمیانه را در تضاد با اهداف خود می‌داند. عباس عراقچی نیز ضمن اعلام موافقت ایران برای مذاکره و یک توافق عادلانه و متوازن، تصریح کرده است که ایران آماده‌تر از هر جنگی است. اما این آمادگی نظامی، جایگزین تدبیر دیپلماتیک نیست.

قطعنامه جدید شورای حکام، که نظارت بر عملکرد ایران بر اساس تفاهم‌های پیشین چون برجام و قاهره را نادیده گرفته است، خط پایانی بر یک دوره نیست، بلکه نقطه اوج فشاری است که ترامپ با همکاری منطقه‌ای عربستان و اهرم هسته‌ای آژانس، بر تهران وارد کرده است.

ایران اکنون در تنگنای زمانی و مکانی قرار دارد: از یک سو، باید تکلیف ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی را مشخص کند و از سوی دیگر، با حلقه محاصره‌ای که با فروش اف-۳۵ و ارتقای عربستان تنگ‌تر شده، دست و پنجه نرم کند.

در این شرایط حساس، تکیه بر «نه تسلیم می‌شویم و نه جنگ می‌کنیم» دیگر یک رویکرد منطقی برای عبور از بحران نیست. نظام حکمرانی باید به دنبال راهی برای اشتراک نظر با اروپایی‌ها و یافتن «فصل سومی» میان جنگ و تسلیم باشد.

اگر تجدیدنظر در سیاست خارجی جدی پیگیری نشود، ممکن است کشور به استقبال شرایطی برود که شایسته مصالح ملی و آینده مردم ایران نیست. ابتکار عمل دیپلماتیک، امروز بیش از هر زمان دیگری حیاتی است.

توسعه ایرانی