کد خبر 660254

این‌جا گاز با جان انسان پالایش می‌شود

ساعت 24 - پالایشگاه گاز خانگیران در سرخس چه جور جایی است. آنچه می‌خوانید بخشی از یک گزارش تهیه شده از سوی ایرنا در همین باره است. پس از نزدیک به چهار ساعت به پالایشگاه گازی شهید هاشمی‌نژاد می‌رسیم، پیاده می‌شویم تا پروتکل‌های امنیتی را طی کنیم، تاکید دارند که هیچ چیزی بخصوص موبایل همراه خود نبریم و ما خبرنگارانی که بارها تجربه چنین سفرهایی را داشته‌ایم، علت را نمی‌دانیم و اعتراض می‌کنیم که می‌خواهیم صدا ضبط کنیم، می‌گذاریم روی حالت پرواز اما می‌بریم.

زورمان به متولیان حراست پالایشگاه نمی‌رسد، تاکید دارند که برای امنیت خودتان است، باید موبایل را تحویل دهید و بسته ایمنی را تحویل بگیرید: کیسه‌ای با کلاه ایمنی و ماسک مخصوص برای شرایط اضطراری.

کلاه را می‌گیرم و روی سرم می‌گذارم، برخی هنوز نمی دانند کلاه بگذارند یا نه، جعبه ماسک را که باز می‌کنم، هیچ شباهتی به ماسک‌های عادی ندارد، همان همراه مشهدی می‌گوید: این ماسک برای شرایط اضطراری است، برای وقتی که بوی خاصی حس کنی، بویی تندتر از بوی تخم مرغ گندیده، بلافاصله باید استفاده کنی تا بتوانی خودت را به جای امن برسانی. برای نجات جانت.

چرا؟ چون اینجا پالایشگاه گاز ترش است، یک نفس گاز ترش برای تجربه مرگ کافی است، پر است از هیدروژن سولفید (H₂S) و دی اکسید کربن، ترکیباتی که حتی استنشاق مقدار کمی می‌تواند در مدت زمان کوتاه باعث سردرد، تهوع و سپس بیهوشی یا حتی مرگ شود و در غلظت‌های بالا مثلاً چند ۱۰۰ پی‌پی‌ام(PPM)، فقط یک یا دو نفس کافی است تا فرد بی‌هوش، دچار ایست قلبی یا مرگ شود و خصلت انفجاری‌اش با یک جرقه، با یک تماس بی‌جا و آنتن دهی تلفن همراه می‌تواند تمام یا بخشی از این مهندسی را منجر کند و ما وسط چنین محدوده‌ای بودیم.

برای اولین بار در عمر کاری‌ام ترس به جانم می‌نشیند، فقط یک نفس؟ پس این ماسک، این کلاه؟ اگر این بازدید همزمان با نشتی کوچکی باشد؟ پس این افرادی که اینجا کار می‌کنند چطور دوام آورده‌اند؟

آقای اشرفی نامی را مسئول توضیح فضا و معرفی بخش‌های مختلف به ما می‌کنند، اشرفی می‌گوید: آنچنان رعایت نکات ایمنی اینجا مهم است که یک هفته دوره آموزشی برای هر شخصی که بخواهد وارد این محدوده و شاغل شود، برگزار می‌کنیم، هیچ فردی بدون رعایت نکات ایمنی به خصوص کنار گذاشتن تلفن همراه و استفاده کلاه ایمنی نمی تواند وارد محوطه شود.

سوار اتوبوس دیگری می‌رویم به دل پالایشگاه، با نگرانی از درگیری با یک حادثه یا یک نشتی اتفاقی و تکرار می‌کنم، حادثه خبر نمی‌کند.