تحولات بازار گاز و پیامدهای آن برای ایران
ساعت 24 - این گزارش به بررسی وضعیت کنونی و چشمانداز کوتاهمدت بازار گاز طبیعی در جهان و پیامدهای آن برای ایران میپردازد. چارچوب و ساختار کلی بر اساس گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی (IEA) است و در آن کوشیده شده ضمن اتکا به دادههای کمی این گزارش، تحلیلهای تکمیلی متناسب با شرایط ایران ارائه شود.
پس از جهش دوباره تقاضای جهانی گاز در سال ۲۰۲۴، رشد تقاضا در نیمه اول ۲۰۲۵ بهوضوح کند شده است. رشد تقاضا در این دوره تنها حدود ۱ درصد بوده و تقریباً تماماً از اروپا و آمریکای شمالی آمده است؛ در حالیکه در آسیا بهویژه چین و هند تقاضا کاهش نشان داده است. در اروپا، زمستان سردتر از معمول و افت تولید برق بادی و آبی موجب شد مصرف گاز در بخش برق رشد قابل توجهی داشته باشد و نقش نیروگاههای گازی در پشتیبانی از امنیت عرضه برق بار دیگر پررنگ شود. در مقابل، بازارهای آسیایی زیر فشار دو عامل قرار گرفتهاند: نااطمینانی اقتصاد کلان و قیمتهای نسبتاً بالای LNG. چین برای نخستین بار پس از چند سال، در نیمه نخست ۲۰۲۵ با کاهش حدود ۱ درصدی تقاضای گاز و سقوط بیش از ۲۰ درصدی واردات LNG مواجه شده و در هند نیز مصرف گاز در پنج ماه اول سال حدود ۷ درصد افت کرده است. این وضعیت بهروشنی نشان میدهد که در اقتصادهای در حال رشد، گاز هنوز یک سوخت «حساس به قیمت» است و هر موج قیمتی، سریعاً خود را در افت مصرف نشان میدهد. از منظر عرضه، رشد LNG جهانی در نیمه اول ۲۰۲۵ حدود ۴ درصد بوده که بخش عمده آن از پروژههای جدید آمریکا بهویژه پایانه Plaquemines تامین شده است. با این حال این رشد با کاهش شدید صادرات گاز روسیه به اتحادیه اروپا (بهدلیل توقف ترانزیت از اوکراین) و نیز افزایش نیاز به تزریق به ذخیرهسازیهای اروپا تقریباً خنثی شده است. به همین دلیل، قیمتها در کانونهای اصلی واردات (TTF اروپا و شاخص JKM آسیا) نسبت به نیمه اول ۲۰۲۴ بین ۳۰ تا ۴۰ درصد بالاتر بودهاند؛ واقعیتی که بر فشار قیمتی بر مصرفکنندگان آسیایی افزوده است. در افق کوتاهمدت، سال ۲۰۲۵ سال کند شدن رشد تقاضاست؛ اما در ۲۰۲۶ با ورود موج جدید ظرفیتهای مایعسازی در آمریکا، کانادا و قطر، عرضه LNG با نرخی در حدود ۷ درصد (حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب) افزایش مییابد. این افزایش عرضه میتواند بخشی از تنگنای بازار را رفع کند، رقابت قیمتی را تشدید نماید و فضا را برای بازگشت رشد مصرف در بازارهای حساس به قیمت خصوصاً آسیا مهیاتر سازد. در سناریوی پایه آژانس، تقاضای جهانی گاز در ۲۰۲۶ حدود ۲ درصد رشد کرده و به رکورد تاریخی جدیدی میرسد. برای ایران، این تحولات بهمعنای دو چیز است: از یکسو، تداوم اهمیت راهبردی گاز در سبد انرژی منطقه و تکیه روزافزون همسایگان بر واردات؛ و از سوی دیگر، تشدید رقابت در بازار جهانی LNG که میتواند فرصت بالقوه ایران را در صورت حل موانع سیاسی و تکنولوژیک تقویت و در صورت تعلل، موقعیت رقبا را تثبیت کند. در ادامه، ابتدا بر نقش خاورمیانه و بهویژه ایران در امنیت عرضه جهانی تمرکز میشود و سپس وضعیت بازار گاز و جایگاه ایران در آن مرور خواهد شد. 1. تمرکز بر خاورمیانه 1.1. خاورمیانه؛ گلوگاه گاز، نفت، و کود شیمیایی خاورمیانه حدود ۳۰ درصد تولید نفت و ۱۸ درصد تولید گاز جهان و نزدیک به یکچهارم عرضه جهانی LNG را در اختیار دارد. همچنین تقریباً یکسوم صادرات جهانی اوره (کود نیتروژنی) به این منطقه وابسته است. این یعنی هر شوک ژئوپلیتیکی در منطقه، تقریباً همزمان سه بازار کلیدی 1) انرژی، 2) غذا و 3) زنجیره تامین کود را تحت تاثیر قرار میدهد. تشدید تنش میان ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ به جهش همزمان قیمت نفت، گاز، و اوره انجامید؛ بهگونهای که قیمت TTF و JKM نزدیک به ۲۰ درصد رشد کوتاهمدت را تجربه کردند و اوره خاورمیانه به بالاترین سطح از اواخر ۲۰۲۲ رسید. شکل (1) نشان میدهد قیمت شاخصهای گاز TTF اروپا و JKM آسیا طی ۲۰۲۴ و اوایل ۲۰۲۵ با نوسان تدریجی رو به افزایش بوده، اما در ژوئن ۲۰۲۵ همزمان با تشدید تنش ایران و اسرائیل جهش و افتهای تند روزانه تجربه کردهاند. این شوک ژئوپلیتیک، بیش از آنکه سطح قیمتها را برای مدت طولانی بالا نگه دارد، بیثباتی و ریسک قیمتی بازار گاز را بهطور محسوسی افزایش داده است. عامل اصلی این واکنش شدید بازار، ترس از بسته شدن یا ناامن شدن تنگه هرمز بود؛ تنگهای که حدود ۲۰ درصد تجارت جهانی LNG از آن عبور میکند و برای قطر و امارات و به تبع آن برای بخش بزرگی از واردکنندگان آسیایی هیچ مسیر جایگزین واقعی ندارد. در نیمه اول ۲۰۲۵ حدود ۸۵ درصد LNG عبوری از هرمز به آسیا رسیده و تنها ۱۵ درصد راهی اروپا شده است. این تمرکز، آسیای جنوب و شرق را بهشدت نسبت به هر تنش در این آبراه آسیبپذیر میکند. 1.2. نقش ایران و قطر در تنگه هرمز قطر و امارات با توسعه پروژههای LNG خود بهویژه طرح North Field East قطر و پروژه Ruwais در امارات تا اواخر دهه جاری سهم بیشتر و بیشتری از بازار LNG را به خود اختصاص خواهند داد و به همان نسبت، اهمیت راهبردی هرمز افزایش مییابد. برای ایران، این وضعیت یک شمشیر دولبه است: از یکسو، هر بیثباتی در این تنگه به لحاظ سیاسی ابزار فشار محسوب میشود؛ از سوی دیگر، هر تهدید جدی علیه امنیت عبور و مرور، بلافاصله با واکنش منفی شدید بازار و فشار بینالمللی مواجه خواهد شد، زیرا عملاً حدود یکپنجم عرضه جهانی LNG را به خطر میاندازد. در بحران ژوئن ۲۰۲۵، جریان واقعی نفت و گاز از هرمز مختل نشد؛ اما اختلالهای GPS و احتیاط شرکتهای کشتیرانی، نشان داد که حتی تهدید نرم و غیرمستقیم هم میتواند هزینههای عملیاتی را بالا ببرد و شرکتها را به تاخیر در بارگیری وادارد. اگر روزی این تهدید به تعطیلی واقعی تنگه تبدیل شود، بازار جهانی گاز با شوکی مواجه خواهد شد که از نظر حجمی بزرگتر از کل صادرات لولهای نروژ به اروپاست؛ شوکی که تنها با ترکیبی از کاهش تقاضا، استفاده از ذخایر و بازآرایی عمده جریانهای LNG قابل مدیریت خواهد بود. 1.3. اسرائیل، مصر، و اردن؛ شکنندگی زنجیره منطقهای در شرق مدیترانه، اسرائیل طی یک دهه گذشته از واردکننده خالص گاز به صادرکننده لولهای به مصر و اردن تبدیل شده است. تولید از میادین فراساحلی تمار، لویاتان، و کاریش در مجموع حدود ۲۷ میلیارد مترمکعب در ۲۰۲۴ همزمان هم رشد تقاضای داخلی اسرائیل را پاسخ داده و هم زمینه صادرات سالانه حدود ۱۳ میلیارد مترمکعب به دو همسایه جنوبی و شرقی را فراهم کرده است. این صادرات در اوایل ۲۰۲۵ حدود ۱۷ درصد تامین گاز اولیه مصر را تشکیل داده و برای اردن نیز ستون فقرات تامین گاز محسوب میشود. در جریان درگیری ژوئن ۲۰۲۵، توقف موقت تولید در لویاتان و کاریش موجب قطع صادرات به مصر و اردن شد. مصر ناچار شد گاز را از صنایع بهویژه مجتمعهای کود قطع و نیروگاهها را به گازوییل و سوخت مایع منتقل کند؛ اقدامی که هم هزینه تولید برق را بالا برد و هم صادرات اوره را بهشدت کاهش داد. اردن نیز با اتکا به نیروگاههای دوگانهسوز و سوختهای مایع از خاموشی گسترده گریخت. این رخداد، شکنندگی الگوی «وابستگی متقابل» در شرق مدیترانه را بهخوبی عیان کرد. 1.4. جایگاه ایران در معادله خاورمیانه ایران سومین تولیدکننده بزرگ گاز جهان است و حدود ۷۰ درصد انرژی اولیه و ۸۰ درصد تولید برق خود را از گاز تامین میکند. عمده تولید کشور از میدان مشترک پارس جنوبی و چند میدان خشکی در جنوب تامین میشود. با وجود این حجم عظیم، ایران تقریباً تمام تولید را در داخل مصرف میکند و فقط حدود ۷ تا ۸ میلیارد مترمکعب به ترکیه و نزدیک به همین مقدار (با نوسان زیاد) به عراق صادر میکند. حتی در همین سطح نیز صادرات چندین بار بهدلیل کمبود داخلی یا مسائل مالی و تحریم، قطع یا محدود شده است. شکل (2) نشان میدهد ایران از اوایل دهه ۲۰۰۰ تا حدود ۲۰۱۶ عمدتاً واردکننده گاز از ترکمنستان و تا حدی آذربایجان بوده، اما بهتدریج با رشد صادرات لولهای به ترکیه از میانه دهه ۲۰۰۰ و سپس جهش صادرات به عراق بعد از ۲۰۱۶، به یک صادرکننده خالص گاز تبدیل شده است. همزمان، واردات از ترکمنستان پس از ۲۰۱۶ تقریباً حذف شده و در سالهای اخیر تراز تجاری گاز ایران بیش از پیش تحتتاثیر صادرات رو به افزایش به عراق و ترکیه قرار گرفته است. کمبود ظرفیت ذخیرهسازی زیرزمینی (حدود ۳ میلیارد مترمکعب، معادل تنها ۱ درصد مصرف سالانه) و رشد سریع مصرف در بخش خانگی و نیروگاهی، باعث شده در زمستانها کسری روزانه گاز ایران به بیش از ۳۵۰ میلیون مترمکعب برسد؛ رقمی که به معنی قطع گاز صنایع و شبکه برقآبی اضطراری در بسیاری از استانهاست. در چنین شرایطی، هر ضربه ژئوپلیتیکی – مانند حمله پهپادی به تاسیسات فاز ۱۴ پارس جنوبی در ژوئن ۲۰۲۵ – میتواند همزمان امنیت عرضه داخلی و اعتبار ایران بهعنوان صادرکننده را تهدید کند. 2. بهروزرسانی بازار گاز و پیامدها برای ایران 2.1. روندهای کلان تقاضای جهانی • کند شدن رشد در سال ۲۰۲۵: پس از رشد ۲٫۸ درصدی تقاضای جهانی در ۲۰۲۴، در ۲۰۲۵ رشد به حدود ۱٫۳ درصد کاهش یافته است. اروپا و آمریکای شمالی عمده محرک رشد بودهاند، در حالیکه آسیا (بهویژه چین و هند) با کاهش یا ایستایی تقاضا روبهرو شده است. • شتاب دوباره در سال ۲۰۲۶: با جهش ظرفیت LNG، در ۲۰۲۶ رشد تقاضای جهانی به حدود ۲ درصد خواهد رسید؛ نیمی از این رشد از آسیا میآید، جایی که تعدیل قیمتها و دسترسی بهتر به گاز مایعشده، امکان استفاده بیشتر در صنعت و نیروگاهها را فراهم میکند. از منظر ساختاری، روندهای زیر قابل مشاهده است: 1) گاز در اروپا بهتدریج از سوخت پایه به سوخت پشتیبان برای انرژیهای تجدیدپذیر تبدیل میشود؛ یعنی هرگاه باد و بارش کم باشد، نیروگاههای گازی وارد مدار میشوند. 2) در آسیا، گاز همچنان سوختی انتقالی میان زغالسنگ و تجدیدپذیرهاست؛ اما حساسیت شدید به قیمت مانع از تثبیت جایگاه آن میشود. 3) در خاورمیانه و بخشهایی از آفریقا، گاز در عین حال که سوخت برق و خوراک صنعت است، بهعنوان ابزار سیاست خارجی (صادرات لولهای، swap و…) نیز بهکار میرود. 2.2. چشمانداز عرضه و قیمتها رشد ۵٫۵ درصدی عرضه LNG در کل سال ۲۰۲۵ که عمدتاً از پروژههای آمریکا و کانادا ناشی میشود، در ۲۰۲۶ به رشد ۷ درصدی میرسد. این موج عرضه، دو پیام اصلی دارد: • کاهش نسبی تنگنا و در نتیجه احتمال تعدیل قیمتها نسبت به اوجهای ۲۰۲۲–۲۰۲۳؛ هرچند سطح قیمتها همچنان بالاتر از میانگین دهه ۲۰۱۰ باقی خواهد ماند. • شدید رقابت میان صادرکنندگان: قطر، آمریکا، استرالیا، و بهتدریج پروژههای جدید آفریقا و روسیه (بغیر از Arctic LNG 2 که در سناریوی پایه منبع قطعی فرض نشده) در پی تثبیت سهم بازار خود خواهند بود. در چنین بازاری، جایی برای بازگشت دیرهنگام ایران به LNG باقی میماند، اما نه با حاشیه سود و انعطافپذیری دهه پیش؛ بهویژه که قراردادهای بلندمدت جدید قطر و آمریکا با واردکنندگان آسیایی در حال قفلکردن بخش مهمی از تقاضای آتی است. 2.3. وضعیت ایران؛ از وفور ذخایر تا تنگنای زمستانی با کنار هم گذاشتن تصویر جهانی و داخلی، چند نکته راهبردی درباره ایران بهدست میآید: 1) عدمتعادل داخلی مزمن: رشد سریع مصرف خانگی (بهدلیل قیمت بسیار پایین و الگوی مصرف غیربهینه) و اتکای بیش از حد شبکه برق به نیروگاههای گازی، باعث شده مازاد تولید ایران عملاً تبخیر شود. نتیجه این است که کشور با وجود داشتن یکی از بزرگترین ذخایر جهان، در زمستان وارد حالت بحران میشود و ناچار است صادرات به عراق و ترکیه را محدود کند؛ در حالیکه همسایگان دقیقاً در همین زمستان به گاز بیشتری نیاز دارند. 2) فرصت سوآپ و همپیوندی منطقهای: در سالهای اخیر، ایران با استفاده از زیرساختهای انتقال خود، سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان و ترکیه را تجربه کرده است. در افق ۲۰۲۶ که رقابت LNG شدت میگیرد، توسعه نقش ایران بهعنوانهاب لولهای میتواند درآمد ترانزیتی و قدرت چانهزنی سیاسی را افزایش دهد، بدون آنکه الزاماً نیاز به سرمایهگذاری سنگین در مایعسازی باشد. اما این مسیر منوط به ارتقای شفافیت قراردادها، کاهش ریسک تحریم و تقویت اعتماد متقابل با همسایگان است. 3) لزوم اصلاح قیمت و بهینهسازی مصرف: در جهانی که قیمت گاز از ۲۰۲۰ به این سو پرنوسان و بالاتر از گذشته است، ادامه قیمتگذاری بسیار پایین داخلی در ایران عملاً به معنی پرداخت یارانه عظیم به مصرف بیرویه و اتلاف فرصت صادراتی است. حتی بدون نگاه صادراتمحور، اصلاح تدریجی و هدفمند قیمتها میتواند کسری زمستانی را کم کرده و امکان جهتدهی گاز به سمت صنایع با ارزش افزوده بالاتر (پتروشیمی پیشرفته، فولاد کمکربن، کود و…) را فراهم سازد. 4) چالش سرمایهگذاری و فنآوری: موج جهانی سرمایهگذاری در LNG، فناوری زنجیره سرد، کشتیهای مدرن، و کاهش نشت متان را به سرعت جلو میبرد. فاصله ایران با این فنآوریها، هر سال بیشتر میشود و جبران آن در آینده هزینهبرتر خواهد بود. اگر منظر زمانی تصمیمگیریها «دهه ۱۴۰۰» باشد، پنجره طلایی ورود رقابتی به بازار LNG از اواخر این دهه به تدریج بسته میشود. در یک جمله، جهان گاز طبیعی در آستانه ۲۰۲۶ وارد مرحلهای میشود که در آن فراوانی نسبی LNG با عدمقطعیت تقاضای بلندمدت گره میخورد. برای ایران، این وضعیت نه صرفاً تهدید است و نه صرفاً فرصت؛ بلکه گونهای آزمون زمان است. هر چه اصلاحات داخلی در مصرف، سرمایهگذاری، و حکمرانی انرژی زودتر و عمیقتر انجام شود، احتمال آنکه ایران بتواند از مزیت ذخایر عظیم خود در این پنجره زمانی بهرهبرداری کند، بیشتر خواهد شد.
دانشکده مهندسی انرژی شریف -امیرحسین قاسمی، امیرعلی حسنزاده، و عباس ملکی