کد خبر 660491

چرا مسایل ایران حل نمی‌شوند

ساعت 24 - بررسی از سر اشاره خبرگزاری‌ها و نهادهای پژوهشی و نیز خبرهایی که در وزارتخانه‌ها تولید و به صورت روزانه به اطلاع افکار عمومی می‌رسد این حقیقت تلخ و گزنده را نشان می‌دهد که در ایران هیچ مساله‌ای در اقتصاد، در سیاست و در فرهنگ حل نمی‌شود.

با یک نگاه به مسائل کلان اقتصادی مثل بی‌مهارشدن نرخ تورم یا روند کند رشد تولید ناخالص داخلی یا نرخ کاهنده نرخ سرمایه‌گذاری این واقعیت ناراحت‌کننده را نشان می‌دهد ایران و ایرانیان در این مسیر به بیراهه رفته و حالا دیگر توانایی بازگشت به جاده درست را از دست داده‌اند.

شاخص‌های اقتصاد کلان که در یک دوره نیم‌قرنه از پای درمی‌آیند پیامدهای خود را برجای می‌گذارند. از دست دادن اعتماد میلیون‌ها شهروند ایرانی به توانایی حل مساله از سوی حکومت یکی از پیامدهای سخت بوده که حالا اتفاق افتاده است. ایرانیان باور ندارند دولت بتواند جلوی افزایش نرخ ارز را بگیرد و اتفاقا درست هم بوده و هست.

از سال۱۳۹۰ به این‌سو قیمت هر دلار آمریکا ۱۲۰برابر شده است و ایرانیان باور نمی‌کنند روزی برسد که تحولات نرخ ارز از یک مسیر مطمئن عبور کند. شهروندان ایرانی بیش از ۲۰سال است در چنگ قصه هسته‌ای گیر افتاده و می‌بینند که دولت‌هایی می‌آیند و می‌روند اما هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانند پرونده هسته‌ای را به‌جایی برسانند که هیچ بلکه پرونده هسته‌ای مبهم‌تر و پیچیده‌تر می‌شود.

ایرانیان می‌بینند قصه هسته‌ای راه را برای جنگ با اسرائیل و آمریکا باز کرده و قبح حمله به ایران فرو ریخته است و هنوز شبح جنگ بر سر این مرزو بوم بال بال می‌زند.

چرا چنین پدیده‌ای در این سرزمین رخ داده است؟ اگر بخواهیم بدون رودربایستی به این پرسش جواب دهیم لازم است کمی به سال‌های نخست پیروزی انقلاب بهمن۱۳۵۷ برگردیم.

در بهمن۱۳۵۷ که انقلابیون جور واجور توانستند با کمترین دردسر پاسداران و نگهبانان نظام سیاسی پیشین را براندازند، کشوری را تحویل گرفتند که در منطقه از کشورهای پیشتاز در اقتصاد بود. ظرفیت بالای تولید و صادرات نفت خام، بندرهای پر از کالا و وجود بیش از ۱۲میلیارد دلار در خزانه بانک مرکزی و مناسبات کارآمد در تجارت خارجی و نیز با اروپای غربی موجب شد انقلابیون بدون دردسر کشور را اداره کنند.

آن‌ها تصور می‌کردند که اداره کشور آسان است و می‌توانند با آوردن آدم خوب‌ها به جای آدم بدها اداره کشور را در دست گیرند اما با گذشت زمان معلوم شد اداره بهینه کشور کار ساده‌ای نیست.

انقلابیون ایرانی اما با باورهایی که برپایه خوش‌بینی بود نگاه تضاد را راهبرد اصلی کشور قرار دادند. این نگاه و راهبرد روزگار ایران را پس از پایان در مناسبات با جهان وارد فاز تازه‌ای کرد که هنوز ادامه دارد. در چنین وضعیتی بود که دولت‌های مستقر گام به گام و در ذیل راهبرد تضاد در مسیری افتادند که بازکردن گره‌ها را از امروز به فردا انداختند و حالا به جایی رسیده‌ایم که نیرویی بسیار بالا می‌خواهد که گره‌ها باز شود. این تازه در حالی است که وضعیت بدتر نشود.