کد خبر 661182

دلار؛ نشان دهنده سیاست‌ورزی معلق

ساعت 24 -ساعت هنوز به پایان جلسه نرسیده بود که بازار کار خودش را کرد. دلار، بی‌اعتنا به درهای بسته بهارستان و گفت‌وگوهای غیرعلنی، مسیرش را رفت و دو هزار تومان بالاتر ایستاد؛ انگار بازار زودتر از نمایندگان فهمیده بود آنچه در مجلس می‌گذرد، قرار نیست باری از دوش اقتصاد بردارد.

جلسه غیرعلنی مجلس برای بررسی وضعیت اقتصادی کشور، در ظاهر قرار بود پاسخی به نگرانی‌های فزاینده درباره تورم، نوسانات ارز و فشار معیشتی باشد. وزرای اقتصادی دولت، رئیس بانک مرکزی، رئیس سازمان برنامه و بودجه؛ همه جمع بودند. دستور جلسه هم پرطمطراق بود و از کالابرگ و نهاده‌های دامی گرفته تا کنترل بازار ارز و حمایت از تولید را دربرمی‌گرفت. اما همان‌قدر که فهرست موضوعات بلند بود، خروجی جلسه مبهم و بی‌سرانجام ماند.

ریاست جلسه با محمدباقر قالیباف بود؛ سیاستمداری که در هفته‌های اخیر، بیش از هر چیز روی کلیدواژه «ترمیم کابینه» تاکید کرده است. قالیباف در صحن غیرعلنی، از همدلی مجلس و دولت گفت، از رعایت حدود قانونی، از این که حل مشکلات مردم بدون تعامل ممکن نیست. جملاتی آشنا که پیش‌تر هم شنیده شده بود. اما آنچه بیرون از مجلس اتفاق افتاد، روایت دیگری داشت.

بازار ارز، برخلاف وعده‌های همدلی، واکنش تند نشان داد؛ دلار بالا رفت، طلا جهش کرد و فاصله قیمت رسمی و غیررسمی بیشتر شد. این‌بار اما تفاوت در این بود که خود نمایندگان هم نتوانستند انکار کنند میان آنچه در بهارستان می‌گذرد و آنچه در بازار رخ می‌دهد، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد.

روایت غالب در صحن علنی و غیرعلنی، روایتی است که مجلس را بیرون از دایره بحران می‌نشاند؛ گویی تمام مشکلات، یا محصول ناکارآمدی دولت است یا نتیجه فشارهای خارجی. این نپذیرفتن سهم، همان شکافی است که بازار آن را زودتر از افکار عمومی تشخیص می‌دهد و با واکنش فوری، هزینه‌اش را به جامعه تحمیل می‌کند

در این میان اما اظهارات نماینده بهار و کبودراهنگ، فراتر از یک گلایه شخصی بود، وقتی او گفت «جلسه بی‌نتیجه بود و دلار ۲ هزار تومان بالا رفت»، در واقع پرده از واقعیتی برداشت که سال‌هاست انکار می‌شود: مجلس نه فقط ناظر اقتصاد، بلکه بازیگر فعال آن است؛ حتی وقتی تصمیم نمی‌گیرد.

این اعتراف، وزن سیاسی بالایی داشت. چون برای نخستین‌بار، یکی از نمایندگان صریحاً پذیرفت که بی‌تصمیمی هم می‌تواند تصمیم باشد؛ تصمیمی که هزینه‌اش را بازار و در نهایت مردم می‌پردازند. او حتی پا را فراتر گذاشت و از پیامدهای اجتماعی این وضعیت گفت؛ از فحش‌هایی که جامعه نثار نمایندگان می‌کند، از فشارهایی که به خانواده‌ها وارد می‌شود، و از شکاف اعتمادی که هر جلسه بی‌خروجی عمیق‌تر می‌شود.

این حرف‌ها در فضایی مطرح شد که مجلس، هم‌زمان، دولت را به کم‌کاری متهم می‌کند و خط‌ونشان استیضاح می‌کشد. تناقض دقیقاً همین‌جاست: مجلسی که خود در بودجه‌نویسی، سیاست‌گذاری ارزی و تصویب تعهدات بدون منبع نقش داشته، حالا می‌خواهد تمام مسئولیت را به دوش دولت بیندازد.

فرزین و جمله‌ای که همه‌چیز را لو داد

حضور محمدرضا فرزین در جلسه غیرعلنی، یکی از حساس‌ترین بخش‌های ماجرا بود. او در پاسخ به انتقادات نمایندگان، جمله‌ای گفت که به‌سرعت در راهروهای مجلس پیچید که «تخصیص ارز با من است؛ تامین ارز با من نیست.»

این جمله، عصاره بحران سیاست‌گذاری اقتصادی ایران است. یعنی نهادی که باید بازار ارز را مدیریت کند، خودش اذعان می‌کند ابزارهای لازم برای تامین را در اختیار ندارد. معنای ساده‌ترش این است که بحران، فقط مدیریتی یا اجرایی نیست؛ ساختاری است.

البته که پس از جلسه، شایعاتی درباره درگیری لفظی و حتی استعفای فرزین مطرح شد. هرچند این اخبار تکذیب شد، اما نفس شکل‌گیری شایعه‌ها نشان داد فضای جلسه چقدر متشنج بوده است.

چنان که حتی سخنگوی هیات‌رئیسه مجلس هم ناخواسته این تنش را تایید کرد؛ وقتی گفت مهم نیست جلسه آرام بوده یا نه، مهم این است که تصمیمی گرفته شود. جمله‌ای که بیش از آنکه آرامش‌بخش باشد، یادآور همان خلا تصمیم‌گیری بود.

بحران داخلی، تنش خارجی

از سوی دیگر همه این‌ روند نیز در خلا اتفاق نمی‌افتد. اقتصاد ایران هم‌زمان زیر فشار سیاست‌گذاری داخلی غلط، تشدید تنش‌های منطقه‌ای و افزایش تحریم‌هاست. 

هر پیام منفی در سیاست خارجی، هر نشانه‌ای از بن‌بست دیپلماتیک، مستقیم در بازار ارز تخلیه می‌شود. پس وقتی افق روابط خارجی تیره است، هیچ جلسه غیرعلنی‌ نمی‌تواند بازار را آرام کند.

در چنین شرایطی، تاکید صرف بر ابزارهای داخلی، بدون تغییر مسیر ریل در سیاست خارجی، نیز شبیه تلاش برای مهار سیل با کیسه شن است. مجلس و دولت هر دو می‌دانند مشکل وجود دارد، اما اغلب به دنبال آدرس‌های اشتباه می‌روند؛ یکی دولت را مقصر می‌داند، دیگری تحریم را بهانه می‌کند و در این میان، مردم هزینه می‌دهند.

باید توجه کرد که همه این آشفتگی‌های داخلی، در خلا اتفاق نمی‌افتد. اقتصاد ایران در ماه‌های پس از جنگ، زیر فشار هم‌زمان تنش‌های منطقه‌ای و تشدید انزوای بین‌المللی نفس می‌کشد.  

فعال شدن دوباره بحث «مکانیسم ماشه»، تهدید به بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت و تشدید تحریم‌های ثانویه، فضای اقتصاد ایران را وارد مرحله‌ای از نااطمینانی مزمن کرده؛ مرحله‌ای که در آن نه سرمایه‌گذار داخلی افق روشنی می‌بیند، نه فعال اقتصادی می‌تواند برای چند ماه آینده برنامه‌ریزی کند. در این وضعیت هر خبر منفی از سیاست خارجی، پیش از آن که در عرصه دیپلماسی اثر بگذارد، در بازار ارز و طلا تخلیه می‌شود و فشارش مستقیم بر زندگی روزمره مردم می‌نشیند.

بازار، برخلاف سیاستمداران، اهل تعارف نیست. نه منتظر جمع‌بندی کمیته‌های پنج‌نفره می‌ماند، نه دل به وعده «اصلاح در آینده نزدیک» خوش می‌کند. برای بازار، آنچه اهمیت دارد، سیگنال است؛ سیگنالِ تصمیم، سیگنالِ ثبات، سیگنالِ مسیر. وقتی از دل یک جلسه غیرعلنی، هیچ نشانه‌ای از تغییر مسیر سیاست‌گذاری بیرون نمی‌آید، بازار پیام را به‌درستی ترجمه می‌کند که بن‌بست ادامه دارد

نگران‌کننده‌تر این است که در ماه‌های اخیر، نه در سطح سیاست خارجی و نه در سطح حکمرانی اقتصادی، راهکار مشخص و موثری برای عبور از این وضعیت ارائه نشده و چشم‌انداز روشنی از کاهش تنش‌ها دیده نمی‌شود، نه ابتکار دیپلماتیکی که بتواند هزینه تحریم‌ها را مهار کند و نه حتی یک روایت منسجم از سوی حاکمیت درباره مسیر پیش‌رو. 

نتیجه نیز ترکیب خطرناکی از بی‌تصمیمی داخلی و فشار خارجی است؛ وضعیتی که در آن سیاست‌گذار، به جای مواجهه با ریشه‌های بحران، به مدیریت موقت پیامدها بسنده می‌کند. بازار اما این تعلیق دائمی را تاب نمی‌آورد و هر بار، با جهش قیمت‌ها، یادآوری می‌کند که اقتصاد نمی‌تواند برای همیشه در حالت انتظار و بلاتکلیفی بماند.

بازار، آینه‌ای بی‌رحم‌تر از افکار عمومی

بازار ارز و طلا، یکی از بی‌رحم‌ترین داوران در سیاست‌گذاری است؛ نه شعار می‌پذیرد، نه وعده. واکنش دو هزار تومانی دلار و چند میلیونی سکه به یک جلسه غیرعلنی، پیام روشنی دارد: بی‌تصمیمی، خودش تصمیم است و نمایشی‌بودن سیاست هزینه دارد؛ هزینه‌ای که مستقیم از جیب مردم پرداخت می‌شود.

تا زمانی که مجلس نقش واقعی خود را در اقتصاد نپذیرد و دولت از تصمیم‌های سخت فرار کند، این چرخه ادامه خواهد داشت. جلسات بیشتر، کمیته‌های تازه‌تر و تهدیدهای پرصداتر، شاید صحن بهارستان را گرم کند اما بازار را آرام نمی‌کند.

توسعه ایرانی