کد خبر
130664
مدير ملي طرح حفاظت از تالابهاي ايران مطرح كرد
اقتصاد میتواند تالابهای ایران را نجات دهد
ساعت 24-حداقل ارزش اقتصادی تالاب هامون به اندازه هزینه ایجاد 70هزار فرصت شغلی است.تالابها برای ایران آن قدر مهم بودهاند که نخستین و مهمترین کنوانسیون بینالمللی با موضوع تالابها، به همت و محوریت ایران و در ایران تشکیل شود.
محمد مهدی حاتمی در روزنامه تعادل نوشت: تالابها براي ايران آن قدر مهم بودهاند كه نخستين و مهمترين كنوانسيون بينالمللي با موضوع تالابها، به همت و محوريت ايران و در ايران تشكيل شود. كنوانسيون مربوط به تالابهاي مهم بينالمللي به ويژه تالابهاي زيستگاه پرندگان آبزي يا به اختصار «كنوانسيون رامسر»، در 13 بهمن ماه 1349 در رامسر برگزار شد و از آن پس اين روز به عنوان «روز جهاني تالابها» ناميده ميشود. با اين همه اما گويا ما كه از پي تصويبكنندگان اين كنوانسيون آمدهايم و در 45سالگي اين رويداد مهم، كارنامهيي از خود به جا نگذاشتهايم كه بتوانيم به آن افتخار كنيم: دست كم 75درصد از تالابهاي ايران يا در وضعيت خطر قرار دارند يا در وضعيت بحراني و كيست كه نداند اين 75درصد، شامل بزرگترين تالابها و درياچههاي ايراني هم ميشوند، از جمله درياچه اروميه و تالابهاي انزلي، هامون، جازموريان، شادگان، هورالعظيم و گاوخوني و اين فهرست را شايد بشود به همين ترتيب ادامه داد و افسوس بر افسوس انباشت.
با محسن سليماني، مدير ملي طرح حفاظت از تالابهاي ايران همكلام شديم تا بدانيم براي اين سرمايههاي بهشتي در سرزمين خشك ايران اصولا چه ميتوان كرد تا فردا روزي نباشد كه ايران تالابي نداشته باشد. سليماني معتقد است در طول چند دهه اخير تالابهاي ايران مورد غفلت واقع شدهاند و هر چه زودتر بايد براي آنها كاري كرد. او از بخشينگري سازمانها و نهادهاي مختلف كه آن را در عبارت «توسعه ناپايدار» خلاصه ميكند به عنوان يكي از دلايل اصلي مشكل ياد ميكند و البته ميگويد ميتوان با اهرم «اقتصاد» هم به نجات تالابها رفت.
آقاي سليماني، كنوانسيون رامسر در سال 1971 به ابتكار ايران برگزار شد، اما اين براي تالابهاي ايراني تنها خبر خوشي بود كه البته دوامي هم نداشت. تالابهاي ايران اين روزها در چه وضعيتي هستند؟
همانطور كه ميدانيد، كنوانسيون رامسر نخستين و مهمترين كنوانسيون جهاني در مورد تالابهاست كه با محوريت و تلاش ايران برگزار شد. ايران در آن زمان از كشورهاي علاقهمند دعوت به حضور در اين گردهمايي كرد و بعد از گفتوگوهايي كه صورت گرفت، شهر رامسر به اين منظور انتخاب شد. ايران از نظر تنوع و تعداد تالابها، يكي از مهمترين كشورها در منطقه خاورميانه است و اگر بخواهيم تعاريف كنوانسيون رامسر را هم مورد استفاده قرار دهيم، با درنظر گرفتن همه درياچههاي داخل كشور، تالابهاي ساحلي و درياچههاي پشت سدها، ايران حدود 1000 تالاب دارد كه 24 تالاب از ميان آنها در همان كنوانسيون رامسر به ثبت رسيدند و دستكم 84 تالاب نيز از آن زمان ثبت بينالمللي شدهاند.
با وجود همه اين سوابق خوب اما اوضاع تالابهاي ايران چندان مناسب نيست. حداقل 75درصد از تالابهاي كشور ما امروز يا در وضعيت خطرند يا در وضعيت بحران و علت اصلي اين مساله را هم بايد در توسعه لجامگسيخته و ناپايداري جستوجو كرد كه براي دههها در حوزه آبريز تالابها دنبال شده و حقابه تالابها را از آنها سلب كرده است. اين مسائل همگي باعث شدهاند كه مشكلات ديگري هم براي تالابها پيش بيايد، از جمله انباشت زبالهها و حضور گونههاي مهاجم جانوري.
به نظر شما آيا صرف اعلام اينكه تالابها مناطق حفاظت شده محيطزيستي هستند، ميتواند آنها را نجات دهد؟ اين پرسش را ميتوان كنار اين واقعيت گذاشت كه در بسياري از موارد اين تنها سازمان حفاظت محيطزيست است كه جلودار مسائل زيستمحيطي است، در حالي كه ممكن است دستگاهها يا نهادهاي ديگر اقداماتي انجام دهند كه به اكوسيستم تالابها ضربه وارد كند.
بله، متاسفانه در طول چند دهه گذشته نگاههاي بخشي به وضعيت تالابها حاكم بوده و هر نهاد و دستگاهي با سهمخواهي تنها به فكر منافع خودش بوده است، بدون آنكه به اثرات فعاليتهايش بر زيست بوم آگاه باشد. در واقع اينكه ما تنها به فكر خود تالاب باشيم و كاري به اين نداشته باشيم كه در بالادست تالاب، در رودخانهها و سفرههاي آبهاي زيرزميني چه اتفاقاتي ميافتد، نميتوان گرهي از كار ما بگشايد. سازمان محيطزيست و خود ما در تلاش بودهايم كه به نوعي دست سازمان و قانون را بازتر بگذاريم تا عملا همه سازمانها و نهادها، نقش خودشان در مورد تالابها را بهتر در نظر بگيرند.
آقاي سليماني به نظر شما نقش سازوكارهاي اقتصادي در حفاظت از تالابها چيست؟ آيا ميتوان از اقتصاد براي نجات تالابها كمك گرفت؟
بله و اتفاقا يكي از دلايلي كه ما نتوانستهايم در طول ساليان گذشته، آن طور كه بايد از تالابها محافظت كنيم، همين ناديده گرفتن عنصر اقتصاد در بحثهاي محيطزيستي است و در سياستهايي كه ما براي آينده تدوين ميكنيم، نقش اقتصادي تالابها بايد حتما ديده شود. ببينيد، براي مثال تالاب هامون براي حدود 70هزار نفر از مردم زابل فرصت شغلي ايجاد كرده بود و خشك شدن اين تالاب عملا مردم اين منطقه را به كوچ اجباري واداشت. درياچه اروميه براي حدود 5ميليون نفر در حوزه آبريز خودش كار ايجاد ميكرد و ميتوان تصور كرد كه خشك شدن آن چه تبعاتي به دنبال خواهد داشت. همين مساله را ميتوانيد در مورد تالابهاي شادگان و هورالعظيم هم ببينيد كه تخمين زده ميشود هريك از آنها بتوانند براي حدود 12هزار نفر فرصت شغلي ايجاد كنند. نكته مهم ديگر در اين ارتباط در نظر گرفتن جنبه اقتصادي در مورد خود تالابهاست. وقتي يك تالاب ميتواند براي 70هزار نفر شغل ايجاد كند، از نظر اقتصادي يعني دستكم به ميزان هزينهيي كه براي ايجاد همين تعداد شغل مورد نياز است، ارزش دارد.
اين موارد در طرح حفاظت از تالابها كه در حال تدوين است، ديده شدهاند و ما اميدواريم، بتوانيم با رويكرد مديريت جامع و مديريت زيست بومي، دستكم براي 12 تالاب مهم كشور كاري بكنيم. در عين حال مهم است توجه داشته باشيم كه نبايد صرفا به خود تالاب توجه كرد، بلكه بايد همه پروژههاي توسعهيي در كل حوزه آبريز تالاب هم مورد توجه قرار بگيرد. در كنار همه اينها عنصر بسيار مهم ديگري هم هست كه بايد براي حفاظت از تالابها مورد توجه قرار بگيرد و آن هم در نظر گرفتن نقش كليدي براي جوامع محلي است. در واقع ما معتقديم تا مردم محلي كه از قبل اين تالابها امرار معاش ميكنند، دست به يك انتخاب اجتماعي براي حفاظت از اين تالابها نزنند، نميتوان به حفظ آنها اميدوار بود. در واقع ما در تلاش هستيم كه اين آگاهي را براي همه مردم كشور و مخصوصا براي محليهايي كه در نزديكي اين تالابها زندگي ميكنند به وجود بياوريم كه اگر تالابها براي آنها انتفاع ايجاد ميكنند، بايد براي نگهداري و محافظت از آنها هم فكري كرد. اين بحث در مورد محافظت از تالابها واقعا كليدي است كه جامعه محلي بداند معيشت او با تالاب گره خورده و دستكم به همين دليل بايد طرفدار حفظ آن هم باشد. اين معيشت هم ميتواند اشكال متفاوتي داشته باشد، از توريسم گرفته تا كشاورزي كه براي كشت برنج و گندم در مزرعهاش از تالاب آب برداشت ميكند و به نظر من بايد بداند، نميتواند اهميت كشت در مزرعهاش را با وجود آن تالاب معامله كند.
در كنار اين مساله البته بايد به معضل بنياديتري هم در كشور اشاره كرد و آن هم اين است كه اقتصاد آب، هيچگاه آنچنان كه بايد جدي گرفته نشده است. در واقع تا زماني كه آب به عنوان يك كالاي رايگان در كشور شناخته ميشود، نميتوان اميدوار بود كه مشكلات مختلفي مانند مشكل معيشتي كشاورزان و مشكل خشك شدن رودخانهها و تالابها هم مرتفع شود.
در مورد تالابهاي مرزي مانند هامون يا هورالعظيم چه كار ميتوان كرد؟ مشكلي كه در مورد اين تالابها وجود دارد، اين است كه طرف ايراني شايد به فكر حفاظت يا احياي تالاب باشد، اما عملا بدون مشاركت طرف ديگر نميتوان كاري از پيش برد.
اكوسيستمهاي تالابي حد و مرز نميشناسند، ولي مشكلي كه شما به آن اشاره كرديد واقعا مشكلي جدي است. در واقع ما تنها زماني ميتوانيم اكوسيستم را مديريت كنيم كه تمام كشورهاي ذينفع در تالابهاي مرزي، قائل به همكاري در مورد مشكلات باشند. ما براي اين مورد هم هماهنگيهايي با كشورهاي همسايه انجام دادهايم و اين مورد هم جزو اصليترين بخشهايي است كه در طرح حفاظت از تالابهاي كشور مورد توجه قرار گرفته است. براي مثال ما با پاكستان در مورد خليج گواتر وارد مذاكره شدهايم و در مورد تالاب هامون هم همكاريهايي با افغانستان داشتهايم و اين همكاريها با طرف عراقي در مورد تالاب هورالعظيم هم وجود داشته است.
در واقع بهطور كلي ما در طرح ملي حفاظت از تالابهاي ايران تلاش داشتهايم بسترهاي قانوني لازم براي حفاظت از تالابها را كه تا به حال به آنها توجه نشده بود را در نظر بگيريم. براي مثال قوانيني مانند قانون حفاظت و مديريت تالابها و استراتژي ملي حفاظت از تالابها، اسنادي هستند كه مواردي مانند سازوكارهاي اقتصادي براي حفاظت از تالابها و اهميت نقش جوامع محلي در حفاظت از تالابها در آنها به خوبي لحاظ شده است.
با محسن سليماني، مدير ملي طرح حفاظت از تالابهاي ايران همكلام شديم تا بدانيم براي اين سرمايههاي بهشتي در سرزمين خشك ايران اصولا چه ميتوان كرد تا فردا روزي نباشد كه ايران تالابي نداشته باشد. سليماني معتقد است در طول چند دهه اخير تالابهاي ايران مورد غفلت واقع شدهاند و هر چه زودتر بايد براي آنها كاري كرد. او از بخشينگري سازمانها و نهادهاي مختلف كه آن را در عبارت «توسعه ناپايدار» خلاصه ميكند به عنوان يكي از دلايل اصلي مشكل ياد ميكند و البته ميگويد ميتوان با اهرم «اقتصاد» هم به نجات تالابها رفت.
آقاي سليماني، كنوانسيون رامسر در سال 1971 به ابتكار ايران برگزار شد، اما اين براي تالابهاي ايراني تنها خبر خوشي بود كه البته دوامي هم نداشت. تالابهاي ايران اين روزها در چه وضعيتي هستند؟
همانطور كه ميدانيد، كنوانسيون رامسر نخستين و مهمترين كنوانسيون جهاني در مورد تالابهاست كه با محوريت و تلاش ايران برگزار شد. ايران در آن زمان از كشورهاي علاقهمند دعوت به حضور در اين گردهمايي كرد و بعد از گفتوگوهايي كه صورت گرفت، شهر رامسر به اين منظور انتخاب شد. ايران از نظر تنوع و تعداد تالابها، يكي از مهمترين كشورها در منطقه خاورميانه است و اگر بخواهيم تعاريف كنوانسيون رامسر را هم مورد استفاده قرار دهيم، با درنظر گرفتن همه درياچههاي داخل كشور، تالابهاي ساحلي و درياچههاي پشت سدها، ايران حدود 1000 تالاب دارد كه 24 تالاب از ميان آنها در همان كنوانسيون رامسر به ثبت رسيدند و دستكم 84 تالاب نيز از آن زمان ثبت بينالمللي شدهاند.
با وجود همه اين سوابق خوب اما اوضاع تالابهاي ايران چندان مناسب نيست. حداقل 75درصد از تالابهاي كشور ما امروز يا در وضعيت خطرند يا در وضعيت بحران و علت اصلي اين مساله را هم بايد در توسعه لجامگسيخته و ناپايداري جستوجو كرد كه براي دههها در حوزه آبريز تالابها دنبال شده و حقابه تالابها را از آنها سلب كرده است. اين مسائل همگي باعث شدهاند كه مشكلات ديگري هم براي تالابها پيش بيايد، از جمله انباشت زبالهها و حضور گونههاي مهاجم جانوري.
به نظر شما آيا صرف اعلام اينكه تالابها مناطق حفاظت شده محيطزيستي هستند، ميتواند آنها را نجات دهد؟ اين پرسش را ميتوان كنار اين واقعيت گذاشت كه در بسياري از موارد اين تنها سازمان حفاظت محيطزيست است كه جلودار مسائل زيستمحيطي است، در حالي كه ممكن است دستگاهها يا نهادهاي ديگر اقداماتي انجام دهند كه به اكوسيستم تالابها ضربه وارد كند.
بله، متاسفانه در طول چند دهه گذشته نگاههاي بخشي به وضعيت تالابها حاكم بوده و هر نهاد و دستگاهي با سهمخواهي تنها به فكر منافع خودش بوده است، بدون آنكه به اثرات فعاليتهايش بر زيست بوم آگاه باشد. در واقع اينكه ما تنها به فكر خود تالاب باشيم و كاري به اين نداشته باشيم كه در بالادست تالاب، در رودخانهها و سفرههاي آبهاي زيرزميني چه اتفاقاتي ميافتد، نميتوان گرهي از كار ما بگشايد. سازمان محيطزيست و خود ما در تلاش بودهايم كه به نوعي دست سازمان و قانون را بازتر بگذاريم تا عملا همه سازمانها و نهادها، نقش خودشان در مورد تالابها را بهتر در نظر بگيرند.
آقاي سليماني به نظر شما نقش سازوكارهاي اقتصادي در حفاظت از تالابها چيست؟ آيا ميتوان از اقتصاد براي نجات تالابها كمك گرفت؟
بله و اتفاقا يكي از دلايلي كه ما نتوانستهايم در طول ساليان گذشته، آن طور كه بايد از تالابها محافظت كنيم، همين ناديده گرفتن عنصر اقتصاد در بحثهاي محيطزيستي است و در سياستهايي كه ما براي آينده تدوين ميكنيم، نقش اقتصادي تالابها بايد حتما ديده شود. ببينيد، براي مثال تالاب هامون براي حدود 70هزار نفر از مردم زابل فرصت شغلي ايجاد كرده بود و خشك شدن اين تالاب عملا مردم اين منطقه را به كوچ اجباري واداشت. درياچه اروميه براي حدود 5ميليون نفر در حوزه آبريز خودش كار ايجاد ميكرد و ميتوان تصور كرد كه خشك شدن آن چه تبعاتي به دنبال خواهد داشت. همين مساله را ميتوانيد در مورد تالابهاي شادگان و هورالعظيم هم ببينيد كه تخمين زده ميشود هريك از آنها بتوانند براي حدود 12هزار نفر فرصت شغلي ايجاد كنند. نكته مهم ديگر در اين ارتباط در نظر گرفتن جنبه اقتصادي در مورد خود تالابهاست. وقتي يك تالاب ميتواند براي 70هزار نفر شغل ايجاد كند، از نظر اقتصادي يعني دستكم به ميزان هزينهيي كه براي ايجاد همين تعداد شغل مورد نياز است، ارزش دارد.
اين موارد در طرح حفاظت از تالابها كه در حال تدوين است، ديده شدهاند و ما اميدواريم، بتوانيم با رويكرد مديريت جامع و مديريت زيست بومي، دستكم براي 12 تالاب مهم كشور كاري بكنيم. در عين حال مهم است توجه داشته باشيم كه نبايد صرفا به خود تالاب توجه كرد، بلكه بايد همه پروژههاي توسعهيي در كل حوزه آبريز تالاب هم مورد توجه قرار بگيرد. در كنار همه اينها عنصر بسيار مهم ديگري هم هست كه بايد براي حفاظت از تالابها مورد توجه قرار بگيرد و آن هم در نظر گرفتن نقش كليدي براي جوامع محلي است. در واقع ما معتقديم تا مردم محلي كه از قبل اين تالابها امرار معاش ميكنند، دست به يك انتخاب اجتماعي براي حفاظت از اين تالابها نزنند، نميتوان به حفظ آنها اميدوار بود. در واقع ما در تلاش هستيم كه اين آگاهي را براي همه مردم كشور و مخصوصا براي محليهايي كه در نزديكي اين تالابها زندگي ميكنند به وجود بياوريم كه اگر تالابها براي آنها انتفاع ايجاد ميكنند، بايد براي نگهداري و محافظت از آنها هم فكري كرد. اين بحث در مورد محافظت از تالابها واقعا كليدي است كه جامعه محلي بداند معيشت او با تالاب گره خورده و دستكم به همين دليل بايد طرفدار حفظ آن هم باشد. اين معيشت هم ميتواند اشكال متفاوتي داشته باشد، از توريسم گرفته تا كشاورزي كه براي كشت برنج و گندم در مزرعهاش از تالاب آب برداشت ميكند و به نظر من بايد بداند، نميتواند اهميت كشت در مزرعهاش را با وجود آن تالاب معامله كند.
در كنار اين مساله البته بايد به معضل بنياديتري هم در كشور اشاره كرد و آن هم اين است كه اقتصاد آب، هيچگاه آنچنان كه بايد جدي گرفته نشده است. در واقع تا زماني كه آب به عنوان يك كالاي رايگان در كشور شناخته ميشود، نميتوان اميدوار بود كه مشكلات مختلفي مانند مشكل معيشتي كشاورزان و مشكل خشك شدن رودخانهها و تالابها هم مرتفع شود.
در مورد تالابهاي مرزي مانند هامون يا هورالعظيم چه كار ميتوان كرد؟ مشكلي كه در مورد اين تالابها وجود دارد، اين است كه طرف ايراني شايد به فكر حفاظت يا احياي تالاب باشد، اما عملا بدون مشاركت طرف ديگر نميتوان كاري از پيش برد.
اكوسيستمهاي تالابي حد و مرز نميشناسند، ولي مشكلي كه شما به آن اشاره كرديد واقعا مشكلي جدي است. در واقع ما تنها زماني ميتوانيم اكوسيستم را مديريت كنيم كه تمام كشورهاي ذينفع در تالابهاي مرزي، قائل به همكاري در مورد مشكلات باشند. ما براي اين مورد هم هماهنگيهايي با كشورهاي همسايه انجام دادهايم و اين مورد هم جزو اصليترين بخشهايي است كه در طرح حفاظت از تالابهاي كشور مورد توجه قرار گرفته است. براي مثال ما با پاكستان در مورد خليج گواتر وارد مذاكره شدهايم و در مورد تالاب هامون هم همكاريهايي با افغانستان داشتهايم و اين همكاريها با طرف عراقي در مورد تالاب هورالعظيم هم وجود داشته است.
در واقع بهطور كلي ما در طرح ملي حفاظت از تالابهاي ايران تلاش داشتهايم بسترهاي قانوني لازم براي حفاظت از تالابها را كه تا به حال به آنها توجه نشده بود را در نظر بگيريم. براي مثال قوانيني مانند قانون حفاظت و مديريت تالابها و استراتژي ملي حفاظت از تالابها، اسنادي هستند كه مواردي مانند سازوكارهاي اقتصادي براي حفاظت از تالابها و اهميت نقش جوامع محلي در حفاظت از تالابها در آنها به خوبي لحاظ شده است.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.