رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 327103

ایرانیها هنوز هم نشریه کاغذی میخرند

ساعت24 -: رابطه مردم با «خواندن» و «نوشتن» تغییر کرده است؛ مثل بقیه رابطه‌ها که تغییر کرده. قبلا، همین که کسی «خواندن» و «نوشتن» می‌دانست «باسواد» شمرده می‌شد؛ تازه لقب و جایگاهی هم می‌یافت. حالا دیگر این سطح از توانایی معیار سنجش سواد نیست.

هیات نظارت بر مطبوعات
div>سینا قنبرپور در روزنامه اعتماد نوشت: رابطه مردم با «خواندن» و «نوشتن» تغییر کرده است؛ مثل بقیه رابطه‌ها که تغییر کرده. قبلا، همین که کسی «خواندن» و «نوشتن» می‌دانست «باسواد» شمرده می‌شد؛ تازه لقب و جایگاهی هم می‌یافت. حالا دیگر این سطح از توانایی معیار سنجش سواد نیست.
این روزها مردم بیشتر می‌نویسند و بیشتر می‌خوانند. البته نه قلمی هست و نه کاغذی. یا حسگر صفحه نمایش تلفن‌های هوشمندمان است که صفحه کلمات را جلوی‌مان حاضرکرده تا حروف را کنار هم بگذاریم یا صفحه کلمات لپ‌تاپ یا کامپیوتر.
زمانی نوشتن سخت بود. هم باید قلم و مرکب فراهم می‌بود و هم کاغذ. کاغذ به اندازه امروز در دسترس نبود و البته گران هم بود. کم‌کم خودنویس و خودکار و بعد روان‌نویس آمد. اگر قرار بود مرقومه‌ای بنویسند آدابی باید به جا می‌آوردند. کاغذخشک‌کن داشتند تا مرکب پس ندهد. کاغذها که خط نداشت؛ فرم نوشتن هم، به هنر و ذوق نویسنده شکل می‌گرفت. حتی وقتی خودکار و روان‌نویس هم نوشتن را ساده‌تر کرد باز هم باید آدابی برای نوشتن به جای می‌آوردیم.
امروز هرجا که باشی، هرجایی؛ وسط خیابان، وسط بیابان، در ایستگاه مترو و اتوبوس، در اتاق خواب یا جای دیگر فقط کافیست گوشی هوشمندت همراهت باشد؛ فرصت برای نوشتن و خواندن فراهم می‌شود.
امروز کاغذ گران‌تر از قبل شده است ولی «خواندن» و «نوشتن» ارزان شده است. به راحتی «دانلود» می‌کنند و کتابی قطور را هم بی‌آنکه وزن و حجمی تحمیل کند به داشته‌های‌شان می‌افزایند. حکایت «سانتیاگو» در کیمیاگر «پائولو کوئیلو» هم رنگ باخته که با خود گفت: «باید کتاب‌های قطور‌تری را برای خواندن شروع کنم زیرا هم مطالعه آنها مدت زمان بیشتری طول می‌کشد و هم بالش‌های راحت‌تری خواهند بود.»
خلاصه همه‌چیز تغییر کرده است اما هنوز یک چیز تغییر نکرده است؛ «حرمت کلمات». شاید نوشتن و خواندنش ارزان شده باشد اما کلمه‌ها هنوز حرمت دارند که کجای جمله‌ای بنشینند. اگر غیر از این بود هیچگاه آن ۳۰هزاربیتی که فردوسی سروده بود را ۳۰هزارسکه طلا قیمت نمی‌گذاشتند تا بر سر ۳۰هزارسکه طلا یا ۳۰هزار سکه نقره و خلف وعده سلطان محمود غزنوی داستان نقل کنند.

همین حرمت کلمه‌هاست که محدودیت توییتر در تعداد کاراکتر را جذاب می‌کند ولی کیست که با نوشتن یا بهتر بگوییم چیدمان حروف در ۱۴۰ یا ۲۸۰ کاراکتر نویسنده شده باشد.

همین حرکت کلمه‌هاست که می‌تواند در روزگار ارزان شدن «نوشتن» و «خواندن»، هنوز هم کاغذ سیاه‌شده زیر غلتک‌های ماشین چاپ را ارزشمند کند.
رابطه‌ها تغییر کرده است؛ وقتی خبرها را «توییتر» و «تلگرام» به سرعت برق و باد و بدون سانسور به دست‌تان می‌رسانند رابطه شما با منابع کسب خبر را هم پس تغییر داده‌اند و معطل روزنامه با تاخیری که در روند تهیه، چاپ و توزیع دارد، نمی‌مانید. اما روزگاری «روزنامه» ابزار خبررسانی بود. امروز ما هم دیر یا زود فهمیده‌ایم که دیگر با روزنامه نمی‌توان خبررسانی کرد!
قرار نیست شما را از خلوت و آرامش‌تان بکشانیم در این هوای آلوده پای دکه روزنامه‌فروشی تا خبرهای سوخته دیروز و دیروزها را آن هم به قیمتی که خیلی گران‌تر از اشتراک اینترنت‌تان درمی‌آید بفروشیم.
پای دکه‌آمدن هم شاید به همین عبارت، دیگر سرگرم‌کننده نباشد چون هزار مدل پیشخوان مطبوعات دیجیتال درست شده است. همین شده که دیگر آن هزار تا هزاروصد دکه مطبوعات دیگر سرگرم‌مان نمی‌کند.
دکه‌ها قبلا هم، سیگار و پفک و شارژ تلفن همراه یا فروختن آب معدنی سود بیشتری برای‌شان داشت. حالا باز هم سود فروختن خوراکی‌ها برای‌شان خیلی بیشتر از آن همه نشریه کاغذی است. اگر روزنامه‌ها شبیه هم نبودند حتی دکه‌ها هم شبیه هم نمی‌شدند.

هنوز هم می‌توان دید که این دکه با آن یکی دکه متفاوت است چون چیدمان متفاوتی دارد. پس هم «حرمت کلمات» هنوز به کار می‌آید و هم ایجاد تفاوت میان خبر نوشتن و مطلب نوشتن. هنوز می‌توان کاغذها را به شکلی به ماشین چاپ سپرد که وقتی سیاه می‌شوند از آنچه در توییتر و تلگرام می‌خوانید و در اینستاگرام می‌بینید جذاب‌تر باشد. پس می‌شود دوباره با کاغذ و دکه آشتی کرد. بازار عرضه و تقاضا است. محصول خوب همیشه خریدار خواهد داشت.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها