r />
اکثریت بازرگانان، صنعتگران و فعالان اقتصادی که در نشست آخر هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران حاضر بودند با رفتار و گفتار خود نشان دادند از سیاستگذاری اقتصادی دولت در حوزههای گوناگون خشمگین و ناراضیاند. دولت دوازدهم از زمستان 1396 با شرایط ویژهای در سمت تقاضای ارزهای معتبر به ویژه دلار آمریکا مواجه شد و شاهد رشد فزاینده برای دلار بود. دولت در زمستان پارسال میتوانست با آزاد کردن بازار ارز اجازه دهد قیمتها در نقطه تعادلی غیردستوری و در هر روز خود را اثبات کند. بدون تردید این سیاست میتوانست بازار ارز را در وضعیت تازهای قرار دهد که به احتمال زیاد و در بدترین وضع، قیمت هر دلار آمریکا در جایی میایستاد که امروز ایستاده است. در این شرایط بدون تردید تقاضاهای تازه به ویژه از سوی خانوادهها اتفاق نمیافتاد و تقاضا برای دریافت ارز مسافرتی نیز اندازه متعادلی به خود میگرفت و عرضه ارز از طرف دارندگان ارز با سادگی و با توجه به قیمت تعادلی اتفاق میافتاد. شوربختانه این کاری که عقل و منطق اقتصادی آن را تایید میکرد انجام نشد و دولت معلوم نیست با مشورت کدام فرد یا گروه در داخل دولت یا بیرون از دولت راه ناصواب عرضه ارزی ارزانتر از بازار را در زمستان دنبال کرد و هدر دادن دلارهای با زحمت به دست آمده را رسمیت بخشید. پس از سپری شدن دومین دهه از فروردین 1397 نیز دولت و بانک مرکزی اشتباه قبلی را این بار در ابعاد بزرگ تکرار کردند و با تعیین قیمت هر دلار 4200 تومان بار دیگر حراج ارزهای دراختیار خود را ادامه داد. دولت اما حالا متوجه شده است خطای بزرگی انجام شده و میخواهد جبران مافات کند و از واردکنندگان مابهالتفاوت میخواهد... اگر فقط همین یک نمونه از تصمیمگیری دولت دوازدهم در کانون توجه قرار گیرد و از طرف کارشناسان، فعالان اقتصادی و اقتصاددانان کالبدشکافی شود میتوان به عمق فاجعه در نظام تصمیمگیری دولت رسید. در چند ماه سپری شده رخداد دیگری که وضعیت کسب و کار ایرانیان را در بدترین شرایط قرار داده است بازگشت روح تحریمهاست. کارنامه تحریم در همین مدت به اندازهای ترسناک بوده و هست که فعالان اقتصادی و از آن مهم تر شهروندان را اندوهگینتر از هر زمان دیگر کرده است. حالا این پرسش عمومی در میان جامعه صنعتگران ایرانی پدیدار شده است که پس از این چه خواهد شد و دستکم میخواهند بدانند روزگار تا پایان امسال چه خواهد شد. واقعیت این است که با کمال تاسف باید نوشت اگر سیاستگذاریهای اقتصادی همان باشد که پیش از این دیدیم و اگر شرایط سیاست خارجی همین باشد که میبینیم روزگار اقتصادی بدتر خواهد شد. این نوشته قصد ندارد در مزرعه کسب و کار فعالان اقتصادی و ذهن و اندیشه آنها بذر یأس و ناامیدی بپاشد، اما ایجاد امید واهی نیز همان آسیبها را دارد. فعالان اقتصادی اکنون در بزنگاه تاریخی ایستادهاند که یک تصمیم اشتباه میتواند همه داشتهها و داراییهای انباشت شده آنها را که در مسیر ایجاد شغل و درآمد برای خانوادهها و جامعه ایرانی است را به سوی کمارزشتر شدن سوق دهد. هر تصمیم اشتباه در این روزها که فشارهای داخلی و خارجی احتمال آن را افزایش میدهد، آینده پرمخاطرهای را برای صنعتگران رقم خواهد زد. پس چه باید کرد؟یکی از مهمترین اقدامها در این روزهای سخت که یک ضرورت اجتنابناپذیر است، ماندن در محافل و مجامع کارفرمایی و تشکلهای اقتصادی و آگاه شدن از تحولات روز به روز در حوزه تصمیمهای سیاسی و اقتصادی دولت و سایر قواست. یادمان باشد دور بودن از اخبار، گزارشها و تحلیلهای ارائه شده از سوی کارشناسان و فعالان اقتصادی میتواند احتمال اشتباه در تصمیمگیری را افزایش دهد. اما این همه کاری نیست که باید صورت پذیرد و در کنار آن باید تا جایی که توانایی و دانایی وجود دارد حرف زد، نوشت و به دولت و سایر قوا هشدار و آگاهی داد. فعالیت در حوزه کارشناسی این روزها بهترین ابزار برای اثرگذاری بر تحولات آتی است. نباید گمان کرد که کارشناسان دولتی بر همه چیز تسلط دارند و همه راهها را میشناسند و همه گرههای کور را شناسایی کردند. ممکن است یک راهحل کوچک که در ذهن یک فعال صنعتی است در عمل به باز شدن گرهها کمک کند. بنابراین باید در صحنه حاضر بود و با هوشمندی، درایت و دلسوزی راههای برونرفت اقتصاد کلان از چاهی که در آن افتاده است را به مدیران یادآوری کرد. اگر یک صنعتگر در هر اندازه از فعالیت صنعتی بتواند در اندازهای که دارد منشاء اثرگذاری باشد هزاران هزار صنعتگر اثراتی قابل توجه بر مجموعه رفتارهای دولت به جای میگذارند. یادمان باشد که بیتصمیمی و عدم قطعیت بدترین تصمیم است و اینجا نباید به قاعده گذر زمان همه چیز را حل میکند بسنده کرد.آنچه اما میتوان در این فضای تیره و تار برای چند ماه آینده دید را شاید در چند مورد مشخص بتوان خلاصه کرد.
نکته نخست این است که با توجه به مجموعه شرایط و رفتارها و گفتارهای ایران و آمریکا به مثابه دو قطب نبرد فعلی، انتظار برای بهبود وضعیت در کوتاهمدت، انتظار درستی نیست. به نظر میرسد جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران تشدید شود و روشها، متدها و راهبردهای تازه برای پیروزی در نبرد حیثیتی برای هر دو طرف تازه و تازهتر خواهد شد. به این ترتیب صنعتگران ایرانی باید با توجه به این سناریو، هر برنامهای برای بقا دارند را تدوین و در دستور کار و اجرا قرار دهند. این یک مساله بسیار بااهمیت است که باید در معادلات فعالان صنعت گنجانده شود. در سیاست داخلی و سیاستگذاری اقتصادی نیز با توجه به تجربه سالهای اخیر و حتی تجربه دولتهای قبلی نباید انتظار بهبود در روشهای تصمیمگیری را دامن زد. مدیران صنعت و اقتصاد ایران نشان دادهاند در روزهای سخت به جای اینکه منافع اقشار و گروههای گوناگون را در صدر توجه قرار داده و بر اساس این اولویت تصمیمگیری کنند، منافع سیاسی دولت را بر همه چیز اولویت میدهند. بنابراین توصیه میشود که صنعتگران، این مقوله را نیز جدی فرض کرده و راه را از بیراه تشخیص دهند. در صورت سختتر شدن شرایط کار برای دولت، احتمال اتخاذ هر تصمیم شدید را باید داشت. واقعیت این است که دولت حتی کارهایی را میتواند انجام دهد، که در ذهن نمیگنجد و در شرایط عادی انتظار نداشتهایم.
منبع: سرمقاله مجله کار آفرین
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.