رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 386881

تحلیل غلامعلی فرجادی از روندهای رسیدن اقتصاد به بحران ارزی امروز

به روحانی همان روز اول گفته شد اشتباه احمدی نژاد را تکرار نکن

ساعت24-در اوایل دهه 1360 بود که گروهی از اقتصاد دانان ایرانی درس خوانده در دانشگاه‌های آمریکا به ایران برگشتند تا جای خالی استادان اخراج شده به دلیل انقلاب فرهنگی رخ داده در دانشگاه‌ها را پر کنند.

خبر5
غلامعلی فرجادی اقتصاددان ایرانی بود که در 1362 به دانشکده اقتصاد بابلسر آمد و چندی بعد کتاب مشهور مایکل تودارو را که نگاهی تازه به «توسعه» بود را ترجمه و منتشر کرد. دکتر فرجادی بیش از 3 دهه است در دانشگاه‌های ایران و در سازمان برنامه و بودجه فعالیت دارد. این اقتصاددان هوادار اقتصاد آزاد است و در هر موقعیتی که به دست آورد و درباره اقتصاد ایران بگوید از همین زاویه به مسأله نگاه می‌کنند. آنچه می‌خوانید برداشت نامه اتاق ایران از سخنرانی وی در یک همایش مربوط به اقتصاد ایران است.
بدفهمی
در سالی که تازه به ایران برگشته و تدریس می‌کردم هنگام تدریس دانشجویی گفت منابع خدادادی نامحدود است چرا شما می‌گویید منابع محدود است، گفتم خدا یک منبعی دارد که نامحدود است ولی انسان منبعی دارد که محدود است و آن علم اوست. خداوند علمش نامحدود است و به همین دلیل وقتی به 5 سال قبل نگاه می‌کنید می‌بینید ذخایر نفت شناخته شده در دنیا X میلیون لیتر بوده است و سال بعد می‌شود Y میلیون لیتر. علم بشر جلو می‌رود و شناسایی منابع بیشتر می‌شود. اقتصاد ایران مسیری را رفته است که تمثیلاتش خیلی زیاد است و من نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم. به یاد دارم مزاح هم عرض کرده باشیم یکی از آقایان روحانیون در اوایل انقلاب در نماز جمعه فرموده بود هر وقت گل و شل است من را می‌فرستند هر وقت هوا خوب است خودشان می‌آیند و حالا که گل و شل است آمدید سراغ اقتصاددانان. حالا که کل مسأله سیاسی است انتظار دارید اقتصاددانان نسخه بپیچند. چرا 5 سال پیش نیامدید چرا 10 سال پیش نیامدید؟ چرا سه سال پیش نیامدید.
اقتصاد علم ناامیدکننده و مأیوس‌کننده‌ است یک اقتصاددان نمی‌تواند وعده بدهد، یک اقتصاددان نمی‌تواند وعده بدهد یک اقتصاددان نمی‌تواند بگوید من سال آینده همه شما را سوپر میلیاردر می‌کنم. من متخصص علوم سیاسی نیستم اما در اوایل انقلاب در سال 1979 که انقلاب شد، و البته مصدق هم در سال 1332 همین کار را کرد، این بود که فقط به خود و اهداف خود نگاه کردیم و به دنیا نگاه نکردیم. جالب است اوایل انقلاب کشورهای دیگر از ترکیه گرفته که نخست‌وزیری بلند اجویت بود و از حزب سوسیالیست آمده بود و طرفدار روسیه بوده حالا به کجا رسیده است و می‌بینیم چه اتفاق افتاد که الان کاملا عوض شد. از ترکیه گرفته تا اندونزی، ‌مالزی، کشورهای آمریکای لاتین همه رفته بودند روی سیاست‌های جایگزین واردات و سیاست‌های بسته، از سال 1975 همه، آرام آرام برمی‌گشتند و ما اینها را ندیدیم و برعکس عمل کردیم. مثلا اصل 44 قانون اساسی، آنچنان افراط‌گونه رفتیم به سمت خودکفایی و به سمت تولید داخل و جدا شدن از اقتصاد بین‌الملل که آمدیم اصل ثانویه و غیره که درست کردیم که خوب حالا بانک‌ها می‌تواند خصوصی باشد با این معیارها و اصول، چرا؟ برای اینکه پس از مدتی متوجه شدیم دست ما بسته شده است. پس ما این مسیر را آمدیم.
نکته دوم اینکه اصلا دانش اقتصاد را قبول نداریم. اصلا به عنوان علم قبول نداریم. همان‌طور که علوم سیاسی و حقوق را قبول نداریم. هیچ کدام از ما جرات نداریم درباره شیمی اظهارنظر کنیم، جرات نداریم درباره فیزیک اظهارنظر کنیم ولی چون اقتصاد را اصلا قبول نداریم که علم است درباره آن صحبت می‌کنیم. عقلانیت اقتصادی در ذهن مسئولان وجود ندارد، به اقتصاد باور ندارند. حالا مسئولان و تصمیم‌گیران که باور ندارند ما در کشور سه سازمان بزرگ اقتصادی داریم: سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی، هیچ‌کدام از مدیران این سه سازمان اقتصاددان نیستند. نگاه کنید، قبل از انقلاب روسای این سازمان‌ها چه کسانی بودند؟ اقتصاددان بودند ما به اقتصاد باور نداریم. آنچه که الان اتفاق افتاده مربوط به امروز نیست. به یاد دارم که درس می‌خواندیم، کارتر روی کار آمده بود بعد اقتصاد شدیدا دچار تورم شده بود و مردم عادی نمی‌توانستند از کارتر انتقاد می‌کردند در حالی که آنها ریشه در هزینه‌های زیادی داشت که آقای نیکسون قبل از کارتر 8 سال تمام این پول‌ها و نقدینگی‌ها را صرف جنگ ویتنام کرده بود. یعنی بعضی از متغیرها امروز اگر کاری کنید جواب نمی‌دهد، ممکن است دو سال دیگر یا سه سال دیگر جواب بدهد.


می‌خواهم مثال‌های مشخص بگویم: اولا دولت‌های ما، مسئولان ما نمی‌آیند با مردم صحبت کنند. درک خود را با مردم همسو نمی‌کنند. مثال ساده اینکه دولت مثلا تورم 12 درصدی را اعلام می‌کند وقتی شما نظرسنجی می‌کنید 99 درصد می‌گویند این غلط است. دلیل غلط بودن 12 درصد نیست. 12 درصد درست است، معیار و روشی که تورم در اقتصاد اندازه‌گیری می‌شود آن چیزی نیست که منِ خانوار درک می‌کنم و هیچ‌وقت هم نزدیک نمی‌شوم که بگویم که این 12 درصد را بر چه مبنایی محاسبه کردید.
برگردیم به مثال دیگر: چرا دلار گران شده است؟ بخشی از آن مربوط به بیرون از کشور است اما بخشی از گرانی دلار مربوط به داخل است و بخش داخلی فقط مربوط به دولت آقای روحانی نیست حتی قبل از آن هم هست نگاه کنید از سال 1379 دلار یکسان‌سازی شد، شد 850 تومان. 10 سال طول کشید در سال 1390 دلار شد 950 تومان. در طول 10 سال از پیاز و سیب‌زمینی و دستمزد کارگر و مبل و مسکن و هر چیزی که شما حساب کنید قیمت حداقل سه برابر شد. اقتصاددانان مرتب به دولت گفتند قانونی هست، قاعده‌ای هست به نام PPP (برابری قدرت خرید)، یعنی چه؟ یعنی ما با دلار کار داریم، فرض کنید در ایران ما 10 درصد تورم داریم، دلار مال آمریکاست، آمریکا دو درصد تورم است یعنی ریال ایران سالی 10 درصد مستهلک می‌شود دلار آمریکا دو درصد مستهلک می‌شود. پس ما هر سال دلار را باید 8 درصد تقویت کنیم، ریال را ارزان کنیم کسی گوش نکرد و گفتند این اقتصاددانان چه می‌گویند؟ نفت کالایی است که تحت تاثیر بحران‌های بین‌المللی است، کشف سفره‌های نفتی جدید است، شما وقتی می‌بینید قیمت دلار بالا می‌رود منتظر باشید یک روزی افت می‌کند این با گندم و جو فرق می‌کند که هر سال شما تجدید می‌کنید، کسی گوش نکرد، نفت ما رسید به بشکه‌ای 140 دلار و حاتم‌بخشی کردیم و همه را ریخت و پاش کردیم، هیچ دوره‌ای به اندازه سال 1384 تا 1390 مردم خارج نرفتند دلیل آنچه بود؟ علتش این نبود که آنجا ارزان است. علتش این بود که دولت قیمت دلار را هر سال 1000 تومان نگه داشته بود. این کار خوبی بود و اشکالی نداشت به شرطی که پشت ما گنج قارون باشد یعنی این‌قدر دلار داشته باشیم بدهیم مردم بخورند و خوشحال باشند. اولین شوکی که آمد دلار را به بالای 3000 تومان رساند تا 2500 تومان قیمت دلار تلاقی 10 سال قبل بود. اقتصاد می‌گوید اگر 10 کالا داشته باشید، اگر کالایی خصوصی باشد از کشاورز تا صنعتگر، به محض اینکه دلار بالا برود، قیمت محصول را بالا می‌برد. دولت وقتی قیمت یک کالا را نگه می‌دارد اولین شوک که می‌آید این تلافی تمام کاستی‌های قیمتی‌اش را درمی‌آورد. حالا تا زمان آقای روحانی، آقای روحانی آمد دلار 3600 تومان بود، ولی سالی 10 درصد تورم را که داشتیم. یکی از آقایان بحث می‌کرد و می‌گفت روز اول که آقای روحانی آمد به او گفتم اشتباه آقای احمدی‌نژاد را تکرار نکن. 10 درصد تورم را که داری، روزی یک تومان بگذار روی دلار. حساب کنید دلار را ثابت نگه می‌داریم تا سال 1395 در اندازه 3500 تا 3600 تومان ماند. مگر همه قیمت‌ها ثابت مانده است، دلار مانند یک کالای دیگر است. یعنی اگر بر اساس اصول شناخته شده اقتصاد جلو می‌رفت اتوماتیک مردم هر سال، آرام، آرام خودشان را تطبیق می‌دادند در سال 1396 یا 1397 بدون شوک قیمت دلار می‌شد 5000 تومان و مردم هم مشکلی نداشتند اما وقتی اولین شوک پیش می‌آید و هیچ کاری هم نکردید و موارد فساد هم پیش می‌آید که اشاره کردند. دو موضوع مهم دیگر که رعایت نمی‌شود یکی شایسته‌سالاری است، بسیار بسیار مهم است. رد پای نبود شایسته‌سالاری را همه جا می‌بینیم. نکته دوم ضمن اینکه فساد ریشه در مسائل پولی و نقدینگی که صددرصد درست است، دارد، ولی سوءاستفاده از اطلاعات درون سازمانی بسیار بسیار مهم است inside information گفته می‌شود. در انگلستان اگر گروهی می‌خواهند برآورد کنند قرنطینه می‌شوند حتی موبایل آنها گرفته می‌شود با خانواده تماس نگیرند. یعنی من که داخل وزارتخانه هستم زمانی مطلع می‌شوم که تلویزیون اعلام کرده و همه مردم می‌دانند ولی توجه بفرمایید اگر من کارمند وزارت بازرگانی باشم و کارشناس ارشد باشم و در جلسه‌ای تصمیم می‌گیریم که دو هفته دیگر ورود تلویزیون را ممنوع کنیم. ببینید چه اتفاقی می‌افتد. نکته واقعی را بگویم و صحبت‌هایم را خاتمه دهم. زمانی ما در سازمان برنامه بودیم آقای زنجانی رئیس سازمان برنامه بودند در یک جلسه‌ای صحبت درباره رانت می‌کردند که باید رانت را کم کنیم که رانت فلان کالا را باید کم کنیم آقایی آنجا مانند میرزابنویس بود گفت: ببخشید من کاری دار باید بروم بیرون و برگردم. همان لحظه رفته و اطلاعات را بیرون داده بود و خبر درز کرده بود. این خیلی مسأله مهمی است. یعنی بسیاری از این چیزها مربوط به اطلاعات درون‌سازمانی است. مثلا در جایی هستیم، اطلاعاتی پیدا می‌کنیم این اطلاعات را زمینه‌ساز منابع شخصی خود می‌کنیم.


منبع: نامه اتاق بازرگانی مرداد 1397

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها