رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 437100

۴ روش برای رسیدن به اهداف مهم

ساعت24 - در این مطلب به شرح اقداماتی موثر برای رسیدن به اهداف مهم پرداخته‌ایم.

خبر
یکی از مشتریان (که من او را الکس می‌نامم) از من خواست به او کمک کنم تا برای مصاحبه یک شغل مدیرعاملی در یکی از شرکت‌های نوپا آماده شود. وقتی بیشتر از او سوال پرسیدم، متوجه شدم که نگرانی الکس در مورد کیفیت کارآیی‌اش ریشه در یک «شکست» دارد که او در شرکت قبلی که در آن کار می‌کرد تجربه کرده و این مساله برای او به نوعی درونی شده بود.

انسان‌ها خیلی سریع خودشان را برای شکست سرزنش می‌کنند و شرکت‌ها هم اجازه این امر را می‌دهند حتی اگر خود در فرآیند سازمان از روش سعی و خطا پیروی کرده باشند. اگر شما هم مثل الکس بخواهید بر ترس خود بر نابسامانی شرایط غلبه کنید و برای موفقیت فراتر از آن قدم بردارید، در اینجا به شرح چهار اقدام می‌پردازیم که می‌توان از آن پیروی کرد:

بازتعریف شکست

پشت همه ترس‌ها، نگرانی از انجام اشتباه کار، نادان به نظر رسیدن، یا برآورده نکردن انتظارات نهفته است. با قالب‌بندی یک موقعیت قبل از تلاش برای انجام یک کار به طرز متفاوتی ترس خواهید داشت، شاید بتوانید از بخشی از استرس و اضطراب آن جلوگیری کنید. اجازه بدهید برای نحوه اجرای آن به مثال الکس بازگردیم. وقتی او به مصاحبه‌اش فکر می‌کرد متوجه شد که انتظارات اولیه‌اش برای شکست در این شغل (باتوجه به اینکه هنوز در این شغل استخدام نشده بود) احتمالا بیش از حد بالا بود چراکه او هرگز در زندگی‌اش مدیرعامل نبوده و قبل از آن هرگز برای پست‌های بالای مدیریتی درخواست کار نداده است. حتی اگر مصاحبه‌اش هم بی‌عیب و نقص پیش می‌رفت، فاکتورهای دیگر ممکن است بر تصمیم کمیته استخدام تاثیر بگذارند، مثل اولویت‌های از پیش تعیین شده اعضای هیات‌مدیره.

من برای ارائه مشاوره به الکس در این قضیه، او را تشویق کردم تا کارآیی‌اش در این مصاحبه را بازتعریف کند. آیا راهی هست که او بتواند این مساله را به طور متفاوتی تفسیر کند و نسبت به نشانه‌های موفقیت حتی اگر کوچک بوده‌اند دیدگاه پذیراتری داشته باشد؟ آیا او می‌تواند مثلا شکست را این‌گونه بازتعریف کند که قادر نیست به هیچ‌گونه پرسشی که او را در معرض فیدبک منفی خاصی قرار دهد پاسخ دهد؟ آیا می‌تواند موفقیت را این‌گونه بازتعریف کند که او قادر به پاسخگویی به هرگونه پرسشی درباره بهترین توانایی‌هایش هست و درباره نحوه مصاحبه‌اش هیچ‌گونه انتقادی دریافت نخواهد کرد؟ در نهایت مشخص شد که الکس در دور دوم مصاحبه‌اش پیشرفت خوبی داشته و به خاطر آمادگی‌اش مورد تمجید قرار گرفت. سرانجام، او برای این شغل استخدام نشد. اما از آنجا که طرز فکر خود را تغییر داد و به بازتعریف آنچه موفقیت و شکست را می‌سازند پرداخت، توانست نتیجه این تجربه را با متانت بیشتری پذیرا شود و کمتر از آنچه انتظار داشت بیمناک و نگران بود.

اهداف رویکردی داشته باشید (نه اهداف بازدارنده)

اهداف را می‌توان باتوجه به اینکه آیا شما انگیزه لازم را با اراده حصول یک نتیجه مثبت یا جلوگیری از یک نتیجه منفی دارید یا خیر به دو دسته اهداف رویکردی یا اهداف بازدارنده دسته‌بندی کرد. روانشناسان دریافته‌اند که ایجاد اهداف رویکردی یا قالب‌بندی مثبت اهداف بازدارنده، برای رفاه مفید است.

وقتی از انجام یک کار سخت ترس دارید و انتظار دارید که کاری مشکل و ناخوشایند باشد شاید به‌طور ناخودآگاه اهدافتان را حول‌محور آنچه نمی‌خواهید اتفاق بیفتد تنظیم کنید در حالی که اهداف باید حول محور آنچه می‌خواهید اتفاق بیفتد تنظیم شوند. هرچند الکس نسبت به فرآیند استخدام خود مضطرب بود، اما میل برای مدیرعامل شدن یک هدف رویکردی بود چراکه تمرکز او بر آنچه او می‌خواست به دست آورد، بود و برآنچه امید داشت از آن اجتناب کند متمرکز نبود. هرچند او در اولین تلاش خود برای دریافت شغل مدیرعاملی موفق نشد، اما این مساله هرگز او را از تلاش برای رسیدن به این هدف در آینده متوقف نکرد.

اگر الکس در اولین نتیجه از مصاحبه سطح ارشد مدیریت که طبق میل او پیش نرفت انگیزه‌اش را از دست می‌داد و تصمیم می‌گرفت دیگر هرگز چنین کاری نکند تا از درد و رنج ناشی از رد شدن اجتناب ورزد، احتمال داشت که او از هدف رویکردی به سمت هدف بازدارنده تغییر جهت دهد. هرچند رشد اهداف بازدارنده یک پاسخ معمول به آنچه به عنوان شکست پنداشته می‌شود است، اما مهم است که هزینه‌های ناشی از آن را نیز در ذهن داشته باشیم. تحقیقات نشان می‌دهند کارمندانی که اهداف بازدارنده را در پیش می‌گیرند در مقایسه با کارمندانی که بر اهداف رویکردی متمرکز می‌شوند از لحاظ ذهنی دو برابر دچار خستگی بیشتری می‌شوند.

تهیه یک «فهرست شکست»

تیم فریس به عنوان یک نویسنده و سرمایه‌گذار مفهوم «تنظیم ترس» را پیشنهاد می‌کند، یعنی تهیه یک چک‌لیست از آنچه از انجام آن ترس دارید و چه اتفاقی می‌افتد اگر آنچه از آن ترس دارید را انجام دهید. من از الکس خواستم سه لیست تهیه کند: اول، سناریوهای بدترین حالت اگر او در مصاحبه شکست بخورد؛ دوم، آنچه او می‌تواند برای جلوگیری از شکست انجام دهد؛ و سوم در صورتی که شرایطی پیش آمد که او شکست خورد، برای اصلاح این وضعیت چه اقداماتی می‌تواند انجام دهد. بعد از او خواستم که مزایای جدیت و تلاش و هزینه‌های هیچ کاری نکردن را بنویسد. این کار به او کمک کرد تا متوجه شود که هر چند مضطرب بوده، اما فرار از موقعیت می‌تواند برای زندگی حرفه‌ای او در درازمدت ضررهای بیشتری داشته باشد.

تمرکز بر یادگیری

همه چیز همیشه مطابق با خواست ما پیش نمی‌رود- اما اگر به حقیقتی که در جریان است پی ببرید، می‌توانید بیشترین ارزش را از آن تجربه به دست آورید- حال نتیجه هر چه می‌خواهد باشد. به موضوع الکس برگردیم، او توانست طی فرآیند مشاوره این موضوع را درک کند که تمرکز بیش از حد روی شکست در شرکت قبلی‌اش و دست بالا گرفتن نقش خود در این قضیه باعث ترس او از مصاحبه برای مدیرعاملی شده بود. وقتی او طرز فکر خود را تغییر داد و تصمیم گرفت بر عامل بالقوه خود برای شکست تمرکز نکند و در عوض تمرکزش را بر رقابت در سطح بالاتری از آنچه قبلا بود بگذارد، تصمیم گرفت دست از تلاش برندارد و توانست این موقعیت را به عنوان یک قدم اولیه برای رسیدن به صندلی مدیرعاملی ببیند. او با این طرز فکر به سرعت از ناامیدی دور شد و خود را آماده مصاحبه بعدی برای مدیرعاملی در شرکت دیگری کرد.

یادتان باشد تنها زمانی که احساس راحتی کردید باید ترس داشته باشید، چراکه این علامتی است که نشان می‌دهد که آن‌قدر در لاک راحتی خود فرو رفته‌اید که مایل نیستید برای رشد و موفقیت خود قدم‌های بیشتری بردارید. با تفکر مجدد درباره ترس‌هایتان و با استفاده از چهار روش فوق که ذکر شد می‌توانید به مهم‌ترین اهداف خود دست پیدا کنید.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها