رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 456591

عباس اخوندی در ادامه بحث های ایده ایران تبیین کرد

رویایی واحد از ایران ، ضرورت همبستگی ملی

رویایواحد
dir="RTL">این روزها با توجه به مسائل پیچیدهای که میان ایران و آمریکا وجود دارد و گرفتاریهای بزرگ اقتصادی، موضوع اندیشیدن به ایران از کانون توجه حتی نخبگان دور شده است. این در حالی است که میتوان و باید به دور از هیاهوها به «ایده ایران» توجه کرد و به سمتی رفت که از دل بحثها و گفت وگوها همبستگی ملی بیرون آید و این ممکن نیست مگر اینکه همه ایرانیانی که در این سرزمین ساکن هستند و همه ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند «ایران را دوست داشته باشند» و پیرامون این مقوله همبستگی ملی را رشد داده و به یک جای مناسب برسیم. برخی شاید هنوز به ژرفای این مقوله که «باید ایران را دوست داشت» توجه کافی نکرده اند و یا نمی خواهند آن را ببینند. به نظر من و همه کسانی که به این نوع مسائل فکر میکنند، دوست داشتن ایران میتواند سرمایه اجتماعی بزرگی پدیدار سازد تا بتوان با آن سرمایه اجتماعی مسائل پیش آمده را به سمت حل کردن سوق دهیم. ایده ایران می تواند چارچوبی برای اندیشیدن به مسایل روزدرسطوح گوناگون و مقوله های متفاوت را تهیه و تدارک ببیند. به طور مثال درهمین چارچوب می توان به مقوله تورم پرداخت. واقعیت این است که اکثریت کسانی که با دانش اقتصاد آشنایی دارند می دانند که راه حل کاهش شتاب تورم چیست و تکنیک مهار تورم و تکنولوژی این خواسته اکنون متولد و به بلوغ رسیده است و به جز چند کشور که ایران هم یکی از آنهاست نرخ تورم زیر 5 درصد تثبیت شده است. در ایران نیز میتوان ازهمین تکنولوژی مهار تورم استفاده کرد اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ چون یکی از ابزارهای اصلی برای کنترل نرخ تورم سروسامان دادن به بودجه سالانه کشور است.

بودجه ایران هر سال کسری دارد و همه نیز این را می دانیم و همه نیز بارها اعتراف کرده ایم که باید ساختار بودجه اصلاح شود اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ چون اصلاح ساختار بودجه یعنی اینکه بخش درآمدها وبخش هزینه ها را اصلاح کنیم و از هزینه های غیرضروری کاسته و درآمدها را افزایش دهیم تا به تعادل برسیم. اما این کار نیاز به این دارد که یک نهاد مشخص برای مهار تورم که سرچشمه آن کسری بودجه باشد در کشور متولی باشد و کسی هم در کار این نهاد دخالت نکند.نظریه من این است که ساختار اقتصاد و سیاست در ایران یک ساختار سوداگرانه است. در ایران و این ساختار اقتصادی، مساله توسعه ثروت و همبستگی ملی و حقوق شهروندی نیست. در یک ساختار سوداگرانه آنچه مساله است توزیع و بازتوزیع ثروت است و به همین دلیل ساختار مساله تولید ثروت ملی در دستور کار قرار نمی گیرد این مساله اصلی است که باید به آن توجه کنیم. به این دلیل است که شما می بینید در ایران هر مساله ای مطرح میشود در آخر کار و به وقت تبیین در جامعه جور دیگری می شود. اگر گفته می شود ریشه های تورم مسائلی است مثل نقدینگی و رشد پایه پولی و بدهی غیرقابل مبادله در بازار، دولت و پول سمی بانکها، افزایش ارزی مبادله است، درست است و همه این موارد وجود دارد ولی هیچ وقت در تبیین این موارد مطرح نمیشود مسائل دیگری مطرح میشود. وقتی در بحث بازارها همه بازارها را یک بازار مشترک بدانیم و وقتی تورم پیش می آید روی همه بازارها تاثیر میگذارد میتوان داستان را جمع کرد اما اکنون تک تک بازارها را جدا می کنند و جداگانه در مورد مرغ و گوشت و... بحث میکنند. درحالی که بحث تورم بحث اقتصاد کلان است و موضوعی است که همه بحثها را شامل میشود. چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟ اگر ما نهاد بانک مرکزی را داشته باشیم که کار او کنترل تورم باشد تورم را کنترل میکند، ولی کدام دولتی پذیرفته است بانک مرکزی مستقل از قدرت باشد که مساله او کنترل تورم باشد؟ سوال ما این است وگرنه بخش اول را همه ما می دانیم و دنیا تجربه کرده است.

من جزو اولین کسانی هستم که در تیر 1393 بحث پول سمی را مطرح کردم و گفتم بانکهای ایران به پول سمی آلوده هستند. اکثر دارایی های بانکهای ایران وجود خارجی ندارند بلکه دارایی منفی وجود دارد. در همانجا گفته ام اکثر کشورهای دنیا برای این مساله راه حل دارند . کره جنوبی و ژاپن و کشورهای مختلف راه حل داشتند و راه حل آن را همه می دانند ولی کدام حکومت می پذیرد هزینه راه حل را بپردازد؟ بله ما یک نهاد مسئول کنترل تورم می خواهیم و کسی از اساس در مورد آن تردیدی ندارد. ساختار بانکی حتما قابل اصلاح است ولی چرا هیچ وقت اقدام نمنمی شود؟ آیا در کشور ما تولید ثروت مساله است یا توزیع ثروت؟ چرا توزیع ثروت مساله اول کشور ما شده است؟ اگر از صبح تا شب به صدا و سیما نگاه کنید تماما در مورد توزیع ثروت حرف میزند و به تولید ثروت نمی پردازد. چرا؟ اینجا به مفهوم ایران و مفهوم منافع ملی و مفهوم دولت ملت و مفهوم ساختار سیاست و مفهومی که مساله اصلی ایران را توزیع ثروت پذیرفته است برمیگردم. آیا فرار سرمایه مهمتر است یا فرار مغزها؟ چرا بحث فرار مغزها در دستور کار ما نیست و به آن توجه نمی کنیم ؟ چرا حتی به فرار سرمایه کم توجهیم؟ ما برای ایجاد همبستگی ملی به رویای خوبی از ایران نیاز داریم ولی در حال ترویج تعارضات و بحثهای تنش زا در جامعه هستیم.

من به مفهوم هویت و ایده ایران و همبستگی ملی برمیگردم چون من فکر میکنم ما در آخر کار نیاز داریم ایران را دوست داشته باشیم. مفهوم دوست داشتن ایران ساده نیست و بسیار بزرگ است و زیربنای تشکیل سرمایه اجتماعی است که این سرمایه اجتماعی زیرساختهای تکنیکی را ایجاد میکند غیر از این هیچ کسی قادر به انجام اصلاحات تکنیکی نخواهد بود. تمام بحث اصلی من این نکته است. کدام اقتصاد سیاسی است که کنترل تورم را به شکل واقعی و با حذف عوامل تشکیل دهنده تورم پیاده کند و نه به شکل صوری کنترل تعداد حلبهای روغن در انبارها! ساختاری که کارش تولید ثروت نیست و در حقیقت نیت مکش ثروت را دارد دولت و بودجه عمومی نه بودجه کل بیشتر بودجه عمومی بیشتر کسری دارد و این مساله ای است که به طور آگاهانه در مورد جزئیات آن در مجلس بحث می شود و در حقیقت تصمیم گیری می شود این ساختار حتی نهادهای رسمی را از کارکرد خودشان بازمی دارد.

*این سخنان در کافه دیالوگ بیان شده و ماهنامه اتاق بازرگانی ان را درج کرده است

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها