یکی از پس سالها وزارت، دیگری پی سالها وکالت، آن یکی پس از عمری فعالیت عمرانی یا سیاسی یا نظامی یا دولتی و پس از آنکه به قول قدیمیها، آردش را بیخته و الکش را آویخته، با خودش فکر میکند راستی چرا من که این همه کاربلد و با تجربه و کاردان و مدیر و مدبر هستم، تاکنون رئیسجمهور نشدهام؟! تعدادی از آنها هم بعضاً چندین بار کاندیدا میشوند و چندباره خود را در معرض انتخاب مردم قرار میدهند و ... همینهاست که انتخابات را به جای جشنی برای تن کردن لباسی نو بر تن جمهوریت نظام، به بازی تکراری چهرههایی تکراری تقلیل میدهد و حتی دولتهایی تکراری را برای مردم به ارمغان میآورد، یعنی همانی که دهه ۷۰ وزیر بوده، در دهه ۹۰ هم وزیر میشود، دیگرانی سه دهه معاون رئیس جمهور هستند، آن یکی از استانداری میرود وزارتخانه از وزارتخانه میرود مجلس، نماینده مجلس صد سال است نماینده است، آخر هم وقتی میبیند رأی نمیآورد، میرود لابی میکند برود وزارتخانه. این فرایندها خیلی اوقات عادی هم که اتفاق نمیافتد یا در راستای شایستهسالاری و ضوابط و این شعارهای دهان پرکن، با لابی و امتیازدهی است و یادت است من استیضاحت را امضا نکردم، حالا پست معاونتم را امضا کن و ... در چنین شرایطی و با آدمهایی که اگر فکر و برنامهای هم داشتند، دیگر تمام شده و حلقه بستهای از قدرت که آنقدر به هم پیوند خوردهاند که دیگر غریبهای! را میان خودشان نمیپذیرند، انتظار کدام امید و تحول را داریم؟!
بنابراین باید از آدمهای تکراری خواست کاندیدا نشوند؛ باید از احزاب و جریانها خواست پشت حمایت از آدمهای تکراری نایستند و باید از مردم خواست به آدمهای تکراری رأی ندهند. مردم البته تقصیر کمتری دارند، وقتی آدمهای جدید نمیبینند، لاجرم از میان تکراریها دست به انتخاب میزنند. باز باید دعا به آخرت تدوینکنندگان قانون اساسی کرد که اجازه ندادهاند پس از دو دوره، رئیس جمهور مستقر باز هم به شکل متوالی کاندیدا شود!
فرصت دمیده شدن روحی تازه
اجازه دادن به جوانها برای ریاست جمهوری و مناصب دیگر آنقدر در سخنرانیهای شعاری تکرار شده که بیانش هم مخاطب را دلزده میکند. حرجی هم بر آنان نیست؛ جوانگرایی اتفاقی است که باید در جغرافیای عمل بیفتد و نه پشت تریبون و حرف و سخنرانی و شعار. اصلاحطلبان هنوز دنبال کاندیداتوری محمد خاتمی هستند؛ اگر فرض کنیم سابقه فتنه لحاظ نشود و صلاحیت او برای ریاست جمهوری احراز شود، او اکنون ۷۷ سال سن دارد و آیا مناسب کاری در قد و قامت مدیر اجرایی کشور است؟! اصولگرایان هم گرچه نه به این پیری، اما تاکنون چهره جدید رو نکردهاند؛ بهاریها هم که همچنان خواب ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را میبینند. با وجود این، کدام اتفاق تازه قرار است رقم بخورد؟ همان آدمهای قبلی یا تیمهای قبلی و برنامههای قبلی میآیند که ما را به دنیای قبل ببرند! (حالا بماند که هر چه به قبل برویم بهتر از این اوضاعی است که تدبیر و امیدیها رقم زدهاند؛ بحثمان حرف دیگری است!
کشوری که رو به پیشرفت و توسعه است و دورنمای روشنی را برای خود تعریف میکند، نمیتواند از گردش نخبگانی، از فرصت دادن به چهرهها و برنامهها و تیمهای جدید خود را محروم کند. جوانی هم منظورمان ۲۰ سالهها نیست؛ همینکه ۶۰- ۷۰ و بلکه ۸۰ سالههای تکراری نیایند، راضی هستیم! جوانی خامی نیست، شور انگیزههای بیشتر برای کار است. مردم هم وقتی چهرههای تازه ببینند امیدوارتر خواهند شد؛ اما با چهرههای تکراری یا با پیرمردان سیاسی نمیشود، ممکن است انگیزهای برای شرکت در انتخابات نداشته باشند. هدف اول فعالیت انتخاباتی هر فرد و گروهی هم باید بالا بردن مشارکت مردم باشد، پس جوانگرایی و سپردن فرصت به جوانها برای آنکه روحی جدید و تازه در فضای سیاسی کشور دمیده شود، اهمیت دو چندان مییابد.
ارسال نظر