رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 531739

علی واعظ، رییس پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران در گفت‌وگو یی مطرح کرد:

اقدام سیاسی همزمان راهگشای بازگشت عملی به تعهدات

ساعت 24-با ناکامی دولت پیشین امریکا در به زانو در آوردن ایران با راهبرد فشار حداکثری و روی کارآمدن گروهی از سیاست‌مداران طرفدار برجام در دولت جدید، این امیدواری وجود دارد که روابط تهران و واشنگتن از مسیر پر از تنش و درگیری که حاصل سیاست‌های دولت ترامپ بود خارج شده و مسیر جدیدی را دنبال کند.

خبر
موانع زیادی بر سر این راه وجود دارد. در گفت‌وگو با علی واعظ، رییس پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران به بررسی این موضوعات پرداخته ایم. به گفته واعظ، دولت بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده نیست و جایی که ممکن است اختلاف نظری میان ایران و امریکا ایجاد شود در مرحله نخست شیوه بازگشت طرفین به برجام و در مرحله دوم چگونگی پایدارسازی این توافق بین‌المللی خواهد بود. او همچنین پیشنهاداتی درباره نحوه بازگشت ایران و امریکا به تعهدات برجامی دارد. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

ایران و امریکا پس از چهارسال رابطه خصمانه بار دیگر چشم‌اندازی (هر چند کمرنگ) از گفت‌وگو و حتی توافق پیش روی خود می‌بینند. برخی شرایط پدید آمده را شکست کامل سیاست فشار حداکثری می‌خوانند و برخی دیگر معتقدند این فشار می‌تواند پیش‌زمینه‌ای برای امتیازگیری‌های بیشتر به نفع امریکا باشد. به عقیده شما دولت بایدن چگونه به این مساله نگاه می‌کند؟ آیا دولت جدید فشار حداکثری را به‌طور کامل کنار می‌گذارد و از در دیپلماسی وارد می‌شود یا از سیاست‌های ترامپ ابزاری برای امتیازگیری خواهد ساخت؟

پاسخ پرسش شما را می‌توان در صحبت‌هایی که مقامات دولت بایدن در کارزار انتخاباتی مطرح کردند یا نوشته‌های خود رییس‌جمهور امریکا در طول این مدت یافت. در دوره انتخابات امریکا کمتر مساله‌ای در حوزه سیاست خارجی نظیر مساله ایران وجود داشت که خود آقای بایدن درباره آن یادداشتی اختصاصی منتشرکرده باشد. ایران جزو مسائل نادر بود که آقای بایدن مستقیما به‌طور مفصل درباره آن اظهارنظر کرد و به‌طور واضح گفت که با سیاست فشار حداکثری مخالف است. او خواستار احیای برجام بدون هیچ پیش‌شرطی شد و از آن هنگام تا امروز هم در صحبت‌های مقامات امنیت ملی امریکا می‌توان همین موضع را مشاهده کرد. به گمان من شکی در این نیست که دولت آقای بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده نیست. جایی که ممکن است اختلاف نظری میان ایران و امریکا ایجاد شود در مرحله نخست شیوه بازگشت طرفین به برجام و در مرحله دوم چگونگی پایدارسازی این توافق بین‌المللی خواهد بود. به‌طور مشخص ما عملا شاهد یک چرخش 180 درجه‌ای در سیاست امریکا در قبال ایران خواهیم بود.

هم ایران و هم امریکا تاکید دارند که برای بازگشت احتمالی به برجام این طرف مقابل است که باید ابتدا به تعهداتش بازگردد. با توجه به اینکه اقدام ایران در کاهش تعهدات، واکنشی به کنش دولت قبلی ایالات متحده بود و ایالات متحده خواهان بازگشت ایران به اجرای کامل برجام پیش از برداشته شدن تحریم‌هاست، آیا مسیری وجود دارد که دو طرف بتوانند تفاهم کنند و بازگشت به اجرای برجام از سوی همه طرف‌ها ممکن باشد؟ آیا می‌توان نقشه راهی برای این مهم ترسیم کرد؟

مسلما با توجه به سابقه عملکرد دولت آقای ترامپ در قبال برنامه جامع اقدام مشترک، این‌بار برخلاف زمانی که برجام به امضا رسید ایران مایل نیست که فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف کرده و منتظر بایستد تا آژانس این موضوع را تایید کند تا پس از آن امریکا و دیگر طرف‌ها نیز اجرای تعهداتشان را آغاز کنند. اگر خاطرتان باشد در همان دور اول هم رفع تحریم‌ها با تاخیر آغاز شد و دلیلش این بود که دولت امریکا هیچ‌گاه در طول تاریخ در چنین ابعادی اقدام به رفع تحریم‌ها علیه کشوری خاص نکرده بود. در نتیجه همین امر در بسیاری از موارد به زمان زیادی نیاز داشت تا برخی روندها نظیر صدور مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران یا تسهیل شرایط نقل و انتقال مالی برای این کشور به نتیجه برسد. از سوی دیگر فضای سیاست داخلی در امریکا نیز که اصولا مایل نیست تحریم‌ها به کلی کنار گذاشته شود و گشایشی اقتصادی در ایران ایجاد شود، فشار زیادی وارد آورد و امروز هم فشار می‌آورد که دولت بایدن از رفع تحریم‌ها تا پیش از بازگشت ایران به تعهدات خودداری کند.

راه‌حلی میانه که می‌تواند از سوی دو طرف نیز مورد پذیرش قرار گیرد این است که در ابتدا هم امریکا و هم ایران با یک اقدام سیاسی متوقف کردن این چرخه تقابلی را که اکنون وجود دارد، آغاز کنند و بعد گام‌هایی در مسیر اجرای تعهدات بردارند. این پیشنهاد به آن معناست که در ایالات متحده آقای بایدن یک دستور اجرایی صادر کند که طی آن بازگشت امریکا به برجام اعلام و دستور اجرایی 8 مه 2018 ترامپ را لغو کند. سپس به وزیر خارجه و وزیر خزانه‌داری دستور دهد که مقدمات و روند بازگشت امریکا به برجام را آغاز کنند. این اقدام سیاسی می‌تواند همزمان باشد با اقدامی متقابل و سیاسی از سوی ایران؛ یعنی شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام کند اجرای قانون جدید مجلس متوقف می‌شود و ایران روند بازگشت به تعهدات هسته‌ای خود را آغاز خواهد کرد. پس از این گام سیاسی می‌توان جلساتی را در چارچوب کمیسیون مشترک برجام برگزار کرد و طی آن دو طرف می‌توانند بر سر یک جدول زمانبندی یا یک نقشه راه برای بازگشت گام به گام به اجرای تعهدات توافق کنند. با برداشتن 5 الی 6 گام که میان هر کدام 2 یا 3 هفته فاصله زمانی باشد دو کشور می‌توانند طی حدود 3 ماه به اجرای کامل‌شان تعهدات‌شان بازگردند. کاملا امکان‌پذیر است که این گام‌ها متقابل و همزمان باشند؛ برای نمونه اگر ایران ذخیره اورانیوم غنی‌شده خود را به خارج از کشور منتقل کرد، امریکا در همان روز اموال مسدودشده ایران در کشورهای دیگر را آزاد کند تا ایران بتواند از این منابع بهره گیرد.

در امریکا این موضوع مطرح می‌شود که زمانبندی‌ها و محدودیت‌های تعیین‌شده در توافق هسته‌ای ایران کافی نیست و این محدودیت‌ها باید افزایش یابد یا تمدید شود. در مقابل در ایران این نگاه مطرح است که اگر طرف مقابل زیاده‌خواهی کرد، ایران نباید به برجام و اجرای تعهدات بازگردد. آیا تقابل این دو نگاه جدی‌ترین مانع بر سر راه بازگشت دو طرف به برجام نیست؟

دو واقعیت را باید در خصوص برجام در نظر گرفت. اول اینکه توافق هسته‌ای به شکل اولیه آن پایدار و با دوام نبود و تجربه ترامپ این موضوع را اثبات کرد. دوم اینکه برجام حتی وقتی به نحو احسن هم اجرایی می‌شد، برای هر دو طرف دارای کمبودهای جدی چه در ساختار چه در اجرا بود. با وجود اینکه معتقدم بازگشت به برجام در گام اولیه از سوی هر دو طرف باید بدون هیچ پیش‌شرطی صورت گیرد، اما اگر هدف ابقای برجام برای طولانی‌مدت است این توافق باید متحول شود و دو طرف باید برای رسیدن به بهتر در برابر بهتر یا بیشتر در برابر تلاش کنند. این ضرورت انکار این نکته نیست که برای احیای برجام، گام نخست اجرای توافق فعلی و تمام مفادی است که در آن درج شده. یعنی ایالات متحده نمی‌تواند و نباید در مرحله فعلی حرفی از افزایش محدودیت‌ها یا ایجاد تغییر در بندهای غروب بزند و در مقابل ایران نیز نباید خواستار فراتر رفتن از محدودیت‌های برجامی باشد. اگر تهران و واشنگتن در مقطع کنونی خواهان تغییر در توافق باشند، در مسیری گام خواهند گذاشت که انتهای آن نابودی برجام است اما اگر برجام احیا شود و اعتماد از دست رفته بازگردد، در آن زمان شاید دولت بایدن بتواند با دولت بعدی ایران پیرامون یک توافق جامع‌تر و طولانی‌مدت گفت‌وگو کند و در کنار آن از سطح تنش‌ها در منطقه بکاهد تا بستر اجرای توافق هم بستر باثبات‌تری باشد.

مقام‌های امریکایی تاکنون تاکید زیادی بر ضرورت روی میز بودن موضوعات موشکی و منطقه در گفت‌وگوهای احتمالی آتی داشته‌اند. ایران اما تاکید دارد یا همه خاورمیانه باید این موضوعات را روی میز بگذارند یا ایران هم حاضر به این کار نخواهد شد. دو سوال در این زمینه مطرح است: آیا موضوعات موشکی و منطقه‌ای پیش‌شرط امریکا برای بازگشت به برجام است؟ آیا گفت‌وگو حول این موضوعات از اساس می‌تواند نتیجه‌بخش باشد؟

این یک واقعیت است که اکثریت نیروهای سیاسی در امریکا معتقدند دولت بایدن نباید ابزارهای ایجادشده از سوی دولت ترامپ را کنار بگذارد و حتما مسائل موشکی و منطقه‌ای بخشی از گفت‌وگو با ایران باشد. با این حال همان‌طورکه پیش‌تر گفتم شکی در آن نیست که دولت بایدن در این مسیر پا نخواهد گذاشت و هدف اولیه‌اش را احیای برجام با همان شرایط اولیه می‌داند. بعد از احیای برجام نیز دولت باید به دنبال این نخواهد بود که به‌طور یک‌طرفه با ایران پیرامون مسائل موشکی و منطقه‌ای گفت‌وگو کند. دولت جدید امریکا واقف است که مساله موشکی ریشه در تهدیدات امنیتی و تعادل قوای نظامی در منطقه دارد و کشورهای دیگر در منطقه هم باید درگیر این بحث باشند. علاوه بر این، آنها آگاهند که اگر قرار باشد محدودیتی در زمینه امنیتی اعمال شود، این محدودیت باید برای همه کشورهای منطقه اعمال شود. برای نمونه اسراییل و عربستان نیز که موشک‌هایی حتی دوربردتر از موشک‌های ایران خریداری کرده‌اند، باید محدودیت‌ها را بپذیرند. این محدودیت‌ها می‌تواند شامل فروش موشک به کشورها یا گروه‌های دیگر منطقه نیز باشد. این بحث باید در ساختاری بسیار گسترده‌تر صورت بگیرد و امریکا نمی‌تواند به تنهایی در این باره مذاکره کند. در بحث منطقه‌ای نیز یا ایران باید به صورت دوجانبه مذاکره‌ای را پیش ببرد یا در چارچوبی چندجانبه و با میانجی‌گری سازمان ملل یا یکی از کشورهای منطقه به گفت‌وگو بپردازد. این گفت‌وگوها را نمی‌توان و نباید در چارچوب برجام جای داد. در برجام، امریکا و اروپا به دنبال این بودند که از طریق محدودکردن برنامه‌ هسته‌ای ایران امتیازی امنیتی به دست آورند و در مقابل امتیازاتی اقتصادی به ایران بدهند. در موضوعاتی نظیر موضوعات موشکی و منطقه‌ای ماجرا به کلی متفاوت است؛ در این‌گونه مذاکرات هم انتظار اعطای امتیازات امنیتی از سوی ایران وجود دارد و هم طرف مقابل باید امتیازاتی امنیتی بدهد و صرفا نمی‌تواند به مشوق‌های اقتصادی تکیه کند. این شرایط باعث می‌شود بگوییم ترکیب دو نوع موضوع متفاوت در یک مذاکره و یک توافق، نه مفید است و نه عملی! باید بعد از احیای برجام این گفت‌وگوها در قالبی دیگر و به نوعی دنبال شود که سرانجام آن بازی با حاصل جمع صفر نباشد.

تلاش‌های زیادی در جریان است که از کاهش سطح تنش میان ایران و ایالات متحده جلوگیری شود. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به اقدامات نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل اشاره کرد. سیاست خاورمیانه‌ای دولت بایدن تا چه اندازه متاثر از این موضوعات خواهد بود؟

بدون شک متحدان امریکا در منطقه نظرات خودشان را به دولت بایدن منتقل خواهند کرد و بدون شک نظرات آنها در کنار نظرات دیگر متحدان امریکا یعنی اروپایی‌ها در کفه ترازو قرار خواهد گرفت. کشورهای اروپایی در این مدت با اینکه نتوانستند از نظر اقتصادی گام‌های موثری برای حفظ برنامه جامع اقدام مشترک بردارند اما از نظر سیاسی حمایت بی‌چون و چرایی از برجام داشتند. فکر می‌کنم نهایتا دولت جدید امریکا همانند دولت آقای اوباما آنچه را که به نفع منافع امریکا می‌داند دنبال خواهد کرد و در پی حرف‌شنوی از کشورهای منطقه نخواهد بود. با توجه به اینکه افرادی که در پست‌های کلیدی امنیت ملی دولت بایدن، اغلب از مذاکره‌کنندگان برجام هستند و تجربه دست و پنجه نرم کردن با مخالفت متحدان منطقه‌ای امریکا با توافق هسته‌ای را داشتند، قادر خواهند بود از پس این مخالفت‌ها برآیند و مانع از این شوند که مخالفت‌ها مانع از اجرای برجام شود.

در عین حال باید در نظر داشت برجام درس مهمی به همراه داشت که اجرای توافق هسته‌ای در بستر جنگ سرد میان ایران و عربستان از یک سو و ایران و اسراییل از سوی دیگر، در طولانی‌مدت پایدار نخواهد بود. ایران باید تدابیری بیندیشد و ابتکاراتی را به میدان آورد که از حجم تنش‌ها در منطقه کاسته شود.

یکی از نگرانی‌ها در خصوص سیاست دولت بایدن در ایران به عنصر «زمان» بازمی‌گردد. رییس‌جمهور امریکا با وجود اینکه تصمیم گرفت بسیاری از سیاست‌های دولت ترامپ را ظرف 10 روز ابتدایی تغییر دهد اما دست‌کم تا امروز موضوع برجام به عنوان اولویت در دولت جدید مطرح نشده. آیا برجام برای امریکا مهم نیست؟ اگر مهم است به تعویق انداختن بررسی آن نمی‌تواند به تشدید اختلافات منجر شده و دست محافظه‌کاران را در ایران و امریکا برای جلوگیری از رسیدن به راه‌حل مشترک باز بگذارد؟

به هر حال در ابتدای کار و با توجه به رویکرد یکجانبه‌گرایی که ترامپ دنبال کرده بود، ضروری است که امریکا پیش از اعلام رسمی مواضع خود با متحدان اروپایی و دیگر اعضای برجام گفت‌وگوهایی داشته باشد. اعلام رسمی موضع دولت بایدن در مورد برجام چندان طول نخواهد کشید و فکر می‌کنم در طول همین چند هفته ابتدایی گام‌های سیاسی لازم برای بازگشت به برجام از سوی ایالات متحده برداشته خواهد شد. از نظر عملیاتی باید در نظر بگیریم که دولت ترامپ با قصد دشوار کردن بازگشت دولت بایدن به برجام تحریم‌هایی چند لایه را وضع کرده و براساس آمارها حدود 1700 مورد مشخص تحریمی علیه افراد و نهادهای ایرانی وضع شده. همه اینها باید مورد بررسی مجدد قرار بگیرند و این کاری نیست که یک‌شبه قابل انجام باشد. هرچند ترامپ یک‌شبه از برجام خارج شد، یک سال و نیم طول کشید تا دیوار تحریم‌ها را به اینجا برساند و زمانی نیز نیاز است تا این دیوار خراب شود. معتقدم این کار در طول دو الی سه ماه قابل انجام خواهد بود و احتمالا زمانی که مقامات کلیدی دولت بایدن تاییدیه خود را از سنا دریافت کردند، تماس‌هایی را با همتایان‌شان در 1+5 خواهند داشت و پس از گفت‌وگوهای اولیه می‌توان شاهد گام‌های ابتدایی دولت بایدن به برجام باشیم. پس از آن نیاز است که یک نقشه راه عملیاتی برای بازگشت طرفین به تعهدات‌شان ترسیم شود. اگر اراده و انعطاف سیاسی در دو طرف وجود داشته باشد، می‌توان انتظار داشت پیش از انتخابات ایران هم تهران و هم واشنگتن به تعهدات خود بازگشته باشند.

در دوره مذاکراتی که به برجام منتهی شد، دولت آقای اوباما از کنگره، ابزاری برای فشار بر ایران ساخته بود و با اشاره به اکثریت داشتن جمهوری‌خواهان در سنا، مسائلی را مطرح می‌کرد. اکنون هم مجلس نمایندگان و هم سنا در اختیار دموکرات‌هاست. آیا این مساله می‌تواند تفاوتی در سرنوشت مذاکرات یا نتیجه مذاکرات ایجاد کند؟ اتفاقاتی نظیر تصویب توافق در کنگره؟

این نکته درست است که امروزه تمامی اهرم‌های قدرت در اختیار دموکرات‌هاست اما نباید فراموش کرد که دو سیاست‌مدار تاثیرگذار در سنای امریکا یعنی چاک شومر رییس اکثریت و باب منندز رییس کمیته روابط خارجی هر دو در زمان اوباما به برجام رای مخالف دادند. امروز هم آقای منندز از مخالفین جدی رفع تحریم است و نمی‌توان انتظار داشت فضای دشمنی با ایران که طی 4 دهه گذشته شکل گرفته یک‌شبه از خاطر سیاستمداران امریکایی پاک شود.

در بهترین سناریو می‌توان این انتظار را داشت که کنگره امریکا لااقل چوب لای چرخ احیای برجام نگذارد. اگر واقعا در پی بیش از این هستیم باید نگاه کنیم روابط دوجانبه و تنش‌های منطقه‌ای به چه سمتی پیش می‌روند. برخی مسائل تاثیر زیادی روی روابط دوجانبه دارد که از جمله آنها بازداشت دوتابعیتی‌هاست. باید ایران تدابیری بیندیشد تا از فضای موجود و یکپارچگی قدرت در امریکا نهایت استفاده را ببرد و اگر در روابط دوجانبه تهران و واشنگتن گشایشی اتفاق بیفتد، یعنی برجام احیا شود یا گفت‌وگوهایی فراتر از آن شکل گیرد، می‌شود انتظار داشت که از روی کار بودن مقاماتی که بیشترین سابقه تعامل را با ایران در کارنامه خود دارند نهایت استفاده برده شود. به‌طور کلی این فرصت تاریخی است اما استفاده از آن به اراده دو طرف بستگی دارد.

ایران نگران است که برجام با آمد و رفت دولت‌ها در امریکا دچار مشکل شود. می‌دانیم که سن جو بایدن زیاد است و احتمال تغییر دولت بعد از 4 سال وجود دارد. آیا اساسا از نظر حقوقی و سیاسی تضمینی برای حفظ حیات برجام متصور هستید؟

متاسفانه در ساختار سیاسی امریکا مکانیسمی برای تضمین طولانی‌مدت وجود ندارد. به این معنا که توافقی نظیر برجام که به عنوان توافقی اجرایی و با امضای رییس‌جمهور اجرا شده بود، با امضای یک رییس‌جمهور دیگر می‌تواند متوقف شود. مرحله بعد این است که بر فرض مثال امریکا در قالب عهدنامه به یک توافقی بپیوندد که این موضوع نیاز به تایید دوسوم مجلس سنا دارد اما آقای ترامپ نشان داد که می‌تواند از تعدادی از عهدنامه‌های بین‌المللی هم خارج شود و هیچ چیز نتواند مانعی بر سر راه یکجانبه‌گرایی‌های رییس‌جمهور باشد. به عقیده من ماندگاری توافق در طولانی‌مدت به شرایط سیاسی پیرامون آن توافق بستگی دارد. اصولا تصور اینکه برجام با شکل و شرایط قبلی بتواند ثابت و پایدار باشد، اشتباه است. تنها تضمینی که می‌تواند برای برجام وجود داشته باشد مذاکره برای توافقی بهتر در برابر بهتر است که در آن امریکا هزینه بیشتری برای خروج از توافق متحمل شود. یعنی برای مثال شروطی جدی برای خروج از توافق پیش‌بینی شود که به یک یا دو سال زمان برای خروج رسمی نیاز باشد. یا اینکه شرایط برای سرمایه‌گذاری گسترده شرکت‌های امریکایی در ایران فراهم شود تا زمانی که دولت بعدی یا دولت‌های بعدی خواستند در پی خروج از توافق باشند، لابی‌های گسترده‌ای در مخالفت با این اقدام به وجود آید. در برجام این اتفاق نیفتاد. تنها شرکت بویینگ بود که به صورت محدود تلاش می‌کرد توافق پابرجا باقی بماند و جز بویینگ هیچ شرکت دیگری نگران سرنوشت توافق نبود. هرچه شرکت‌های بیشتری در منافع برجام درگیر باشند و نابودی توافق را ضرر بدانند، شرایط دولت‌های بعدی برای خروج از توافق سخت‌تر خواهد شد.

در سیاست خارجی بایدن، به احتمال زیاد ایران همچنان به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد. همان‌طورکه چین و روسیه و کره‌شمالی نیز تهدید به حساب خواهند آمد. برای بایدن کدام‌یک از این تهدیدها در اولویت است و سیاست خارجی دولت او چگونه از این مساله تاثیر می‌پذیرد؟ اولویت بایدن شرق آسیاست یا خاورمیانه؟

تردیدی نیست که خاورمیانه همچنان به عنوان منطقه‌ای کلیدی برای امریکا باقی خواهد ماند اما اگر بخواهیم از نگاه اولویت‌بندی به این مساله بنگریم، ایران اولویت کوتاه‌مدت و چین و روسیه در اولویت‌های میان‌مدت و بلندمدت قرار دارند. از این رو می‌توان چنین تحلیلی در خصوص سیاست خارجی بایدن داشت که ایران یک قدرت منطقه‌ای به حساب می‌آید و با فعالیت‌های هسته‌ای اخیر فشار زیادی بر بازه زمانی تصمیم‌گیری در دولت امریکا وارد آورد و همین باعث می‌شود دولت امریکا در کوتاه‌مدت در پی تصمیم‌گیری در خصوص برجام و سرنوشت این توافق بین‌المللی باشد. در خصوص چین و روسیه اما شرایط متفاوت است. به‌طور کلی مساله رقابت استراتژیک با قدرت‌های جهانی نظیر چین و روسیه که روابط آنها با امریکا در چهارساله دولت ترامپ تیره و تار شد، یک اولویت جدی‌تر و طولانی‌مدت برای دولت بایدن خواهد بود. این یکی از علت‌هایی است که من معتقدم دولت امریکا از پهنای باند کافی برای مذاکرات منطقه‌ای با ایران برخوردار نخواهد بود و در بهترین سناریو تنها می‌تواند درباره یک توافق بهتر در برابر بهتر با ایران گفت‌وگو کند. به همین دلیل به این فکر خواهد بود که سرنوشت گفت‌وگوهای منطقه‌ای و موشکی را باید به سازمان‌های بین‌المللی یا کشورهای میانجی واگذار کنند.

راه‌حلی میانه که می‌تواند از سوی دو طرف نیز مورد پذیرش قرار گیرد این است که در ابتدا هم امریکا و هم ایران با یک اقدام سیاسی متوقف کردن این چرخه تقابلی را که اکنون وجود دارد، آغاز کنند و بعد گام‌هایی در مسیر اجرای تعهدات بردارند. این پیشنهاد به آن معناست که در ایالات متحده آقای بایدن یک دستور اجرایی صادر کند که طی آن بازگشت امریکا به برجام اعلام و دستور اجرایی 8 مه 2018 ترامپ را لغو کند. سپس به وزیر خارجه و وزیر خزانه‌داری دستور دهد که مقدمات و روند بازگشت امریکا به برجام را آغاز کنند.
شکی در این نیست که دولت آقای بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده، نیست.
امروزه تمامی اهرم‌های قدرت در اختیار دموکرات‌هاست اما نباید فراموش کرد که دو سیاست‌مدار تاثیرگذار در سنای امریکا یعنی چاک شومر رییس اکثریت و باب منندز رییس کمیته روابط خارجی هر دو در زمان اوباما به برجام رای مخالف دادند.

برش
ترکیب مذاکرات موشکی و منطقه‌ای با برجام نه منطقی است، نه عملی
تضمین اجرای برجام گفت‌وگو برای توافقی بهتر در برابر بهتر است
اگر هدف ابقای برجام برای طولانی‌مدت است این توافق باید متحول شود

علی واعظ، رییس پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران در گفت‌وگو با «اعتماد» مطرح کرد:

اقدام سیاسی همزمان راهگشای بازگشت عملی به تعهدات

محمدحسین لطف‌الهی

با ناکامی دولت پیشین امریکا در به زانو در آوردن ایران با راهبرد فشار حداکثری و روی کارآمدن گروهی از سیاست‌مداران طرفدار برجام در دولت جدید، این امیدواری وجود دارد که روابط تهران و واشنگتن از مسیر پر از تنش و درگیری که حاصل سیاست‌های دولت ترامپ بود خارج شده و مسیر جدیدی را دنبال کند. موانع زیادی بر سر این راه وجود دارد. «اعتماد» در گفت‌وگو با علی واعظ، رییس پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران به بررسی این موضوعات پرداخته است. به گفته واعظ، دولت بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده نیست و جایی که ممکن است اختلاف نظری میان ایران و امریکا ایجاد شود در مرحله نخست شیوه بازگشت طرفین به برجام و در مرحله دوم چگونگی پایدارسازی این توافق بین‌المللی خواهد بود. او همچنین پیشنهاداتی درباره نحوه بازگشت ایران و امریکا به تعهدات برجامی دارد. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

ایران و امریکا پس از چهارسال رابطه خصمانه بار دیگر چشم‌اندازی (هر چند کمرنگ) از گفت‌وگو و حتی توافق پیش روی خود می‌بینند. برخی شرایط پدید آمده را شکست کامل سیاست فشار حداکثری می‌خوانند و برخی دیگر معتقدند این فشار می‌تواند پیش‌زمینه‌ای برای امتیازگیری‌های بیشتر به نفع امریکا باشد. به عقیده شما دولت بایدن چگونه به این مساله نگاه می‌کند؟ آیا دولت جدید فشار حداکثری را به‌طور کامل کنار می‌گذارد و از در دیپلماسی وارد می‌شود یا از سیاست‌های ترامپ ابزاری برای امتیازگیری خواهد ساخت؟

پاسخ پرسش شما را می‌توان در صحبت‌هایی که مقامات دولت بایدن در کارزار انتخاباتی مطرح کردند یا نوشته‌های خود رییس‌جمهور امریکا در طول این مدت یافت. در دوره انتخابات امریکا کمتر مساله‌ای در حوزه سیاست خارجی نظیر مساله ایران وجود داشت که خود آقای بایدن درباره آن یادداشتی اختصاصی منتشرکرده باشد. ایران جزو مسائل نادر بود که آقای بایدن مستقیما به‌طور مفصل درباره آن اظهارنظر کرد و به‌طور واضح گفت که با سیاست فشار حداکثری مخالف است. او خواستار احیای برجام بدون هیچ پیش‌شرطی شد و از آن هنگام تا امروز هم در صحبت‌های مقامات امنیت ملی امریکا می‌توان همین موضع را مشاهده کرد. به گمان من شکی در این نیست که دولت آقای بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده نیست. جایی که ممکن است اختلاف نظری میان ایران و امریکا ایجاد شود در مرحله نخست شیوه بازگشت طرفین به برجام و در مرحله دوم چگونگی پایدارسازی این توافق بین‌المللی خواهد بود. به‌طور مشخص ما عملا شاهد یک چرخش 180 درجه‌ای در سیاست امریکا در قبال ایران خواهیم بود.

هم ایران و هم امریکا تاکید دارند که برای بازگشت احتمالی به برجام این طرف مقابل است که باید ابتدا به تعهداتش بازگردد. با توجه به اینکه اقدام ایران در کاهش تعهدات، واکنشی به کنش دولت قبلی ایالات متحده بود و ایالات متحده خواهان بازگشت ایران به اجرای کامل برجام پیش از برداشته شدن تحریم‌هاست، آیا مسیری وجود دارد که دو طرف بتوانند تفاهم کنند و بازگشت به اجرای برجام از سوی همه طرف‌ها ممکن باشد؟ آیا می‌توان نقشه راهی برای این مهم ترسیم کرد؟

مسلما با توجه به سابقه عملکرد دولت آقای ترامپ در قبال برنامه جامع اقدام مشترک، این‌بار برخلاف زمانی که برجام به امضا رسید ایران مایل نیست که فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف کرده و منتظر بایستد تا آژانس این موضوع را تایید کند تا پس از آن امریکا و دیگر طرف‌ها نیز اجرای تعهداتشان را آغاز کنند. اگر خاطرتان باشد در همان دور اول هم رفع تحریم‌ها با تاخیر آغاز شد و دلیلش این بود که دولت امریکا هیچ‌گاه در طول تاریخ در چنین ابعادی اقدام به رفع تحریم‌ها علیه کشوری خاص نکرده بود. در نتیجه همین امر در بسیاری از موارد به زمان زیادی نیاز داشت تا برخی روندها نظیر صدور مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران یا تسهیل شرایط نقل و انتقال مالی برای این کشور به نتیجه برسد. از سوی دیگر فضای سیاست داخلی در امریکا نیز که اصولا مایل نیست تحریم‌ها به کلی کنار گذاشته شود و گشایشی اقتصادی در ایران ایجاد شود، فشار زیادی وارد آورد و امروز هم فشار می‌آورد که دولت بایدن از رفع تحریم‌ها تا پیش از بازگشت ایران به تعهدات خودداری کند.

راه‌حلی میانه که می‌تواند از سوی دو طرف نیز مورد پذیرش قرار گیرد این است که در ابتدا هم امریکا و هم ایران با یک اقدام سیاسی متوقف کردن این چرخه تقابلی را که اکنون وجود دارد، آغاز کنند و بعد گام‌هایی در مسیر اجرای تعهدات بردارند. این پیشنهاد به آن معناست که در ایالات متحده آقای بایدن یک دستور اجرایی صادر کند که طی آن بازگشت امریکا به برجام اعلام و دستور اجرایی 8 مه 2018 ترامپ را لغو کند. سپس به وزیر خارجه و وزیر خزانه‌داری دستور دهد که مقدمات و روند بازگشت امریکا به برجام را آغاز کنند. این اقدام سیاسی می‌تواند همزمان باشد با اقدامی متقابل و سیاسی از سوی ایران؛ یعنی شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام کند اجرای قانون جدید مجلس متوقف می‌شود و ایران روند بازگشت به تعهدات هسته‌ای خود را آغاز خواهد کرد. پس از این گام سیاسی می‌توان جلساتی را در چارچوب کمیسیون مشترک برجام برگزار کرد و طی آن دو طرف می‌توانند بر سر یک جدول زمانبندی یا یک نقشه راه برای بازگشت گام به گام به اجرای تعهدات توافق کنند. با برداشتن 5 الی 6 گام که میان هر کدام 2 یا 3 هفته فاصله زمانی باشد دو کشور می‌توانند طی حدود 3 ماه به اجرای کامل‌شان تعهدات‌شان بازگردند. کاملا امکان‌پذیر است که این گام‌ها متقابل و همزمان باشند؛ برای نمونه اگر ایران ذخیره اورانیوم غنی‌شده خود را به خارج از کشور منتقل کرد، امریکا در همان روز اموال مسدودشده ایران در کشورهای دیگر را آزاد کند تا ایران بتواند از این منابع بهره گیرد.

در امریکا این موضوع مطرح می‌شود که زمانبندی‌ها و محدودیت‌های تعیین‌شده در توافق هسته‌ای ایران کافی نیست و این محدودیت‌ها باید افزایش یابد یا تمدید شود. در مقابل در ایران این نگاه مطرح است که اگر طرف مقابل زیاده‌خواهی کرد، ایران نباید به برجام و اجرای تعهدات بازگردد. آیا تقابل این دو نگاه جدی‌ترین مانع بر سر راه بازگشت دو طرف به برجام نیست؟

دو واقعیت را باید در خصوص برجام در نظر گرفت. اول اینکه توافق هسته‌ای به شکل اولیه آن پایدار و با دوام نبود و تجربه ترامپ این موضوع را اثبات کرد. دوم اینکه برجام حتی وقتی به نحو احسن هم اجرایی می‌شد، برای هر دو طرف دارای کمبودهای جدی چه در ساختار چه در اجرا بود. با وجود اینکه معتقدم بازگشت به برجام در گام اولیه از سوی هر دو طرف باید بدون هیچ پیش‌شرطی صورت گیرد، اما اگر هدف ابقای برجام برای طولانی‌مدت است این توافق باید متحول شود و دو طرف باید برای رسیدن به بهتر در برابر بهتر یا بیشتر در برابر تلاش کنند. این ضرورت انکار این نکته نیست که برای احیای برجام، گام نخست اجرای توافق فعلی و تمام مفادی است که در آن درج شده. یعنی ایالات متحده نمی‌تواند و نباید در مرحله فعلی حرفی از افزایش محدودیت‌ها یا ایجاد تغییر در بندهای غروب بزند و در مقابل ایران نیز نباید خواستار فراتر رفتن از محدودیت‌های برجامی باشد. اگر تهران و واشنگتن در مقطع کنونی خواهان تغییر در توافق باشند، در مسیری گام خواهند گذاشت که انتهای آن نابودی برجام است اما اگر برجام احیا شود و اعتماد از دست رفته بازگردد، در آن زمان شاید دولت بایدن بتواند با دولت بعدی ایران پیرامون یک توافق جامع‌تر و طولانی‌مدت گفت‌وگو کند و در کنار آن از سطح تنش‌ها در منطقه بکاهد تا بستر اجرای توافق هم بستر باثبات‌تری باشد.

مقام‌های امریکایی تاکنون تاکید زیادی بر ضرورت روی میز بودن موضوعات موشکی و منطقه در گفت‌وگوهای احتمالی آتی داشته‌اند. ایران اما تاکید دارد یا همه خاورمیانه باید این موضوعات را روی میز بگذارند یا ایران هم حاضر به این کار نخواهد شد. دو سوال در این زمینه مطرح است: آیا موضوعات موشکی و منطقه‌ای پیش‌شرط امریکا برای بازگشت به برجام است؟ آیا گفت‌وگو حول این موضوعات از اساس می‌تواند نتیجه‌بخش باشد؟

این یک واقعیت است که اکثریت نیروهای سیاسی در امریکا معتقدند دولت بایدن نباید ابزارهای ایجادشده از سوی دولت ترامپ را کنار بگذارد و حتما مسائل موشکی و منطقه‌ای بخشی از گفت‌وگو با ایران باشد. با این حال همان‌طورکه پیش‌تر گفتم شکی در آن نیست که دولت بایدن در این مسیر پا نخواهد گذاشت و هدف اولیه‌اش را احیای برجام با همان شرایط اولیه می‌داند. بعد از احیای برجام نیز دولت باید به دنبال این نخواهد بود که به‌طور یک‌طرفه با ایران پیرامون مسائل موشکی و منطقه‌ای گفت‌وگو کند. دولت جدید امریکا واقف است که مساله موشکی ریشه در تهدیدات امنیتی و تعادل قوای نظامی در منطقه دارد و کشورهای دیگر در منطقه هم باید درگیر این بحث باشند. علاوه بر این، آنها آگاهند که اگر قرار باشد محدودیتی در زمینه امنیتی اعمال شود، این محدودیت باید برای همه کشورهای منطقه اعمال شود. برای نمونه اسراییل و عربستان نیز که موشک‌هایی حتی دوربردتر از موشک‌های ایران خریداری کرده‌اند، باید محدودیت‌ها را بپذیرند. این محدودیت‌ها می‌تواند شامل فروش موشک به کشورها یا گروه‌های دیگر منطقه نیز باشد. این بحث باید در ساختاری بسیار گسترده‌تر صورت بگیرد و امریکا نمی‌تواند به تنهایی در این باره مذاکره کند. در بحث منطقه‌ای نیز یا ایران باید به صورت دوجانبه مذاکره‌ای را پیش ببرد یا در چارچوبی چندجانبه و با میانجی‌گری سازمان ملل یا یکی از کشورهای منطقه به گفت‌وگو بپردازد. این گفت‌وگوها را نمی‌توان و نباید در چارچوب برجام جای داد. در برجام، امریکا و اروپا به دنبال این بودند که از طریق محدودکردن برنامه‌ هسته‌ای ایران امتیازی امنیتی به دست آورند و در مقابل امتیازاتی اقتصادی به ایران بدهند. در موضوعاتی نظیر موضوعات موشکی و منطقه‌ای ماجرا به کلی متفاوت است؛ در این‌گونه مذاکرات هم انتظار اعطای امتیازات امنیتی از سوی ایران وجود دارد و هم طرف مقابل باید امتیازاتی امنیتی بدهد و صرفا نمی‌تواند به مشوق‌های اقتصادی تکیه کند. این شرایط باعث می‌شود بگوییم ترکیب دو نوع موضوع متفاوت در یک مذاکره و یک توافق، نه مفید است و نه عملی! باید بعد از احیای برجام این گفت‌وگوها در قالبی دیگر و به نوعی دنبال شود که سرانجام آن بازی با حاصل جمع صفر نباشد.

تلاش‌های زیادی در جریان است که از کاهش سطح تنش میان ایران و ایالات متحده جلوگیری شود. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به اقدامات نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل اشاره کرد. سیاست خاورمیانه‌ای دولت بایدن تا چه اندازه متاثر از این موضوعات خواهد بود؟

بدون شک متحدان امریکا در منطقه نظرات خودشان را به دولت بایدن منتقل خواهند کرد و بدون شک نظرات آنها در کنار نظرات دیگر متحدان امریکا یعنی اروپایی‌ها در کفه ترازو قرار خواهد گرفت. کشورهای اروپایی در این مدت با اینکه نتوانستند از نظر اقتصادی گام‌های موثری برای حفظ برنامه جامع اقدام مشترک بردارند اما از نظر سیاسی حمایت بی‌چون و چرایی از برجام داشتند. فکر می‌کنم نهایتا دولت جدید امریکا همانند دولت آقای اوباما آنچه را که به نفع منافع امریکا می‌داند دنبال خواهد کرد و در پی حرف‌شنوی از کشورهای منطقه نخواهد بود. با توجه به اینکه افرادی که در پست‌های کلیدی امنیت ملی دولت بایدن، اغلب از مذاکره‌کنندگان برجام هستند و تجربه دست و پنجه نرم کردن با مخالفت متحدان منطقه‌ای امریکا با توافق هسته‌ای را داشتند، قادر خواهند بود از پس این مخالفت‌ها برآیند و مانع از این شوند که مخالفت‌ها مانع از اجرای برجام شود.

در عین حال باید در نظر داشت برجام درس مهمی به همراه داشت که اجرای توافق هسته‌ای در بستر جنگ سرد میان ایران و عربستان از یک سو و ایران و اسراییل از سوی دیگر، در طولانی‌مدت پایدار نخواهد بود. ایران باید تدابیری بیندیشد و ابتکاراتی را به میدان آورد که از حجم تنش‌ها در منطقه کاسته شود.

یکی از نگرانی‌ها در خصوص سیاست دولت بایدن در ایران به عنصر «زمان» بازمی‌گردد. رییس‌جمهور امریکا با وجود اینکه تصمیم گرفت بسیاری از سیاست‌های دولت ترامپ را ظرف 10 روز ابتدایی تغییر دهد اما دست‌کم تا امروز موضوع برجام به عنوان اولویت در دولت جدید مطرح نشده. آیا برجام برای امریکا مهم نیست؟ اگر مهم است به تعویق انداختن بررسی آن نمی‌تواند به تشدید اختلافات منجر شده و دست محافظه‌کاران را در ایران و امریکا برای جلوگیری از رسیدن به راه‌حل مشترک باز بگذارد؟

به هر حال در ابتدای کار و با توجه به رویکرد یکجانبه‌گرایی که ترامپ دنبال کرده بود، ضروری است که امریکا پیش از اعلام رسمی مواضع خود با متحدان اروپایی و دیگر اعضای برجام گفت‌وگوهایی داشته باشد. اعلام رسمی موضع دولت بایدن در مورد برجام چندان طول نخواهد کشید و فکر می‌کنم در طول همین چند هفته ابتدایی گام‌های سیاسی لازم برای بازگشت به برجام از سوی ایالات متحده برداشته خواهد شد. از نظر عملیاتی باید در نظر بگیریم که دولت ترامپ با قصد دشوار کردن بازگشت دولت بایدن به برجام تحریم‌هایی چند لایه را وضع کرده و براساس آمارها حدود 1700 مورد مشخص تحریمی علیه افراد و نهادهای ایرانی وضع شده. همه اینها باید مورد بررسی مجدد قرار بگیرند و این کاری نیست که یک‌شبه قابل انجام باشد. هرچند ترامپ یک‌شبه از برجام خارج شد، یک سال و نیم طول کشید تا دیوار تحریم‌ها را به اینجا برساند و زمانی نیز نیاز است تا این دیوار خراب شود. معتقدم این کار در طول دو الی سه ماه قابل انجام خواهد بود و احتمالا زمانی که مقامات کلیدی دولت بایدن تاییدیه خود را از سنا دریافت کردند، تماس‌هایی را با همتایان‌شان در 1+5 خواهند داشت و پس از گفت‌وگوهای اولیه می‌توان شاهد گام‌های ابتدایی دولت بایدن به برجام باشیم. پس از آن نیاز است که یک نقشه راه عملیاتی برای بازگشت طرفین به تعهدات‌شان ترسیم شود. اگر اراده و انعطاف سیاسی در دو طرف وجود داشته باشد، می‌توان انتظار داشت پیش از انتخابات ایران هم تهران و هم واشنگتن به تعهدات خود بازگشته باشند.

در دوره مذاکراتی که به برجام منتهی شد، دولت آقای اوباما از کنگره، ابزاری برای فشار بر ایران ساخته بود و با اشاره به اکثریت داشتن جمهوری‌خواهان در سنا، مسائلی را مطرح می‌کرد. اکنون هم مجلس نمایندگان و هم سنا در اختیار دموکرات‌هاست. آیا این مساله می‌تواند تفاوتی در سرنوشت مذاکرات یا نتیجه مذاکرات ایجاد کند؟ اتفاقاتی نظیر تصویب توافق در کنگره؟

این نکته درست است که امروزه تمامی اهرم‌های قدرت در اختیار دموکرات‌هاست اما نباید فراموش کرد که دو سیاست‌مدار تاثیرگذار در سنای امریکا یعنی چاک شومر رییس اکثریت و باب منندز رییس کمیته روابط خارجی هر دو در زمان اوباما به برجام رای مخالف دادند. امروز هم آقای منندز از مخالفین جدی رفع تحریم است و نمی‌توان انتظار داشت فضای دشمنی با ایران که طی 4 دهه گذشته شکل گرفته یک‌شبه از خاطر سیاستمداران امریکایی پاک شود.

در بهترین سناریو می‌توان این انتظار را داشت که کنگره امریکا لااقل چوب لای چرخ احیای برجام نگذارد. اگر واقعا در پی بیش از این هستیم باید نگاه کنیم روابط دوجانبه و تنش‌های منطقه‌ای به چه سمتی پیش می‌روند. برخی مسائل تاثیر زیادی روی روابط دوجانبه دارد که از جمله آنها بازداشت دوتابعیتی‌هاست. باید ایران تدابیری بیندیشد تا از فضای موجود و یکپارچگی قدرت در امریکا نهایت استفاده را ببرد و اگر در روابط دوجانبه تهران و واشنگتن گشایشی اتفاق بیفتد، یعنی برجام احیا شود یا گفت‌وگوهایی فراتر از آن شکل گیرد، می‌شود انتظار داشت که از روی کار بودن مقاماتی که بیشترین سابقه تعامل را با ایران در کارنامه خود دارند نهایت استفاده برده شود. به‌طور کلی این فرصت تاریخی است اما استفاده از آن به اراده دو طرف بستگی دارد.

ایران نگران است که برجام با آمد و رفت دولت‌ها در امریکا دچار مشکل شود. می‌دانیم که سن جو بایدن زیاد است و احتمال تغییر دولت بعد از 4 سال وجود دارد. آیا اساسا از نظر حقوقی و سیاسی تضمینی برای حفظ حیات برجام متصور هستید؟

متاسفانه در ساختار سیاسی امریکا مکانیسمی برای تضمین طولانی‌مدت وجود ندارد. به این معنا که توافقی نظیر برجام که به عنوان توافقی اجرایی و با امضای رییس‌جمهور اجرا شده بود، با امضای یک رییس‌جمهور دیگر می‌تواند متوقف شود. مرحله بعد این است که بر فرض مثال امریکا در قالب عهدنامه به یک توافقی بپیوندد که این موضوع نیاز به تایید دوسوم مجلس سنا دارد اما آقای ترامپ نشان داد که می‌تواند از تعدادی از عهدنامه‌های بین‌المللی هم خارج شود و هیچ چیز نتواند مانعی بر سر راه یکجانبه‌گرایی‌های رییس‌جمهور باشد. به عقیده من ماندگاری توافق در طولانی‌مدت به شرایط سیاسی پیرامون آن توافق بستگی دارد. اصولا تصور اینکه برجام با شکل و شرایط قبلی بتواند ثابت و پایدار باشد، اشتباه است. تنها تضمینی که می‌تواند برای برجام وجود داشته باشد مذاکره برای توافقی بهتر در برابر بهتر است که در آن امریکا هزینه بیشتری برای خروج از توافق متحمل شود. یعنی برای مثال شروطی جدی برای خروج از توافق پیش‌بینی شود که به یک یا دو سال زمان برای خروج رسمی نیاز باشد. یا اینکه شرایط برای سرمایه‌گذاری گسترده شرکت‌های امریکایی در ایران فراهم شود تا زمانی که دولت بعدی یا دولت‌های بعدی خواستند در پی خروج از توافق باشند، لابی‌های گسترده‌ای در مخالفت با این اقدام به وجود آید. در برجام این اتفاق نیفتاد. تنها شرکت بویینگ بود که به صورت محدود تلاش می‌کرد توافق پابرجا باقی بماند و جز بویینگ هیچ شرکت دیگری نگران سرنوشت توافق نبود. هرچه شرکت‌های بیشتری در منافع برجام درگیر باشند و نابودی توافق را ضرر بدانند، شرایط دولت‌های بعدی برای خروج از توافق سخت‌تر خواهد شد.

در سیاست خارجی بایدن، به احتمال زیاد ایران همچنان به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد. همان‌طورکه چین و روسیه و کره‌شمالی نیز تهدید به حساب خواهند آمد. برای بایدن کدام‌یک از این تهدیدها در اولویت است و سیاست خارجی دولت او چگونه از این مساله تاثیر می‌پذیرد؟ اولویت بایدن شرق آسیاست یا خاورمیانه؟

تردیدی نیست که خاورمیانه همچنان به عنوان منطقه‌ای کلیدی برای امریکا باقی خواهد ماند اما اگر بخواهیم از نگاه اولویت‌بندی به این مساله بنگریم، ایران اولویت کوتاه‌مدت و چین و روسیه در اولویت‌های میان‌مدت و بلندمدت قرار دارند. از این رو می‌توان چنین تحلیلی در خصوص سیاست خارجی بایدن داشت که ایران یک قدرت منطقه‌ای به حساب می‌آید و با فعالیت‌های هسته‌ای اخیر فشار زیادی بر بازه زمانی تصمیم‌گیری در دولت امریکا وارد آورد و همین باعث می‌شود دولت امریکا در کوتاه‌مدت در پی تصمیم‌گیری در خصوص برجام و سرنوشت این توافق بین‌المللی باشد. در خصوص چین و روسیه اما شرایط متفاوت است. به‌طور کلی مساله رقابت استراتژیک با قدرت‌های جهانی نظیر چین و روسیه که روابط آنها با امریکا در چهارساله دولت ترامپ تیره و تار شد، یک اولویت جدی‌تر و طولانی‌مدت برای دولت بایدن خواهد بود. این یکی از علت‌هایی است که من معتقدم دولت امریکا از پهنای باند کافی برای مذاکرات منطقه‌ای با ایران برخوردار نخواهد بود و در بهترین سناریو تنها می‌تواند درباره یک توافق بهتر در برابر بهتر با ایران گفت‌وگو کند. به همین دلیل به این فکر خواهد بود که سرنوشت گفت‌وگوهای منطقه‌ای و موشکی را باید به سازمان‌های بین‌المللی یا کشورهای میانجی واگذار کنند.

راه‌حلی میانه که می‌تواند از سوی دو طرف نیز مورد پذیرش قرار گیرد این است که در ابتدا هم امریکا و هم ایران با یک اقدام سیاسی متوقف کردن این چرخه تقابلی را که اکنون وجود دارد، آغاز کنند و بعد گام‌هایی در مسیر اجرای تعهدات بردارند. این پیشنهاد به آن معناست که در ایالات متحده آقای بایدن یک دستور اجرایی صادر کند که طی آن بازگشت امریکا به برجام اعلام و دستور اجرایی 8 مه 2018 ترامپ را لغو کند. سپس به وزیر خارجه و وزیر خزانه‌داری دستور دهد که مقدمات و روند بازگشت امریکا به برجام را آغاز کنند.
شکی در این نیست که دولت آقای بایدن در پی امتیازگیری از طریق تحریم‌هایی که دولت ترامپ در چارچوب فشار حداکثری علیه ایران اعمال کرده، نیست.
امروزه تمامی اهرم‌های قدرت در اختیار دموکرات‌هاست اما نباید فراموش کرد که دو سیاست‌مدار تاثیرگذار در سنای امریکا یعنی چاک شومر رییس اکثریت و باب منندز رییس کمیته روابط خارجی هر دو در زمان اوباما به برجام رای مخالف دادند.

برش
ترکیب مذاکرات موشکی و منطقه‌ای با برجام نه منطقی است، نه عملی
تضمین اجرای برجام گفت‌وگو برای توافقی بهتر در برابر بهتر است
اگر هدف ابقای برجام برای طولانی‌مدت است این توافق باید متحول شود

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها