رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 543102

دود اختلافات شکارچی و محیط‌بان در چشم حیات وحش میرود

ساعت 24-مهاجرت یکی از مهم‌ترین اتفاقات در زندگی پرندگان مهاجر است، سفری در حدفاصل دو منزلگاه زمستانه و تابستانه که با بازگشت مجدد به سرانجام خود می‌رسد. پرندگان مهاجر در طول این دوران در اوج آسیب‌پذیری هستند و براساس آمارهای ارایه‌شده، بیشترین میزان مرگ و میر آنها نیز در همین دوران اتفاق می‌افتد.

یافتن زیستگاه مناسب در طول مسیر یکی از مهم‌ترین چالش‌های بقا برای اکثر گونه‌های مهاجر است چراکه اغلب آنها مجبور به توقف‌های موقت در زیستگاه‌های حدفاصل دو مسیر هستند. استراحت، سوختگیری مجدد، محافظت از خود در برابر شکارچیان و مهم‌تر از همه، ترک محل پیش از تغییر وضعیت جوی برای پرندگان مهاجر ضروری است و به واسطه همین عوامل است که وضعیت کمی و کیفی تالاب‌ها و آبگیرهای مختلف در طول مسیر مهاجرت اهمیت بسزایی دارد. آب‌بندان موسوم به «لپوی زاغمرز» یکی از زیستگاه‌های زمستان گذرانی نزدیک دریای خزر در استان مازندران است که سال‌ها پیش با اختصاص بخشی از اراضی زاغمرزی‌ها به منظور ذخیره آب کشاورزی، تعریض و به صورت آب‌بندان کنونی درآمد. این آب‌بندان هر ساله از تعداد زیادی پرنده مهاجر میزبانی می‌کند و تنها در سال جاری جمعیتی بالغ بر 10 هزار پرنده در آن سرشماری شده است. حمید یاسمی، محیط‌بان کنونی «لپو» در گفت‌وگو با «اعتماد» معتقد است که ظرف 3 سال گذشته، شیوه حفاظت در این آب‌بندان 300 هکتاری تغییر کرده و شرایط کنونی حاصل تغییر نگرش در راستای تعامل با شکارچیان محلی و تلاش بی‌وقفه برای حفاظت از گونه‌های در معرض خطر به خصوص 10 اردک سرسفیدی است که هم‌اکنون در این تالاب حضور دارند.

لپوی زاغمرز از چه زمانی تحت حفاظت محیط زیست قرار گرفت؟

پیش‌تر، حفاظت از لپو توسط محیط زیست انجام نمی‌شد و محیط‌بان، دایم در فصل مهاجرت پرندگان در لپو مستقر نبود اما الان نزدیک 3 سال است که من و یکی از همکارانم از طرف سازمان حفاظت محیط زیست مسوولیت حفاظت از پرندگان را برعهده داریم.

شما چند سال سابقه محیط‌بانی دارید؟

من از 26 فروردین 1396 در سازمان حفاظت محیط زیست مشغول به کار شدم. البته پیش از آن هم علاقه زیادی به این کار داشتم. پیش از محیط‌بانی در میانکاله 5 ماه ردیف پستی من منطقه هزار جریب بهشهر بود و بعد از آن به میانکاله منتقل شدم.

چطور شد که سازمان محیط زیست تصمیم گرفت از این آب‌بندان حفاظت کند؟

در لپو،گونه‌های پرنده حفاظت‌شده زیاد است. 3 سال پیش بالغ بر 400 بال قوی «گنگ» در این آب‌بندان بود و چون شکار می‌شدند، سازمان محیط زیست هم تصمیم گرفت که آنها را حفاظت کند.

در لپوی زاغمرز جایگاه محیط‌بانی برای شما در نظر گرفته شده؟

دو سال گذشته در اتاقکی که سالیان قبل برای پرورش ماهی ساخته شده بود، مستقر بودیم. الان یک کانکس هست که به نظرم جای آن باید تغییر کند. این را هم بگویم که من به دلیل استقرار نامناسب کانکس در ماشین خودم استراحت و گشت‌زنی می‌کنم البته محیط زیست به من موتوسیکلت داده اما به دلیل سرما و بیماری زمینه‌ای که دارم، نمی‌توانم با موتور در سرما گشت زنی کنم.

آب‌بندان لپو یک پهنه سراسری است یا مجموعه‌ای از آب‌بندان‌های جداست؟

این پهنه 300 هکتاری متشکل از 3 آب‌بندان است؛ لپوی ضلع غربی، لپوی ضلع شرقی و شیخان لپو که الان تجمع پرنده‌ها در ضلع غربی است چون محیط بکری دارد و چندین سال است که لایروبی نمی‌شود و به واسطه محیط غنی از مواد غذایی که دارد مورد توجه پرنده‌های مهاجر قرار گرفته است.

چند سال است که ضلع غربی لایروبی نشده؟

آخرین لایروبی در این تالاب در سال 62 انجام شده و پس از آن دیگر لایروبی صورت نگرفته و اطراف آن را هم زمین‌های کشاورزی احاطه کرده‌اند.

مهم‌ترین تهدیدی که الان با آن مواجه هستید، چیست؟

مهم‌ترین تهدید در حال حاضر شکار غیرمجاز است. بومی‌های زاغمرز، لپو را آب‌بندان می‌دانند چون از ابتدا ملک زاغمرزی‌ها بوده و اکثرا هم کشاورز هستند که آن را به منظور ذخیره آب کشاورزی تعریض کرده‌اند. زاغمرزی‌ها اصلا تمایلی ندارند که لپو به عنوان تالاب معرفی شود چون به‌شدت نگران حقابه زمین‌های کشاورزی‌شان هستند. سال گذشته، در مجموع کشفیات من 15 اسلحه بود اما خوشبختانه ظرف 3 سال گذشته که اینجا بوده‌ام زاغمرزی‌ها برخورد بسیار دوستانه‌ای داشته‌اند. درست است که من بومی منطقه هستم و به واسطه همزبانی، لطف دارند اما پیش از آمدن محیط‌بان در لپو آمار شکار پرندگان بسیار زیاد بود.

چه پرنده‌هایی را در گذشته بیشتر شکار می‌کردند؟

بیشترین پرندگان شکار شده در لپو، «چنگر»، مرغابی و قو بودند ولی مهم‌ترین پرنده شکار شده، اردک سرسفید بوده. پیش از حضور ما یک اردک سرسفید را شکارچی زده بود و همان‌طورکه می‌دانید این پرنده در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی در رده در معرض خطر انقراض، طبقه‌بندی شده و دو جمعیت آسیایی و اروپایی قرار دارد و در مناطق شمالی کشور ما هم به تعداد بسیار محدود دیده می‌ شود.

تفاوت لپوی زاغمرز با فریدونکنار چیست؟ چرا آمار صید در فریدونکنار تا این حد زیاد است و در مقابل در لپو چنین وضعیتی مشاهده نمی‌شود؟

در فریدونکنار اکثرا فروشنده هستند البته در زاغمرز هم اکثرا اسلحه برای شکار دارند و شکارچی هستند. زاغمرزی‌ها شکارچی‌های کاملا حرفه‌ای هستند اما شکاری که زاغمرزی‌ها انجام می‌دهند برای فروش نیست بلکه برای مصرف خودشان است. الان هم که لپو نمی‌آیند و شکار نمی‌کنند به دلیل احترام متقابلی است که بین ما ایجاد شده در حالی که پیش از این هر ساله تعداد زیادی پرنده کشته می‌شد.

الان که به گفته شما زاغمرزی‌ها در لپو شکار نمی‌کنند، پس کجا شکار می‌کنند؟

تا جایی که من اطلاع دارم به دو محدوده تالابی «علیجان تاش» و «سیاه تاش» زاغمرز می‌روند. البته امسال شکار در سراسر مازندران ممنوع است اما فکر نمی‌کنم که شکارچی‌ها، شکار نکنند.

شما چگونه با شکارچی‌های بومی به تعامل رسیدید که در لپو شکار نکنند؟

من از روزی که وارد سازمان محیط زیست شدم، این باور را داشتم که شکارچی و محیط‌بان دو حلقه جدانشدنی هستند و همیشه طرز فکرم این بوده که محیط‌بان و شکارچی هیچ‌وقت نباید رو در رو با یکدیگر باشند. معتقدم که هر دو طرف باید احترام هم را داشته باشند اما این سوءبرداشت هم نباید ایجاد شود که چون من برای شکارچی‌ها احترام قایل هستم، آنها هم مجاز به شکار غیرقانونی هستند. این یک انتظار دو طرفه است و خواسته من همواره از شکارچی‌های بومی این بوده که شکار نکنند و به حق حیات حیوانات احترام بگذارند. من نیز در مقابل خود را موظف می‌دانم که احترام آنها را حفظ کنم و معتقدم همین باعث می‌شود که حفاظت به بهترین شکل انجام شود چون تعارض شکارچی و محیط‌بان هر چقدرکه بیشتر و اختلاف‌ها هر چقدر که گسترده‌تر باشد، دودش قطعا به چشم محیط زیست و حیات وحش خواهد رفت. خوشحالم که ظرف این 3 سال بازخورد دیدگاهم را به بهترین شکل شاهد هستم و از شکارچی‌های زاغمرز به دلیل احترامی که به من و حیات وحش گذاشته‌اند،کمال قدردانی و تشکر را دارم. امیدوارم این تعاملات مثبت ادامه داشته باشد و بستر مناسب گردشگری برای پرنده‌نگری فراهم شود تا رونق اقتصادی برای زاغمرزی‌ها شکل بگیرد.

در راستای فرهنگ‌سازی کار خاصی هم انجام داده‌اید؟

یکی از کارهایی که درصدد هستیم در راستای فرهنگ‌سازی انجام دهیم، تقدیر از شکارچی‌های زاغمرز است و برای این منظور، چند عکس از پرنده‌های لپو را به صورت شاسی بزرگ چاپ کرده‌ایم و بناست به شکارچیانی که الان دیگر در لپو شکار نمی‌کنند به عنوان یادگاری تقدیم شود. علاوه بر این در تلاش هستیم که بیش از 500 تقویم رومیزی چاپ کنیم و بین بومیان و سراسرکشور پخش کنیم.

به نظرتان این نوع فرهنگسازی موثر است؟

من فکر می‌کنم که فرهنگ‌سازی باید در دوران ابتدایی صورت بگیرد و درسی به نام محیط زیست تدریس شود چون شخصیت انسان در این سن شکل می‌گیرد. ما کارشناس آموزش داخل اداره بهشهر داریم و برای آموزش به مدارس اعزام می‌شوند اما به نظرم این کار باید جدی‌تر دنبال شود.

دردناک‌ترین اتفاقی که در سال‌های محیط‌بانی تجربه کرده‌اید، چیست؟

بهمن ماه پارسال، وقتی به من اطلاع دادند که یک قو در شالیزار زخمی شده، سریع به شالیزار مذکور مراجعه کردم. قو وارد نهر شد و من دو بار زمین خوردم اما تنها هدفم نجات جان پرنده بود، وقتی پرنده را گرفتم حدود 100 متر مانده به ماشین ناگهان در بغلم جان داد. مرگ این قو، بعد از خبر فوت پدر و مادرم، دردناک‌ترین لحظه زندگی‌ام بود. همانجا نشستم و ناخودآگاه اشک‌هایم سرازیر شد. هنوز هم نتوانسته‌ام آن لحظه را فراموش کنم.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها