رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 556305

طاعونِ طالبان و وبایِ جنگ داخلی در افغانستان

ساعت 24 - با تسریع خروج ارتش آمریکا از افغانستان ، به نظر می رسد طالبان در شرف پیروزی نظامی در این کشور است. ناتوانی ارتش افغانستان در برابر این تهاجم ، جنگ سالارانی را وارد نبرد کرده است که در ماه های اخیر مجددا به شدت مسلح شده اند.افغانها براساس پیوند قومی متحد می شوند زیرا فقط می توانند به جامعه تباری خود اعتماد کنند.

افغانستان
dir="RTL" style="text-align:right">این امر موجب شکاف در کشور می شود. افغانستان براساس تخمین ها از ٣٨٪ پشتون (گروهی که طالبان به آن تعلق دارند) ، ٢٥٪ تاجیک ، ١٩٪ هزاره و ٦٪ ازبک و همچنین سایر اقلیت های کوچک تشکیل شده استدولت وعده داده که به مردم اسلحه تحویل دهد تا آنها به «وظیفه» ملی خود ، دفاع از میهن ، عمل کنند. اما هنوز مشخص نیست که آیا دولت قادر خواهد بود به قول خود عمل کند ، زیرا نیروهای نظامی دولتی ماه هاست که از کمبود سلاح و مهمات برای دفاع از مواضع خود شکایت دارند. بخشی از مردم که به نام دفاع از میهن مسلح می شوند ، بیشتر با انگیزه مبارزه با طالبان است تا حمایت از نیروهای دولتی. با تعدد بازیگران جنگی ، افغان ها شبح جنگ داخلی را دوباره در حال ظهور می بینند.

شکست خلع سلاح

کهنه سربازان جنگهای افغانستان هرگز اسلحه خود را زمین نگذاشتند. با حمایت و کنترل غرب، برای خلع سلاح و ادغام مجدد رزمندگان سابق در جامعه، چهار بار تلاشهائی انجام گرفت. هیچ کدام از این برنامه ها بدلیل عدم تناسب با ویژگی های محلی موفقیت آمیز نبود: افغانها به دولت تازه تأسیس توسط ایالات متحده آنقدر اعتماد نداشتند که از سلاح ها، ابزار دفاعی خود ، دست بکشند. خلع سلاح نظامی یک کشور چالشی است طولانی مدت و تنها در صورتی امکان پذیر می باشد که دولت بتواند توانائی خود را در محافظت از کل جمعیت کشور نشان دهد ، کاری که دولت کابل طی دو دهه گذشته قادر به انجام آن نبوده است. در ماههای اخیر ، جنگ سالاران مجددا به جلوی صحنه بازگشته اند زیرا که دولت مرکزی آشکارا از کمک آنها برای عقب راندن طالبان حمایت می کند و یا حداقل آنرا می پذیرد.بدین ترتیب ، این رهبران تاریخی مجاهدین ، خانواده های با نفوذ سابق و مردان نیرومند هستند که جنگ را رهبری می کنند. هیچ رهبری ملی ظهور نکرده است. هر شبه نظامی به دفاع از دهکده خود ، جامعه خود ، ولسوالی خود می پردازد. سردار جنگی معروف عبدالغنی علیپور شخصیت شماره یک جامعه هزاره (شیعه و فارسی زبان) است. او در زمان جنگ داخلی ، فرمانده حزب وحدت اسلامی بود و در سال ٢٠٠٤ در برنامه خلع سلاح شرکت کرد. اما ، با بازگشت طالبان و دیگر گروه های افراطی ، برای دفاع از جامعه خود دوباره در سال ٢٠١٤ اسلحه به دست گرفت.هزاره ها به دلیل وابستگی قومی و مذهبی (شیعه) مدت هاست که هدف اصلی طالبان - و همچنین داعش (سازمان دولت اسلامی) هستند که از ژانویه ٢٠١٥ در افغانستان فعال است. هزاره ها مرتباً در جاده شماره ٢ دره میدان ، که به دره مرگ معروف است ، ربوده یا کشته می شوند. علیپور و شبه نظامیان او در حال حاضر چندین ولسوالی در ولایت وردک را کنترل می کنند و نفوذ او تا بامیان گسترش یافته است. اعتقاد بر این است که وی حدود ٢٠٠٠ جنگجو را حول خود گرد آورده است.

بازگشت رهبران سنتی

اقلیت ازبک نیز بنوبه خود مجدداً تحت رهبری مارشال عبدالرشید دوستم گرد آمده اند . مارشال دوستم قبل از رسیدن به معاونت رئیس جمهور بین سالهای ٢٠١٤ و ٢٠٢٠ به مجاهدین پیوسته بود. او به داشتن رفتاری وحشیانه مشهور و به سوء استفاده های جدی و جنایات جنگی به ویژه تجاوز ، شکنجه و غارت متهم شده است. گزارش های روزنامه نگاران خارجی و همچنین دیده بان حقوق بشر وی را مسئول آدم ربایی و تجاوز به یک رهبر رقیب در سال ٢٠١٦ می داند. وی اکنون خود را آزاد کننده شمال می خواند.عطا محمد نور ، فرماندار سابق و فرمانده جنگی مجاهدین تاجیکستان قول داده است که میهن خود ، مزارشریف را آزاد کند. او در زمانی که استان بلخ به دست طالبان افتاده بود ، خواستار بسیج ملی شد. به همین ترتیب ، محمد اسماعیل خان ، یکی دیگر از رهبران تاجیک و فرماندار سابق ، متعهد شده است که استان خود را آزاد کند. اینها فقط چند نمونه است ، شبه نظامیان در سراسر کشور به صحنه آمده اند. مردم برای محافظت از خود در پشت رهبران سنتی که قبلاً توانائی نظامی خود را در طول جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی نشان داده اند ، بسیج می شوند.

در حالی که به نظر می رسد این رهبران آخرین سد پیشروی طالبان هستند ، اقدامات آنها سوالات جدی بسیاری را بر می انگیزد. بسیاری از آنها با راه اندازی شبکه های گسترده قاچاق مواد مخدر و سایر مشاغل غیرقانونی قدرت و شهرت خود را به دست آورده اند. علاوه بر این ، آنها هیچ اکراهی از استفاده از خشونت ندارند. اگرچه ظهور شبه نظامیان مورد استقبال دولت قرار گرفت ، اما این امر ناتوانی دولت در محافظت از مردم خود را برجسته می کند. دولت در مقابل عملی انجام گرفته باید در برابر اراده شبه نظامیان سر تعظیم فرود آورد ، زیرا توانایی باز کردن جبهه ای جدید را ندارد. مبارزه با طالبان به نظر کافی یک چالش به نظر می رسد ، بنابراین دولت چاره ای جز استقبال از گروه های «ضد شورشی» ندارد. در بعضی موارد ، او حتی به جائی رسیده که آنها را مسلح کند.

با این حال ، ظهور شبه نظامیان نگرانی های زیادی را ایجاد می کند. بسیاری هراس دارند که این تنها یک راه حل کوتاه مدت و به معنای بازگشت به جنگ داخلی باشد. شبه نظامیان در کنار ارتش رسمی اما کاملا مستقل می جنگند. در صورت شکست دشمن مشترک، آیا آنها خلع سلاح می شوند ؟ یا با برجسته کردن فداکاری هایشان در طول جنگ ، ادعای مشروعیت برای گرفتن قدرت را نمی کنند ؟ پس از خروج شوروی ها از افغانستان ،همین گروه های شورشی کشور را برای دستیابی به قدرت ، به هرج و مرج کشاندند. هرج و مرجی که کشور هنوز بعد از بیست سال بعد تلاش نتوانسته به آن پایان دهد.

در همان حالی که غیرنظامیان برای دفاع از خود در برخی مناطق اسلحه به دست می گیرند ، دو واقعیت در حال ظهور است. از یک سو اکثر مردم از بازگشت به قدرت طالبان حمایت نمی کنند. خاطرات رفتار وحشیانه آنها در گذشته هنوز در حافظه ها زنده است. و از طرف دیگر ، دولت بدون تکیه بر بازیگران غیر دولتی مانند جنگ سالاران ، قادر به کنترل کل قلمرو نیست. سرنوشت کشور در میزانی اندوه بار ، بین بازگشت طالبان به قدرت یا یک جنگ داخلی طولانی مدت در نوسان است.

لوموند دیپلماتیک فارسی

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها