بحران گرسنگی به سطح بیسابقهای رسیده است
ساعت 24 - -ایرانیها در آلمان مجموعاً نام و آوازه خوبی دارند. با توجه به ترکیب جمعیتی ایرانیان که بهویژه در چهار دور اول مهاجرت پس از انقلاب (تا سال ۱۳۹۰) از ایران به عنوان و پناهجو به آلمان آمدهاند، شمار افراد تحصیلکرده و موفق کم نیست. این ویژگیها بهعلاوه گرایشهای عرفی اکثر این جمعیت بستر مناسبی برای انتگرهشدن (جذب) راحتتر آنها در جامعه آلمان به شمار میرود.
تمایل به استقلال شغلی و کارمندِ دیگران نبودن هم خصلتی است که در بخشی از ایرانیهای مقیم آلمان بارز است. در میان ۱۸۰ هزار نفر ایرانی ساکن آلمان (اغلب با تابعیت دوگانه و عمدتاً نسل اولی) سهم نیروی کار سادهای که به بخش آسیبپذیر جامعه تعلق داشته باشد، چندان چشمگیر نیست و گرچه اجبارهای اجتماعی رایج در جامعه ایران که بچهها باید حتماً دکتر و مهندس بشوند در آلمان کمتر عمل میکند، ولی باز هم سهم دکتر و مهندس در این جمعیت چشمگیر است.نه در سطح گسترده ولی در مقیاسِ ولو محدود، موفقیت نسبتاً قابلاعتنای ایرانیها اینجا و آنجا به مقادیر متفاوت محملی برای تشدید احساس تافتهٔ جدابافته بودن در برخی از آنها و نگاه نژادپرستانهٔ توأم با تبختر و تحقیرشان نسبت به سایر خارجیها هم شده است.البته با عمومیتر شدن مهاجرت از ایران و عوض شدن نسبی ترکیب جمعیتی مهاجران و پناهجویان در ده سال اخیر، میزان انتگراسیونهای ناموفق و بزهکاری و جرم و جنایت هم در میان ایرانیان مقیم آلمان رو به افزایش بوده است. حالا کمتر هفتهای است که در اخبار پلیس ایالات مختلف آلمان یک یا دو مورد خبر مربوط به بزهکاری و جرائم کوچک و بزرگ ایرانیها دیده نشود، از شراکت در قاچاق و توزیع مواد مخدر گرفته تا قاچاق انسان و جعل اسناد یا درگیریها و زدوخوردهای توأم با خشونت.
در نسل اول مهاجران پس از انقلاب، بهرغم موفقیت شخصی و کاریشان، کمتر چهره شاخص اجتماعی و سیاسی بارزی برآمده است، که به دشواریهای مربوط به آشنایی در بزرگسالی با زبان خارجی و عدم تسلط کامل بر زبان و البته به میزان آمادگی و پذیرش جامعه آلمان و دشواری کسب تابعیت (تا سال ۲۰۰۲) هم بیارتباط نبوده است.در آلمان تا همین ۱۰ سال پیش هنوز هم چهرههای شاخص ایرانی عمدتاً فعالان دانشجویی و سیاسی دارای سابقه فعالیت در کنفدراسیون بودند یا برخی متخصصان که در گسترههایی مثل پزشکی صاحب نام شدند. انتخاب سال گذشته نرگس اسکندری، از مهاجران بزرگسال بلافصل بعد از انقلاب، بهعنوان شهردار فرانکفورت از نمونههای کممورد است.
امید نوریپور
او از سال ۲۰۰۶ نماینده مجلس آلمان شد و بهتدریج در حزب مقام و مرتبتی بالاتر یافت. در جریان تشکیل دولت جدید آلمان در اواخر سال گذشته، مرکب از سوسیال دموکراتها، سبزها و دموکراتهای آزاد (لیبرال)، نام نوریپور که در مجلس سابقهای از عضویت در کمیسیون سیاست خارجی را داشت و سخنگوی مسائل بینالمللی حزب سبزها بود، بهعنوان یکی از گزینهها برای وزارت خارجه مطرح شد. قرعه اما نهایتاً به نام خانم آنالنا بربوک افتاد.نوریپور اما این امکان را یافت که خود را برای رهبری حزب نامزد کند. او در اواخر ژانویه سال جاری در کنگره حزب سبزها با بیشتر از ۸۲ درصد آرا همراه با خانم ریکاردا لانگ رهبری حزب سبز را که باید متشکل از یک زن و یک مرد باشد به عهده گرفت. نوریپور به جناح میانهرو حزب منتسب است و خانم ریکاردا سهم جناح چپ حزب شمرده میشود. حزب سبزها حالا ستون دوم دولت ائتلافی سه حزبی فدرال با شرکت سوسیالدمکراتها و دمکراتهای آزاد را تشکیل میدهد.
یاسمین فهیمی
روز ۹ مه امسال با انتخاب یاسمین فهیمی به ریاست اتحادیه کارگری بزرگ آلمان (بزرگترین تشکل کارگری و صنفی در کشورهای دموکراتیک) بار دیگر یک نام ایرانی در عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور برجستگی یافت.زیستنامه یاسمین فهمیی از جهاتی بیشباهت به زیستنامه زارا واگنکنشت نیست. خانم واگنکنشت که از معروفترین چهرههای چپ آلمان به شمار میرود، پیش از انقلاب از پدری ایرانی و مادری آلمانی در شرق آلمان زاده شده، منتها در همان دوران کودکی پدر خانواده را ترک کرده و رد و اثری از او بر جای نمانده است. فامیلی او اما که فامیل مادر است، نشانهای از این نیست که او پدری ایرانی داشته است. موضوعی که در مورد فهیمی متفاوت است، هر چند به خاطر ندیدن یا غیبت پدر از همان اوان هستی هر دو سرنوشتی مشابه داشتهاند.
سال ۱۹۶۷ پیش از آن که یاسمین فهیمی به دنیا بیاید، پدرش در یک تصادف رانندگی در ایران کشته میشود و مادر باردار به آلمان برمیگردد و نام فامیلی شوهر هم کماکان بر خانواده باقی میماند. فهیمی حالا به یک معنا آلمانی تام و تمام است و در بیوگرافیهایی هم که از او منتشر میشود، کمتر تأکید و اصراری دارد که به ریشههای ایرانی و مهاجرتی خود اشاره شود. برای خود او آنجا که بحث مهاجرت به میان میآید، سرنوشت و گشت و واگشتی را که خانواده مادریاش در پایان جنگ جهانی دوم در فرار از پروس شرقی و در کوران سرما و رنج و مشقت تجربه کرده، دامنهدارتر و تأثیرگذارتر میداند.
یاسمین فهیمی دوران کودکی را در خانوادهای گذرانده با امکانات مالی محدود، رفاهی نابرابر در قیاس با همسایگان و با نامی غیرآلمانی و چهرهای نسبتاً متفاوت با همسن و سالانش در کودکستان و مدرسه، و همین باعث شده که «مقاومت و دفاع از خود» بیاموزد، روحیه و رفتاری اعتراضی و مطالبهجو داشته باشد و دائم در چالش و ایستادن بر حق و حقوق خود باشد. خودش میگوید که اگر آن تجربه کودکی و نوجوانی و جوانی را طی نکرده بود سختکوشی و ارتقا و برآمدش هم شاید این نمیشد که شد.یاسمین فهیمی در نقش دبیرکلی حزب سوسیال دموکرات در کنار سیگمار گابریل رئیس وقت این حزب در سال ۲۰۴/ گابریل چند سال بعد عهدهدار وزارت خارجه آلمان شد.یاسمین فهیمی در نقش دبیرکلی حزب سوسیال دموکرات در کنار سیگمار گابریل رئیس وقت این حزب در سال ۲۰۴/ گابریل چند سال بعد عهدهدار وزارت خارجه آلمان شد.فهیمی لیسانس شیمی است، هم در صنایع کار کرده و هم از فعالان سندیکایی (سندیکای معدن و صنایع شیمیایی) در این زمینه بوده است. او در ۱۷سالگی به عضویت سازمان جوانان حزب سوسیال دموکرات درآمده و بعدتر هم عضو حزب شده. به جناح چپ این حزب متمایل است و مدافع همکاری با نیروهای چپتر از سوسیالدموکراتها.نام یاسمین فهیمی سال ۲۰۱۴ به یکی از تیترهای سیاسی روز در آلمان بدل شد، چرا که تصمیم در حزب سوسیال دموکرات بر این قرار گرفت که دبیرکلی حزب (مقامی که حالا جیرسرایی در حزب دموکراتهای آزاد دارد) را به او واگذار کنند. رسانهها در توضیح این رویکرد نوشتند که «هوشمندی، جدیت و پیگیری قابلاعتنای فهیمی و توان بالای او در امر سازماندهی» از جمله دلایل انتخاب او بوده است.فهیمی دو سالی در این مقام بود، اما با توجه به روحیات و رویکردهایش همکاری بدون چالشگری و پرسشگری با رهبر حزب (زیگما گابریل) پیش نمیرفت. او از جمله با «سیاست غیرقاطع» رهبر حزب در این یا آن مسئله و رویکرد مبتنی بر دیالوگش با بدنه جنبش راستگرای افراطی پگیدا سر سازگاری نداشت و نهایتاً این مسئولیت را واگذاشت و به عنوان معاون وزارت کار به این وزارتخانه رفت، مسئولیتی که آنجا هم با رویکردهای فهیمی بدون چالش و چون و چرا نبود.سال ۲۰۱۷ با رأی مستقیم مردم هانوفر (و نه به اعتبار حضور در فهرست انتخاباتی حزب) بهعنوان یکی از نمایندگان این شهر برای حزب سوسیال دموکرات به مجلس فدرال آلمان وارد شد و در انتخابات سال ۲۰۲۱ هم دوباره همین وکالت را از حوزه نمایندگیاش گرفت.دو ماه پیش که بحث جایگزینی رئیس اتحادیه کارگری آلمان مطرح شد، نام فهیمی در میان نامهای مطرح نبود. در میان هشت سندیکایی که این اتحادیه را تشکیل میدهند، نوبت سندیکای فلزکاران بود که نامزد معرفی کند.قرعه به نام میشائیل واسیلیادیس، رئیس سندیکای معدن و صنایع شیمی و همبر (دوستپسر) خانم فهیمی افتاد. ولی با مخالفت سندیکای بزرگ خدمات (وردی) که او را با توجه به سختتر شدن شرایط و نیاز به موضعی قاطع در پیشبرد مبارزه برای عدالت اجتماعی و حقوق بیشتر گزینه خوبی نمیدانست، نظرها بیشتر و بیشتر به فهیمی جلب شد. گرچه دو سندیکای بزرگ فلزکار و خدمات ابتدا به این نامزدی روی خوش نشان ندادند، ولی نهایتاً فشار شش سندیکای کوچک دیگر کار خود را کرد و فهمیی نامزد ریاست اتحادیه کارگری آلمان شد.چالشهایی که بر سر نامزدی فهیمی پیش رفت این نگرانی را ایجاد کرده بود که او به خصوص به عنوان زن با رأیی کمتر از اسلاف مرد خود به این مقام انتخاب شود. بیش از ۹۳ درصد از ۴۰۰ نماینده حاضر در کنگره اتحادیه، اما روز ۹ مه رأی خود را به فهیمی دادند و به این ترتیب اتحادیه کارگری آلمان در تاریخ خود از سال ۱۹۴۹ به این سو، برای اولین بار یک زن را در رأس خود نشاند. سخنرانی فهیمی در این کنگره هم یکی از مبارزهجویانهترین سخنرانیهای توام با ترسیم مطالبات و چشماندازها برای جامعه کارگری و کارمندی آلمان شد.یاسمین فهیمی ریاست اتحادیهای را به دست میگیرد که در دو دهه گذشته ناشی از تحولات مربوط به گلوبالیزاسیون و قدرت مانور سرمایه و نیز امکاناتی که اتوماتیزاسیون و دیجیتالیسم برای جایگزینی نیروی کار فراهم کرده پیوسته قدرت مانورش در تأمین مطالبات و منافع طبقه کارگر و صاحبان اشتغال و بیکاران کمتر شده و از همین رو پیوسته هم عضو دست داده است.