بن سلمان نوکر بایدن است یا برعکس؟
ساعت 24 - دهههای تازهسپریشده در سپهر سیاست در ایران گونهای آرایش گرفته که سیاستمداران ایرانی در قدرت باور داشتند که شاه عربستان هرکه می خواهد باشد وبیشتر شاهزاده های این کشور سرسپرده و رام رییسجمهور آمریکا هستند و اگررییس دولت آمریکا به شاه وشاهزاده ها بگوید بمیرید آنها خود را دار می زنند و شهروندان ایرانی نیز این را باورکرده و هنوز بسیاری از ایرانیان همان باورردارند. . حالا اما با سفر ناگزیر جو بایدن به ریاض با وجود همه رجزخوانیها در دوره مبارزات انتخاباتی، سیاستمداران جهانی باور دارند این بنسلمان است که بر رییسجمهور آمریکا چیره شده و او را به بارگاه خویش راه میدهد.
واقعیت مناسبات واشنگتن و ریاض شاید در میان این دو تصور سر مرزی ایستاده است و دو رهبر برای رسیدن به منافع بیشتر راه مدارا در پیش گرفتهاند. مدارای بایدن چگونه فراهم شد و ریاض چرا در نرم کردن بایدن کامیاب شد؟دلیل نخست و غیرقابل انکار این است که در چهار دهه گذشته عربستان از هر فرصتی برای افزایش ظرفیت تولید نفت بهرهبرداری مناسب کرده و به ویژه سهم ایران در اوپک را بشکه- بشکه به سهمیه خود اضافه کرده و در حال حاضر ظرفیت تولید آن در اندازه دو کشور روسیه و آمریکا است . با این تفاوت که مصرف داخلی نفت در عربستان به دلیل جمعیت بسیارکمتر نسبت به دوکشور بالا آن بسیار کمتر است و همین نقطه قوت این کشور برای در دست گرفتن رهبری بخش عرضه نفت دربازا جهانی نفت شده است. کارشناسان و ناظران آگاه میگویند رهبری عربستان بدون اینکه از مدار غرب غیب شود با استفاده از قدرت اقتصادی خود توانسته موازنه منطقی میان کشورهای روسیه و چین در یک سو و آمریکا و اروپا از سوی دیگر برقرار کند و در هر صورت بر قدرت منطقه ای و جهانی خود بیفزاید و روسیه و آمریکا را درهماورد جویی نفتی پشت سر بگذارد.
نکته قابل اعتنا این است که ریاض با درک درست ازنقش و اثربخشی قدرت اقتصادی بر سیاست ،راهی را رفته است که دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس مثل امارات و قطر نیز آن را پیگیری میکنند. حقیقت این است در دنیای امروز ودر صورتی که یک کشور بخواهد با کشور دیگری زورآزمایی کند و چانهزنی موثر داشته باشد راه اصلی این است که اقتصاد خود را نیرومند کند و در جایی بایستد که قدرتهای بزرگ به این قدرت احترام بگذارند. چین و عربستان نمونه چنین کشورهایی هستند که با افزایش قدرت اقتصادی خود در سمت پیروز معادلات جهانی ایستاده اند و و روسیه و کرهشمالی نیز نمونه کشورهایی هستند که قدرت اقتصادی ضعیفی دارند وبر قدرت نظامی خود می بالند اما نیروی نظامیشان برای همیشه چاره دردهایشان نیست. روسیه اکنون در اوکراین گیر افتاده وکره شمالی نمی تواند نان و برنج شهروندان را تولید کند.