«اکبر ساجد» و «فرزانه نعمتی» زوج جوانی هستند که تصمیم گرفتند هزینه عروسی و کادوی میهمانان‌شان را با سیل‌زدگان تقسیم کنند. آنها که از چندماه قبل لیست میهمانان‌شان را هم نوشته و تالار و لباس عروس را هم انتخاب کرده بودند، با دیدن تصاویر غم‌انگیز سیل جشن‌شان را برهم زدند تا به قول خودشان شادی آغاز زندگی مشترک‌شان را با ٨٠‌میلیون میهمان جشن بگیرند. آنها که به مشهد مقدس سفر کردند، در این گفت و گو قصه جشن عروسی متفاوت شان را روایت می‌کنند.

متولد چه سالی هستید و کجا؟ ‏
من ٣٤‌سال دارم و فعلا به خاطر کارم ساکن میانه در استان آذربایجان‌شرقی‌ام، اما متولد میاندوآب ‏هستم.‏
شغل‌تان چیست؟
لیسانس شیمی هستم و در شرکت فولادسازی کار می‌کنم.
چند وقت است که عقد کردید؟
‏٩ ماه.‏
تصویرکارت عروسی‌تان حسابی در فضای مجازی دست به دست می‌شود.قصه کار متفاوتی که برای ‏عروسی‌تان انجام دادید چه بود؟
قرار بود من و همسرم برای شروع زندگی‌مان جشن بگیریم. تاریخش را هم مشخص کرده بودیم و می‌‏خواستیم این جشن را در روز نیمه شعبان برگزار کنیم. تا این‌که روزهای آغازین‌سال ٩٨ با سیل شروع شد و ‏ما هر روزتصاویر غم انگیزی که از سیل‌زدگان منتشر می‌شد را می‌دیدیم. روز ١٥ فروردین ماه که در ‏پلدختر سیل آمد همسرم با دیدن عکس‌ها خیلی منقلب شد و پیشنهاد داد که هزینه عروسی‌مان را به ‏سیل‌زدگان اهدا کنیم.‏
وقتی همسرتان این پیشنهاد را داد به او نگفتید ممکن است بعدها حسرت عروسی نگرفتن و ‏نپوشیدن لباس عروس به دلت بماند؟
این سوال را از همسرم هم بپرسید تا خودش نظرش را به شما بگوید. ولی جواب من این است که شاید ‏موقعی که داشتیم این تصمیم را می‌گرفتیم یک صدم‌درصد به این موضوع فکر می‌کردم و این سوال را از ‏خودم پرسیده باشم، این‌که نکند حسرت نگرفتن عروسی به دلمان بماند؟ ولی الان با این بازتاب مثبتی که ‏کارمان داشت الان همان یک صدم‌درصد شکی هم که داشتم از بین رفته است. مطمئن هستم هیچ‌وقت ‏پشیمان نمی‌شویم. ‏
‏ خانواده‌ها چطور مخالفتی با کارتان نداشتند؟
یک تصمیم جمعی بود و همه‌شان استقبال کردند.‏
شما می‌خواستید هزینه عروسی‌تان را به سیل‌زدگان اهدا کنید، اما یک کارت عروسی متفاوت ‏چاپ کردید و از میهمانان‌تان خواستید که اگر کارتان را پسندیده‌اند، با اهدای کادو به شماره ‏حساب ٩٩٩٩٩ به نام سازمان هلال‌احمر ایران با شما سهیم شوند. این کار چطور به ذهن‌تان ‏رسید؟
چون قرار بود جشن عروسی بگیریم دوستان و اقوام مدام از ما می‌پرسیدند که تاریخ دقیق عروسی‌تان ‏مشخص شد یا نه؟ ما فکر کردیم حالا که قرار است عروسی نگیریم بالاخره باید به میهمانان‌مان یک چیزی ‏بگوییم که در جریان باشند. برای همین تصمیم گرفتیم یک کارت عروسی چاپ کنیم و تصمیم‌مان را به ‏اطلاع آنها هم برسانیم که اگر تمایل دارند آنها هم به سیل‌زدگان کمک کنند.‏
متن کارت را خودتان نوشتید؟
بله، خودم نوشتم. قسمت اولش که یک متن عادی است و در همه کارت‌های عروسی می‌نویسند را از ‏اینترنت پیدا کردم و نوشتم ولی بقیه‌اش را خودم نوشتم.‏
کاری که شما انجام دادید چقدر تاثیرگذار بود؟
تا الان چند نفر از دوستان و آشنایان‌مان در همین میانه کار مشابه ما را انجام دادند. مثلا همکارم چند روز ‏دیگر قرار بود برای فرزندش تولد بگیرد، ولی وقتی کار ما را دید هزینه جشن تولد را به سیل‌زدگان اهدا کرد. ‏یکی دیگر از آشنایان‌مان هم عیدی بچه‌هایش را به سیل زدگان اختصاص داد.‏
آقای ساجد در حوادث این‌چنینی عده‌ای با اعلام شماره حساب شخصی برای حادثه‌دیدگان کمک ‏جمع می‌کنند. البته که امسال این کار غیرقانونی اعلام شده، اما به‌هرحال شاید شما می‌توانستید ‏خودتان این پول را از میهمانان عروسی‌تان جمع کنید. چه شد که تصمیم گرفتید شماره حساب ‏سازمان هلال‌احمر را اعلام کنید؟
وقتی که بچه بودم پدرم یکی از اعضای دواطلب هلال‌احمر بود. چون سمت آذربایجان بارندگی‌های سیل آسا ‏زیاد است یادم می‌آید که خیلی وقت‌ها که سیل می‌آمد پدرم به صورت داوطلبانه به کمک سیل‌زدگان می‌‏رفت. همان موقع‌ها هم خودم شاهد زحمت‌های امدادگران هلال‌احمر بودم و هم پدرم برای‌مان تعریف ‏می کرد که چطور از دل و جان‌شان برای نجات و کمک به مردم مایه می‌گذارند. برای همین از همان کودکی ‏به این سازمان اعتماد داشتم.‏
متاسفانه در چند‌سال اخیر عده‌ای که همیشه به دنبال شایعه و درست کردن حاشیه هستند، تلاش ‏می کنند مردم را نسبت به سازمان‌هایی مثل هلال‌احمر و کمیته‌امداد بدبین کنند. وقتی می‌‏خواستید شماره حساب هلال‌احمر را اعلام کنید کسی سنگ‌اندازی نکرد؟
چرا می‌گفتند. همین الان هم که کارمان رسانه‌ای شده هنوز هم پیغام‌هایی دارم که می‌گویند ‌ای کاش ‏خودت کمک‌ها را جمع می‌کردی.‏
جواب شما به آنها چه بود؟
چون خودم از کودکی عملکرد هلال‌احمر را دیدم طبیعتا به این شایعات
اهمیت نمی‌دهم. ‏
‏ شما متولد میاندوآب هستید. شهری که خودش میان دوتا رود پر آب است. در کودکی خودت ‏تجربه سیل را داشتی؟ می‌خواهم بدانم درد مشترکی با سیل‌زدگان داشتید و حال و روزشان را ‏چقدر درک کردید؟
بله، خیلی سال‌ها رودهای میاندوآب طغیان بهاره داشتند و سیل می‌آمد. شدت این سیل‌ها هم خیلی زیاد ‏بود. یادم است به خاطر این‌که حیاط مدرسه‌مان دچار آبگرفتگی می‌شد چند روزی هم تعطیل می‌شدیم.‏
قبل از این‌که چنین تصمیمی بگیرید هزینه‌های عروسی را حساب کرده بودید؟
بله.‏
چقدرشده بود؟
خرج و مخارج گرفتن جشن عروسی در شهر ما با تهران متفاوت است. ولی خب چیزی که من برای هزینه ‏تالار درنظر گرفته بودم حدود ٢٠‌میلیون تومان می‌شد. از میهمانان هم خواستیم به جای ‏کادو دادن به ما هدیه‌شان را به سیل‌زدگان اهدا کنند. ‏
درپایین کارت عروسی‌تان یک آیدی تلگرام نوشتید و ازکسانی که وجهی را به حساب هلال‌احمر ‏واریز کرده‌اند، خواسته‌اید که عکس فیش واریزی را برای‌تان ارسال کنند تا با آنها آلبوم درست ‏کنید؟ ‏
بله، می‌خواهیم برای‌مان جاودانه شود.‏
تا الان چند نفر از میهمانان‌تان در کار شما سهیم بودند؟
حدود ٣٥ نفر عکس فیش‌های واریزی‌شان را فرستادند. البته بعضی‌ها هم گفته‌اند که هنوز نتوانسته‌اند ‏واریز کنند، اما به‌زودی این کار را انجام می‌دهند و عکسش را برایم می‌فرستند. خلاصه که ظاهرا این ‏کار ادامه‌دار است و هر روز تعدادش بیشتر می‌شود. ‏
رسانه‌ای شدن کارت عروسی‌تان در کار خیری که انجام دادید تأثیر گذاشت؟ یعنی مثلا مردمی که ‏اصلا شما را نمی‌شناسند از کارتان خوش‌شان بیاید و به مناسبت جشن عروسی شما این هدیه را به ‏سیل‌زدگان اهدا کنند.‏
بله، اتفاقا برای من خیلی جالب بود. بعد از این‌که تصویر کارت عروسی‌مان در فضای مجازی دست به دست شد ‏چند نفر از شهر‌های اصفهان و گرگان و تبریز که اصلا ما را نمی‌شناختند تماس گرفتند و فیش‌های واریزی‌‏شان را برای‌مان فرستادند. ‏
فکر می‌کردید کارتان این‌قدر بازتاب داشته باشد؟
راستش نه. الان خیلی خوشحال هستم که می‌بینم حتی کسانی که ما را نمی‌شناسند در شادی جشن ‏عروسی‌مان سهیم هستند. از همه‌شان تشکر می‌کنم چون بالاخره این هم یک نوع کادوی عروسی است که ‏به ما اهدا شده.‏

در جشن عروسی‌ام ٨٠‌میلیون نفر شرکت کردند
خانم نعمتی، همسرتان می‌گویند که پیشنهاد این کار را شما داده‌اید، چه شد که این کار به ذهن‌‏تان رسید که به جای عروسی گرفتن به سیل‌زدگان کمک کنید؟

همان روزهایی که از تلویزیون تصاویر مناطق سیل‌زده پخش می‌شد، صحنه خیلی دردناکی دیدم که نشان ‏می‌داد سیل جهیزیه یک تازه عروس را هم با خودش برده و او با چشمان گریان می‌گفت جهیزیه‌ام را آب ‏برد. این تصویر خیلی روی ذهنم تأثیر گذاشت. با خودم فکر کردم مردم کشورم در غم هستند و زندگی‌های‌‏شان رفته و ما که داریم زندگی تشکیل می‌دهیم کاری کنیم که دل‌شان شاد شود.‏
‏ من این سوال را ازهمسرتان هم پرسیدم، این‌که به‌هرحال هر دختری دوست دارد لباس عروس ‏بپوشد و جشن عروسی داشته باشد. از این‌که عروسی نگرفته‌اید حسرتی به دل‌تان نمانده؟
نه، ما می‌خواستیم با ٣٠٠ میهمان عروسی‌مان را جشن بگیریم ولی الان با ٨٠‌میلیون جشن گرفتیم.
ظاهرا به غیراز رزرو تالار و نوشتن لیست میهمان‌ها، لباس عروسی‌تان را هم انتخاب کرده بودید؟
بله، دوست داشتم یک لباس عروس پفی بپوشم و از قبل هم انتخابش کرده بودم، اما حالا دیگر هیچ اهمیتی ‏ندارد. ما زندگی مشترک‌مان را آغاز کردیم و یقین دارم برکت روانه زندگی‌مان خواهد شد. ‏
خانواده یا دوستانت مخالفتی با تصمیمت نداشتند؟ نصیحتت نکردند که این کار را انجام ندهی و ‏مثل همه زوج‌های مراسم عروسی داشته باشید؟
اولش از این‌که دوستان و آشنایان‌مان بفهمند و سرزنش‌مان کنند واهمه داشتم. برای همین تا چند روزی ‏فقط افراد درجه اول من و همسرم در جریان بودند که خب آنها هم مخالفتی نداشتند. ولی جالب است که ‏وقتی این موضوع رسانه‌ای شد از همان‌هایی که می‌ترسیدم ممکن است پشت سرمان حرف بزنند شنیدم ‏که خیلی هم از کارمان خوش‌شان آمده. الان خیلی‌ها می‌گویند خوش به حالت که با این برکت زندگی ‏مشترکت‌تان را شروع می‌کنید. ‏

روزنامه شهروند