قفل آزادی شکست
ساعت 24-مجوز ورود زنان به ورزشگاه سالها است که مورد مناقشه نوگرایان، فعالین زن و طیفی از زنان طبقه متوسط از طرفی، و سنت گرایان، بخشی از بدنه حاکمیت و محافظه کاران از طرف دیگر است. چنین مناقشه دیرپایی، این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چرا در جامعه ما بسیاری از موارد مرتبط با زنان، مساله ساز شده و با تبدیل شدن به بخشی از دغدغههای جدی ساختار سیاسی، انرژی و هزینه زیادی را در طول سالیان متمادی بر کشور تحمیل میکند؟
اصرار زنان و پیگیری آنها برای تماشای فوتبال که نزدیک به ۲ دهه است ادامه دارد، تنها به دلیل جذابیت فوتبال به مثابه یک ورزش نیست؛ بلکه تلاش آنها برای صدور مجوز ورود به ورزشگاه در کنار مبارزه آنها در سایر عرصهها، گواهی بر عزم زنان در به چالش کشیدن نظم اجتماعی موجود است و همچنین نشان میدهد که زنان سر آشتی با رویه فعلی را ندارند.
این روزها در میان طیفی از زنان به خصوص دختران جوان شور و اشتیاق خاصی دیده میشود. زنانی که برای حضور در ورزشگاه بلیط تهیه کرده اند با خوشحالی و هیجان عجیبی از روز پنج شنبه حرف میزنند، از روزی که پس از سالها انتظار دربهای استادیوم آزادی به رویشان باز شده و دیگر مجبور نیستند خطر مجازات به دلیل گریم پسرانه را به جان بخرند
برای عدهای دیگر از زنان حتی آنهایی که به ورزشگاه نمیروند، پنج شنبه مفهوم عمیق تری از اجازه تماشای فوتبال دارد، آنها خوشحال اند که یکی از اهدافشان در راه احقاق حقوق شهروندی به بار نشسته است. البته فعالین زن به خوبی میدانند که اگر این مطالبه به ثمر نشست، به دلیل فشارهای یک نهاد جهانی یعنی فیفا بود که قواعد و قوانین ایران در خصوص ممنوعیت زنان را بر نتابید و این مخالفت در نهایت به نفع زنان علاقهمند به حضور در ورزشگاه، تمام شد.
زنان مصمم و پیگیر ایرانی برای ورود به آزادی، البته صدور مجوز حضور را مدیون «دختر آبی» نیز هستند که خودسوزی او فشار اجتماعی مضاعفی بر فدراسیون فوتبال وارد کرد. فعالین زن، بازشدن دربهای ورزشگاه آزادی را گامی امید بخش در راه تحقق سایر مطالبات اجتماعی زنان میدانند.
زنان در راه آزادی
صدور مجوز ورود زنان به ورزشگاه، موجی از نشاط اجتماعی و احساس پیروزی را در میان طیفی از زنان به وجود آورد. البته همچنان که خودسوزی دختر آبی عدهای را به شدت متاثر و سحر را در ذهن آنان تبدیل به قهرمان مبارزه با نابرابری کرد، عدهای دیگر اما کار او را جنون آمیز و حماقت دانستند، همانها که اعتقاد دارند پافشاری برای حق ورود زنان به ورزشگاه، بیمورد است و این مبارزه باید بر سر مطالبات جدیتر زنان صورت گیرد.
واقعیت اما این است که سحر به عنوان دختری که تماشای فوتبال دغدغه اش بود، سخنگوی طیفی از زنان طبقه متوسط و بالای شهرنشین است که در اعتراض به تبعیض علیه زنان و مقاومت در برابر اعطای این حق شهروندی، خود را به آتش کشید. اصرار زنان و پیگیری آنها برای تماشای فوتبال که نزدیک به ۲ دهه است ادامه دارد، تنها به دلیل جذابیت فوتبال به مثابه یک ورزش نیست؛ بلکه تلاش آنها برای صدور مجوز ورود به ورزشگاه در کنار مبارزه آنها در سایر عرصهها به عنوان نماینده مجلس، نویسنده، خبرنگار، عکاس، دانشمند علمی، فیلم ساز و ... گواهی بر عزم زنان در به چالش کشیدن نظم اجتماعی موجود است و همچنین نشان میدهد که زنان سر آشتی با رویه فعلی را ندارند.
خبر باز شدن سامانه بلیط فروشی به سرعت در بین دختران، دست به دست شد. آنها اما در ابتدا با ترس و استرس به سراغ سامانه رفتند؛ ترس از اینکه صندلیهای بنفش این بار هم گزینشی باشند و زنانی که نسبتی با دولتمردان و رجال سیاسی ندارند نتوانند بلیت تهیه کنند، اما مشاهده کردند که تابو شکسته شده است.
در واکنش به این گشایش، گروهی با نام «امت حزب الله» در بیانیه ای، ورود زنان به ورزشگاه را هنجارشکنی خوانده و دست به تجمع اعتراضی در مقابل مجلس زدند، البته آنها اعلام نکردند که زنان تماشاگر فوتبال، در حقیقت چه هنجاری را شکسته اند و یا اقدامشان، تخطی از کدام قانون است؟
خوشحالی و اشتیاق زنان در انتشار هشتکها و پیامهای آنان نیز مشهود است. هشتک «با من به ورزشگاه بیا» از جمله مواردی است که صدها زن ایرانی در قالب آن، عکس بلیطهای خود را با شادی عجیبی به اشتراک گذاشته و درباره احساسشان حرف زدند و بسیاری از آنها از تحقق یکی از آرزوهایشان گفتتند. یکی از زنانی که توانسته بود بلیط تهیه کند نوشت: ۳۶ سال دارد و از وقتی که فهمیده فوتبال چیست آرزو داشته بازیهای تیم ملی و تیم استقلال را از نزدیک تماشا کند، انتظاری که طولانی بوده، اما سرانجام محقق شده است.
همچنین دختری ۲۵ ساله نوشت: همیشه بازیکنان مورد علاقه اش را از پشت میله و چونان یک زندانی میدیده و الان خوشحال است که دیگر پشت میلهها نیست. زنی ۳۹ ساله که با دختر و خواهرش بلیط تهیه کرده است هم نوشت: در سالهای نوجوانی و جوانی اش، بی نهایت عابدزاده را دوست داشته و آرزویش دیدن او از روی سکوهای ورزشگاه و تشویقش بوده، اما این آرزو برآورده نشد و الان خوشحال است که دخترش حسرت کمتری کشیده است.
برای تماشای فوتبال در روز پنج شنبه، زنان زیادی از سراسر ایران برای تجربه این حس شگفت انگیز به تهران میآیند، تجربهای که برای داشتن آن، باید سختیهای زیادی را متحمل شوند.
دختری که قرار است از یکی از روستاهای استان فارس به تهران بیاید مینویسد: دسترسی به اینترنت نداشته، به همین دلیل مدام استرس داشته که نتواند بلیت تهیه کند، در نهایت خودش را به شهر رسانده و بلیت گرفته است، البته مشکل جدیتر او مخالفت شدید پدرش بوده که اجازه نمیداده و معتقد بوده که دختر را چه به فوتبال! اما دختر شب و روز گریه و التماس کرده تا پدر به شرط همراهی برادرش اجازه داده تا به آزادی بیاید.
دختر است دیگر!
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.