اکبر ترکان وطرح یک تناقض
باستی هیلزدرلواسان بسازیم یا دلارها به اسپانیا بروند؟
ساعت 24 - اکبر ترکان از مدیران باسابقه در نظام جمهوری اسلامی ایران است و درهمه نهادهای مهم اقتصادی مثل وزارت صنایع ومعادن ، وزارت نفت ، وزارت راه و ترابری ، سازمان مناطق آزاد و حتی وزارت دفاع فعالیت داشته و سالهای طولانی نیز وزیر بوده است. او به هردلیل با نوعی مصونیت سیاسی انگار زندگی می کند و حرفهایی می زند که کمتر کسی بر زبان می آورد.
از باستی هیلز تا اسپانیا
ترکان در جایی از این گفت وگو به تناقض بسیار با اهمیتی اشاره می کند. تناقض این است که نظام اقتصادی ایران راه را برای ثروتمند شدن شماری از شهروندان که به اطلاعات دسترسی دارند باز می کند و آنها ثروتمند می شوند و آن گاه آنها را به زیر می کشد که چرا با ثروت خود می روند در لواسان ویلا درست می کنند. ثروتمندان وقتی این جوری زیر فشار قرار می گیرند پولشان را بر می دارند و به سایر کشورها می روند.
سخنان وی را بخوانید" همین الان بسیاری از ثروتمندان ایران، بخشی از ثروتشان خارج از مرز است. به حساب این که خواهرزادهام در استرالیا است و برادرزادهام در کانادا و فلان فامیلم در فلان جا است، یک بخشی از ثروتش بیرون از مرز است. یک اتفاقاتی هم در داخل کشور ما میافتد که با هم در تناقض است. مثلاً یک پدیدهای به نام باستیهیلز به وجود میآید. در جامعهای که فقر از سر و رویش میبارد، مردمش گرفتارند، فقیرند و بچههایشان بیکارند بعد یک ویلاهای خیلی گرانقیمت و لوکس باعث تشدید زخمهای اینها میشود و شروع به سرزنشکردن پدیدهی باستیهیلز میکنیم. این کار درستی است، باید سرزنشش کنیم. از آن طرف پشت مرز ما چه خبر است؟ در ارمنستان آپارتمانسازی برای فروش به ایرانیان است. در گرجستان هم همینطور. جمتیوی را میبینید؟ چقدر تبلیغ فروش آپارتمان در جاهای مختلف ترکیه را میکند؟ اینها چه کسانی را هدف گرفتند تا آپارتمان بفروشند؟ بخشی از طبقهی پولدار و ثروتمند این مملکت را. وقتی ما به کسی میگوییم تو حق نداری یک جاهایی بروی و ویلاهای شیکی در ایران بسازی، او هم پولدار است و میخواهد پولش را خرج کند و خوش بگذراند. پولهایش را به کجا میبرد؟ به همین کشورها. حالا ما با یک تناقض مواجهیم. از یک طرف میخواهیم پول از ایران خارج نشود و سرمایه از ایران خارج نشود و از یک طرف همن اجازه میدهیم برود این جا ویلا بسازد؟ تناقض است.نمی توانیم بگوییم تو از این ویلاها بساز و زندگی کن و بیخیال و دیوارهای هفت متری هم دورش بکش و به قول جوان های امروزی حالت را بکن. از طرف دیگر پشت دیوارها فقر تشدید می شود. فکر نکنیم که این فقر همین طور نظارهگر آن زندگی اشرافی است. این فقر یک روزی منفجر می شود و آن زندگی اشرافی را از بین میبرد. پس نتیجه می گیریم و سرزنش کنیم که این رشد نکند. در مقابل چه اتفاقی میافتد؟ الان بنگاههای معاملات ملکی در تهران ویلاهایی را در اسپانیا، روی ماکت میفروشند. سرمایه ی کشور دارد فرار میکند. این سرمایه در همین جا خاک و سنگ و گچ و دیوار و آجر بشود بهتر است یا به اسپانیا برود؟ این یک تناقض است که نمیتوانیم حلش کنیم.
ارز ارزان سرچشمه فساد
نکته بسیار با اهمیت دیگری که اکبر ترکان به آن اشاره می کند این است که سرچشمه فساد درایران به ارز ارزانی بر می گردد که از سوی دولت فروخته می شود و این از سال 1351 تا حالا ادامه دارد. اومی گوید"ارز 4200 تومانی را به هر کسی بدهید بلیت بختآزماییاش برده است. مثلا او رفته کار انسانی بکند و شیر خشک بچه بیاورد، ارز 4200 تومانی میگیرد، ولی ارز را به کجا میبرد؟ به جاهایی میبرد که میتواند به دهها برابر قیمت بفروشد. سیستم کنترلی هم که نداریم. بنابراین چه چیزی نشان میدهد که من طرفدار انقلابم. میشود ریاکاری. هر کسی ریاکارتر است، متقلبتر است و ریش و تسبیح و انگشترش جلوهی بیشتری دارد، مورد اعتماد میشود. خلوص و تقوا و خیلی از ارزشها در سایه قرار میگیرند و ریاکاری و تقلب و حقهبازی جلو میآید.
ریشهی فساد و این ناهنجاریها در کشور ما ارزانفروشی ارز است. اگر سفره ارزانفروشی ارز را جمع کنیم و بگوییم دولت باید درآمدهای ارزی خودش را به قیمت روز بازار بفروشد، دیگر این اتفاق نمی افتد و افراد در صف نمی ایستند تا اقای فلانی تائیدش کند و ارز ارزان بگیرد و گران بفروشد. ارزانفروشی ارز، ساختارهای ما را از صنعتی به تجاری تبدیل کرده است. اگر میخواهیم از بورژوازی تجاری نجات پیدا کنیم و به سمت بورژوازی صنعتی برویم، باید دادن ارز ارزان به تجار را قطع کنیم، حتی برای دارو، حتی برای گندم و خوراک دام. ارز ارزان ریشهی فساد است. بگوییم دیگر کسی حق ندارد ارز ارزان بفروشد، باید به قیمت روز فروخته شود. آن وقت میشود جلوی بورژوازی تجاری را گرفت. من خیلی از این مثالها دارم که بورژوازی تجاری صنعت ما را داغان کرده است. مثلاً در مورد خودرو، موقعی که در سازمان گسترش بودم، ارزبری خودروها را باید کم میکردیم. چون درآمدهای ارزیمان مشکل داشت. هر قطعهای که تولید داخلی میکردیم به فرانسه میفرستادیم و بعد فرانسویها مهر تأیید میزدند و ما آن را روی پژو میگذاشتیم. وگرنه فرانسه میگفت من نشان شیرم را از روی پژو برمیدارم، اگر میخواهید این شیر باشد باید کیفیت قطعات به تأیید من برسد. با این تأییدیهی سخت ما به ارزبری هر پژو پانصد دلار رسیدیم. بعد از من یک عدهی دیگری آمدند، چرخههای دیگری چرخید و ارزبری هر پژو هفت هزار دلار شد. چرا؟ چرا شد هفت هزار دلار؟ چون دلار را ارزان میدادیم. 960 تومان. در حالی که قیمت واقعی دلار بیش از اینها بود. یک قطعهی 5 دلاری را از خارج که میخریدند حدود 5 هزار تومان، اما در داخل که میساختیم، 7 هزار تومان. چون آن دلار 960 تومانی واقعی نبود. اما رسالت خودش را انجام داد و تولید را در داخل زمین گیر کرد. ریشهی همهی گرفتاریهای صنعتی و اقتصادی ما ارزانفروشی ارز است. باید ارز را به قیمت بازار بفروشیم. ارزانفروشی نداریم. این تصور که مقامات سیاسی فکر میکنند اگر ارز را ارزان بدهیم سطح عمومی قیمتها پایین میماند از بیخ و بن اشتباه است. ارز 4200 تومانی را به هر کسی بدهید بلیت بختآزماییاش برده است. مثلا او رفته کار انسانی بکند و شیر خشک بچه بیاورد، ارز 4200 تومانی میگیرد، ولی ارز را به کجا میبرد؟ به جاهایی میبرد که میتواند به دهها برابر قیمت بفروشد. سیستم کنترلی هم که نداریم. بنابراین چه چیزی نشان میدهد که من طرفدار انقلابم. میشود ریاکاری. هر کسی ریاکارتر است، متقلبتر است و ریش و تسبیح و انگشترش جلوهی بیشتری دارد، مورد اعتماد میشود. خلوص و تقوا و خیلی از ارزشها در سایه قرار میگیرند و ریاکاری و تقلب و حقهبازی جلو میآید.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.