رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 657785

درسیستان یارانه نباشد، خیلی‌ها نان هم ندارند

ساعت 24 - اینجا کار نیست، وقتی کار نیست چطور صحبت از نرخ بیکاری کنیم؛ مثلاً وارد یک روستا در سیستان می‌شویم با ده خانواده، نه کشاورزی هست و نه چاه آبی. بیرون روستاها هم صنعتی نیست؛ در واقع همه مردم بیکارند. فقط یکی دو درصد در کار سوخت و بازارچه هستند، تعدادی هم کارمند هستند اما در حقیقت بالای ۸۵ درصد مردم بومی اینجا بیکارند.

اگر دوراهی زابل بایستی و به دور و برت نگاه کنی، هیچ نشانه‌ای، دقیقاً هیچ نشانه‌ای که بتوانی نامش را «توسعه» گذاشت، نمی‌بینی؛ همه چیز در شعله‌های بی‌توجهی و ناکامی سوخته است؛ نه زابل و نه زاهدان، هیچ کدام در بیست سال اخیر، قدمی به جلو نگذاشته‌اند و برای اثبات این ادعا چه نشانه‌ای بالاتر از هامون سوخته و دشت‌های به خشکی نشسته و کودکانی که در گرمای سوزان ۵۰ درجه، بنزین خرید و فروش می‌کنند.

زاهدان به عنوان مرکز یک استان پهناور، سهمی از صنایع و «توسعه ملی» ندارد؛ شهرک صنعتی این شهر بزرگ مدت‌هاست در اغما فرورفته و «کارگر صنعتی» در این شهر معنای خود را گم کرده است؛ زاهدان بیش از دو دهه است لباس فقر پوشیده و بخش بزرگی از مردم حتی قشر نخبه و تحصیل‌کرده، ناچاراً دست به مهاجرت زده‌اند. اما وضعیت سیستان به مراتب بدتر است، زابل در آتش بی‌توجهی، فراموشی و خشکسالی به معنای واقعی کلمه خاکستر شده است...

سیستانِ خاکسترنشین

سیستان روزگاری نه چندان دور، سیلوی گندم شرق کشور بود؛ رقص زیبای خوشه‌های زرد رنگ گندم در آفتاب پاک سیستان بدون ریزگرد‌ها و خشکسالی، به راستی تماشایی بود. محلی‌های سیستان و بلوچستان هنوز به یاد می‌آورند، نان‌های باکیفیت سیستانی و ماهی‌های بزرگی که توتن‌ها از تالاب هامون صید می‌کردند؛ آن زمان، روزی در زابل فراوان بود. حالا جز بیکاری و خشکسالی و ریزگرد چیزی باقی نمانده است. خیلی‌ها از سیستان رفتند؛ دهه ۸۰ با خشکسالی دریاچه‌هامون، موج مهاجرت آغاز شد؛ اول کشاورزان و دامداران و صیادان رفتند، بعد مغازه‌دارها و کاسب‌ها، زابل به خواب مرگ افتاد. ..

«احمد» بیست سال پیش از زابل به مقصد گرگان مهاجرت کرده؛ او معتقد است که چاره‌ای برایش نمانده بود، باید می‌رفت: « ما کشاورز بودیم، گندمکار. اما با خشکسالی مجبور به مهاجرت شدیم، پسرعموم گرگان مزرعه توتون داشت، اول کارگرش شدم بعد کم کم شراکت کردم، اینجا هم مشکلات هست، کشاورزان پشت و پناهی ندارند اما لااقل توانستم بچه‌هایم را مدرسه بفرستم، حالا پسرم معلم است و دخترم ازدواج کرده».

مردم بیکارند «حسینعلی اکبری» دبیر اجرایی خانه کارگر سیستان و بلوچستان نیز در مورد بیکاری نیروی انسانی و بی‌توجهی به منطقه سیستان به ایلنا می‌گوید: سیستان عملاً صنعت و کارخانه ندارد؛ فقط یک کارخانه ریسندگی و بافندگی سیستان داریم که عملاً با ۳۵ درصد ظرفیت کار می‌کند و نیروهایش هم تک و توک بیمه نیستند؛ این کارخانه اگر با ظرفیت کامل کار کند، ۵۰۰ نفر کارگر سر کار می‌روند. شرایط خیلی بدی داریم؛ تا زمانیکه دریاچه‌هامون زنده بود، کشاورزی و دامداری داشتیم، حالا هیچی.

او در مورد کارخانه‌هایی که در مرحله کلنگ‌زنی متوقف شده‌اند؛ می‌گوید: چیزی به نام پیشرفت یا توسعه در سیستان نیست؛ پیشرفت کارخانه‌هایی که کلنگ زدند، بعد از بیست سال حتی به ۵ درصد هم نرسیده. ما ندیدیم برای اشتغال در این منطقه کار زیربنایی انجام شود؛ حتی از پتانسیل مرز هم استفاده نشده است؛ مرز و بازارچه مرزی برای افراد خاص است اما برای قشر کارگر نان و آبی ندارد.  

اکبری در مورد بیکاری در سیستان می‌گوید: اینجا کار نیست، وقتی کار نیست چطور صحبت از نرخ بیکاری کنیم؛ مثلاً وارد یک روستا در سیستان می‌شویم با ده خانواده، نه کشاورزی هست و نه چاه آبی. بیرون روستاها هم صنعتی نیست؛ در واقع همه مردم بیکارند. از دید من، فقط یکی دو درصد در کار سوخت و بازارچه هستند، تعدادی هم کارمند هستند اما در حقیقت بالای ۸۵ درصد مردم بومی اینجا بیکارند. کارگران اکثراً بیکارند به جز تعداد بسیار محدودی که برای کار ساختمانی می‌روند. .. 

از دوراهی زابل به هر طرف که بروی، جز فقر چیزی نمی‌بینی، زاهدان، بیکاری و ناداری و سوخت‌فروشی بیداد می‌کند و سیستان یک زمین سوخته است.

محرومیت هزار چهره دارد اما وقتی باد گرم زابل به صورتت می‌خورد و ریزگردها راه نفس کشیدن‌ات را می‌بندد، وقتی در افق به «خشکسالی بزرگ» خیره می‌شوی، دردناک‌ترین چهره محرومیت را می‌بینی؛ اینجا مردم برای روزی به هر دری می‌زنند اما خیلی‌ها فقط با یارانه زندگی می‌کنند. ....

گزارش: نسرین هزاره مقدم

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها