پویایی تیپاتها در سایه دیپلماسی ایستا
نهال فرخی
ساعت 24 - در میانه اعلامهای رسمی درباره «بهبود فروش نفت»، واقعیت آرام و بیصدا از زیر خاکستر آمارهای محرمانه سر برمیآورد؛ واقعیتی که میگوید ایران نفت میفروشد، اما درآمدش نمیرسد. خریدار محدود شده، تخفیفها هر روز سنگینتر میشود، نفت روی آب انباشته میماند و ارز حاصل از فروش هم به چرخه اقتصادی کشور بازنمیگردد.
نتیجه، بحرانی است که اکنون دامنهاش از بودجه تا واردات کالاهای اساسی کشیده شده و نمایندگان مجلس نیز دیگر آن را پنهان نمیکنند. همزمان، در غیاب هرگونه گفتوگوی موثر برای کاهش تحریمها، این چرخه معیوب در حال عمیقتر شدن است.چرخهای که نشان میدهد توهم «بیاثر بودن تحریمها» بیش از هر زمان دیگری فروریخته است. آن هم در شرایطی که اکنون نه مذاکرهای برای کاهش تحریمها در جریان است و نه سازوکاری برای کاستن از فشار موجود طراحی شده.
نتیجه این تعلیق سیاسی، اکنون خود را نهفقط در بازار نفت، بلکه در توان مالی دولت، رابطه با چین و حتی امنیت غذایی کشور نشان میدهد. کشوری که نفت میفروشد اما پولش را نمیگیرد، درواقع در حال پرداخت هزینه بزرگتری است: هزینه بنبست در سیاست خارجی.
هزینهای که اتفاقا اصلیترین پرداختکنندگان آن شهروندانی هستند که باید همچنان شعارها درباره بیاثر بودن و حتی نعمت بودن تحریمها را تحمل کنند در حالی که روایتهای رسمی حکایت از بحران فراگیر حتی در تهیه ارز کالاهای اساسی کشور دارد.
بازار چین؛ تنها مسیر باقیمانده، اما با هزینهای گزاف
در چنین شرایطی، گزارشهای بینالمللی تصویری دقیق از مقصد اصلی نفت ایران ارائه میدهند: چین.
اما حتی این بازار هم به دلیل تحریمها بهشدت محدود شده و خریداران خصوصی چینی، که در ادبیات نفتی به «تیپاتها» یا همان پالایشگاههای کوچک و مستقل معروفاند، عملاً تعیینکننده قیمت نفت ایران شدهاند. چنان که تخفیفها به سطحی رسیده که در سالهای اخیر بیسابقه است. گفته میشود نفت سبک ایران با بیش از ۸ دلار تخفیف نسبت به برنت فروخته شده؛ زمانی که هنوز برخی پیشنهادها به ۱۰ دلار هم نزدیک شدهاند. این ارقام در مقایسه با تخفیف ۳ یا ۴ دلاری اوایل سال، شرایط بیسابقهای را نشان میدهد.
افزایش تخفیفها در جایی سود ایجاد میکند و آن جا ایران نیست. سود این بازی در جیب «قوریهای چینی» میرود؛ پالایشگاههایی که با خرید نفت فوقارزان، ظرفیت تولید خود را بالا میبرند. شرکت JLC اعلام کرده نرخ بهرهبرداری تیپاتها از حدود ۵۰ درصد به بیش از ۶۱ درصد رسیده است. این مساله به زبان ساده، یعنی این که وقتی تحریمها مسیر فروش رسمی را بستند، این پالایشگاههای کوچک و بینامونشان چینی شدند داور قیمت نفت ایران؛ داوری که هیچگاه به نفع فروشنده تحریمشده نیست.
تیپاتها؛ پیروزی سیاست دیگران بر ضعف سیاست خودمان
در میانه همه این بحرانها، اما نقش پالایشگاههای کوچک و مستقل چین، تیپاتها به نمادی از تغییر موازنه تبدیل شده است. این واحدهای کوچک که سیاست رسمی چین نیز چندان از آنها حمایت نمیکند، توانستهاند از وضعیت تحریمی ایران بیشترین سود ممکن را ببرند. آنها نفت ایران را از مخازن تحتنظارت گمرک میخرند؛ مخازنی که به دلیل تحریم و سختگیریهای جدید رویترز و آمریکا، پُر شده و فروشندگان برای تخلیه نفت ناچار به ارائه تخفیفهای بیشتر هستند. به بیان روشنتر، نفت ایران تبدیل شده به خوراک ارزان پالایشگاههایی که نه متحد سیاسی تهراناند، نه شریک استراتژیک و نه مسئولیتی در قبال پیامدهای فروش آن دارند.
این اتفاق، بیش از آن که یک مساله اقتصادی باشد، شکستی در سیاست خارجی است؛ جایی که یک قدرت جهانی رفتار خرید خود را با سیگنالهای سیاسی تنظیم میکند و ایران هیچ ابزار متقابل موثری در اختیار ندارد.
بنبست دیپلماتیک؛ حلقه مفقودهای که همهچیز به آن بازمیگردد
این چرخه درحالی ادامه دارد که ایران در هیچ مسیر جدی مذاکرهای حضور ندارد. نه گفتوگوی رو به جلو با غرب در جریان است، نه راهحل منطقهای مطرح شده و نه کانالهای میانجی فعالاند. سکوت دیپلماتیک تهران و واشنگتن، همراه با فشارهای تازه آمریکا بر پایانههای چینی که نفت ایران از آنها تخلیه میشود، پیام روشنی دارد: بنبست اکنون بخشی از معماری سیاسی رابطه شده است.
در نبود مذاکره، تحریمها مانند یک سازوکار خودکار عمل میکنند؛ هر ماه مسیر تازهای را میبندند، هر فصل حلقه محاصره را تنگتر میکنند و هر سال هزینه دور زدن آنها بیشتر میشود. این همان وضعیتی است که اکنون در قالب تخفیفهای سنگین، انباشت نفت روی آب، کاهش درآمدهای بودجه و بحرانهای وارداتی دیده میشود.
در نتیجه، روایت «تحریم بیاثر است» که چند سال است تکرار میشود، بیش از هر زمان دیگری از واقعیت فاصله گرفته. نشانهها میگوید تحریم نهتنها اثر دارد، بلکه امروز اثرگذاریاش چندلایه، پیچیده و عمیق شده است.
سیاست خارجیای در مرز تصمیم
ایران اکنون در لحظه حساسی از نظر سیاسی ایستاده است؛ لحظهای که دیگر نمیتوان با روایت فروش نفت یا ادعای افزایش صادرات، تصویر کاملتری ارائه کرد.
نفت فروخته میشود، اما پولش نمیآید و تخفیفها سنگینتر میشود و خریداران محدودتر. پس بودجه محقق نمیشود و کالاهای اساسی در معرض اخلال قرار میگیرد. اینها همگی نه فقط پیامد اقتصادی، بلکه نشانههایی از اختلال در سیاست خارجی هستند.
اکنون پرسش مطرح پیشروی نظام سیاسی این است که آیا این روند باید ادامه پیدا کند؟ یا این که کشور نیازمند یک تصمیم بزرگ، یک چرخش محاسبهشده یا یک بازتعریف از راهبرد سیاست خارجی است؟
تا زمانی که این پرسش بیپاسخ بماند، تیپاتها در شاندونگ برندهاند، دولت در تهران بازنده، نفت روی آب سرگردان و بودجه در مجلس بلاتکلیف است. مردم هم در صف خرید کالاهای اساسی، نخستین گروهی خواهند بود که هزینههای این تعلیق سیاسی را میپردازند.
توسعه ایرانی
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.