دادستان سنندج: پدر مرحومه با قید ضمانت آزاد است
فائزه، قربانی کدام آتش شد؟
ساعت24-دختر ۲۲سالهای از روستای «کورکوره» از توابع شهرستان سنندج که ۱۰روز تمام؛ به دلیل سوختگی شدید در بیمارستان کوثر شهر سنندج بستری بود، سرانجام به دلیل شدت سوختگی جانش را از دست داد. در حالی که علت مرگ این دختر و ارتکاب به خودکشی یا آتش زدن عمدی، در هالهای از ابهام است، دادستان سنندج اعلام کرد که به گفته کارشناسان پزشکی قانونی، هیچگونه آثار ضرب و جرح در بررسی از جسد مشاهده نشده اما به دلیل مظنون بودن در صحت واقعه، پرونده در حال بررسی است و پدر مرحومه فعلا با قید ضمانت آزاد است.
واقعیت در هالهای از ابهام
با گذشت ۱۳روز از مرگ ابهامآمیز فائزه ملکینیا، هیچکس نمیداند خودسوزی بوده یا نه، با این حال طی روزهای پس از این حادثه تلخ و مرگ فائزه، گروههایی در راستای دفاع از حقوق زنان در سنندج، برای پشتیبانی از مظلومیت فائزه ملکینیا برخاستند. پس از انتشار خبرهای ضد و نقیض در فضای مجازی، مبنی بر خودسوزی یا به آتش کشیدن «فائزه ملکینیا» با بنزین واکنشهای مختلفی در فضای مجازی شکل گرفت. به تعداد نشردهندگان این خبر، نظرات مختلفی داده شد. عدهای بدون هیچ مدرکی، به دفاع از این خبر برخاستند و عدهای دیگر، باز بدون هیچ مدرکی به مقابله با آن. اما حالا دیگر برای رسیدن به حقیقت دیر شده و فائزه حقیقت را تا ابد، با مرگش به آتش کشید. اولین خبر، توسط پزشک جراح فائزه منتشر شد. این پزشک در روز وقوع حادثه در صفحه اینستاگرامش نوشت: «یه دختر ۲۲ساله آوردن پدرش با بنزین ۸۵درصد بدنش را سوزونده، فقط به خاطر داشتن دوست پسر؛ عکساش رو هم نمیتونم به خاطر شدت جراحات بذارم.»چندی بعد پزشک معالج به دلیل برخورد جدی از سوی سیستم قضایی، پست مربوط به فائزه ملکینیا را در صفحه اینستاگرامش حذف کرد.
مرگ فائزه منجر به تولد دفاع از او شد
پیرو این خبر منتشر شده توسط پزشک معالج فائزه ملکینیا؛ انجمن فعالان زنان «ژیوانو» در سنندج، عنوان میکنند که وارد عمل شدند و تحقیقاتی انجام دادند. این فعالان بیان کردند؛ خانواده فائزه، او را افسرده جلوه دادند. این انجمن اطلاعرسانی کرد که در ۱۴مهر ماه جمعی از فعالان حوزه زنان نیز در واکنش به قتل فجیع فائزه ملکینیا در مقابل دادگستری شهر سنندج تجمع کردند. این افراد خواهان تغییر قوانین تشدیدکننده خشونت علیه «زنان» و پیگیری پرونده فائزه و دیگر پروندههای «زن کشی» در استان کردستان شدند. این فعالان با در دست داشتن پلاکاردهایی چون «دیگر هیچجا برای زنان امن نیست» و «ما خواهان شفافسازی مرگ فائزه هستیم» اعتراض خود را به تصویر کشیدند.
دخترکشی یا خودسوزی؟
«م.ش» در گفتوگو با «اعتماد» ادعا میکند فائزه، همسر یکی از اقوامشان بوده؛ «شناخت زیادی از فائزه ندارم. هیچوقت از مشکلاتش، با ما حرفی نمیزد. فکر میکنم، پدرش به خاطر مهریه عصبانی شده و او را با بنزین آتش زده.» در ذهنش فائزههایی که سرنوشتشان آتش گرفته، رفت و آمد دارد. بنابراین میخواهد از هر طریق که شده از مظلومیت فائزه دفاع کند. در نتیجه به دو سوال آخر؛ اینگونه پاسخ میدهد.
میدانید چرا پدرش به خاطر مهریه فائزه را آتش زده؟
«پدرش معتاد بود. فائزه از همسرش تازه جدا شده بود. من هم، از دیگران شنیدم که پدرش او را با بنزین آتش زده.»
درخصوص پدر فائزه گفتید، فکر میکنید پدرش به خاطر مهریه این کار را کرده است. فکر میکنید یا مطمئن هستید؟
«فقط میدانم فائزه بیگناه بود.»
حقیقتی که آتش گرفت
زیبا ملکینیا؛ خواهر فائزه صدایش از شدت بغض، لرزان است. او در گفتوگو با «اعتماد» اینچنین میگوید؛ «به کی قسم بخورم پدرم بیگناهه. نمیدونم چرا مردم این حرفارو میزنن، چرا الکی شایعهپراکنی میکنن.»
ذهنش را به شب حادثه گره میزند؛ «یکم بود. یکم همین ماه. اون شب، فائزه با پدرم توی باغ جر و بحثشون میشه. انگار فائزه خواهر کوچیکترمون نازیلا را دعوا میکنه. فائزه روحیه خوبی نداشت. چهل روزی میشد که از خونه بخت برگشته و طلاق گرفته بود. خیلی وقت بود، از همه چی، طاقتش طاق شده بود. نه اینکه، به دعوا با نازیلا مربوط باشهها؛ نه. پدرم یک کلام به فائزه میگه؛ با خواهر کوچیکت خوب رفتار کن. چون مادرمون دو سال پیش طلاق گرفته؛ پدرم نمیخواست، نازیلا ناراحت باشه. چون همش ۱۰سالشه. برا همین؛ دست نازیلا رو میگیره تا برن تو باغ. نزدیک اذان بود. دیگه هوا داشت تاریک میشد که یه دفعه، نازیلا جیغ میکشه؛ «آتیش». پدرمم سریع خودش رو به ته باغ میرسونه.» انتهای باغ را با جملاتش به تصویر میکشد؛ «اونجا یه انباریه که دستشویی هم داخلشه. قبلا پدرم به خاطر موتور برق و این چیزا تو دستشویی ۴ لیتر بنزین، گذاشته بود. ما چه میدونستیم فائزه این کار رو میکنه.»
واقعیت یا حقیقت؟
بغض، کلماتش را مانند زلزله میلرزاند؛ «اصلا فکرشم نمیکردم دوباره بخواد این کار رو کنه. فائزه ۵سال پیش ازدواج کرد. شوهرش از اقوام شوهر منه. اما خوب هزارجور مشکل داشتن. همیشه با شوهرش بحث داشت سر بچه. دو، سه باری هم پیش من از دهنش در رفت و گفت؛ دلم میخواد خودکشی کنم. چه میدونم؛ منم جدی نگرفتم.»
میان کلماتش آشوب میافتد؛ «دو، سه سال پیش هم خودکشی کرد. چی میگن بهش؟ آها؛ با مواد شوینده.»
با اطمینانی خاص، جملات را بیان میکند. «برا من روشنه؛ پدرم این کار رو نکرده. من خودم یه زنم. حتی اگه پدرم این کار رو با خواهرمون کرده بود، من نمیتونستم تو روش نگاه کنم. خودش، بدنش سوخته. وقتی با عجله به ته باغ میره؛ از پنجرهای که شیشه نداشته، میخواسته قفل در رو باز کنه که دست و صورتش میسوزه. فوری به یکی از دوستاش زنگ میزنه و اونم با نیسان، فائزه و پدرم رو به بیمارستان کوثر میرسونه. بعد هم پدرم به عمهام زنگ میزنه. عمهام هم به من.» زیبا با ذکر تاریخ به پشتیبانی از پدرش میگوید: «نمیدونم چرا همه رسانهها، به دروغ اعلام کردن. فائزه یه شب بیمارستان بوده. ۱۰روزه تمام؛ فائزه، بیهوش، روی تخت بیمارستان افتاده بود.»
زیبا خودش را در ذهنش مینشاند. او جملات را با کشمکش درونی تبدیل به سوال و جواب میکند: «من بفهمم؛ پدرم فائزه رو سوزنده و سکوت کنم؟ مگه میتونم؟!»
مکث میکند و دوباره ادامه میدهد: «چهل روز بود که طلاق گرفته بود.»
حقیقت کدام سمت گم شد؟
بدون وقفه کلمات را پرتاب میکند: «دو نفر خانم که وکیل هم بودن، اومدن پیش ما. یکی از اونها گفت؛ برادرزادهاش همون پزشکی بوده که خبر رو این جوری منتشر کرده. همون شب هم خود همین پزشک به ما گفت؛ خودسوزی بوده. بعد دیگه یکم که گذشت، نمیدونم چی چی شد که همون پزشک گفت؛ پدرش این کاررو کرده. حتی آخرسر، اون دوتا خانم گفتن ما اومدیم بهتون بگیم، پیگیری کنین. ما هم پیگیر شدیم. وگرنه؛ ما اصلا، همچین چیزی رو نمیدونستیم. پزشکی قانونی هم، موقع کفن و دفن؛ قبل از خاکسپاری اومد و جنازه خواهرم رو معاینه کرد. همون موقع به ما گفت؛ کبودی، قرمزی؛ هیچی روی بدن جنازه نیست.» جملات را دور میزند؛ «همون دوتا خانم، گفتن اولینبار برادرزادهاش بالا سر فائزه رفته، فائزه هم به دکتر گفته؛ خودسوزی بوده ولی بعدا یهو گفته؛ پدرم این کارو کرده باهام. میدونم؛ میدونم، شاید فائزه با خودش گفته؛ اگه بگم پدرم این کارو کرده، اینا دلشون برام بسوزه و کاری کنن. اما روش نشده بگه خودم خودسوزی کردم. لابد با خودش گفته؛ این جوری بگم، بیشتر بهم میرسن.» با جملاتش، ادامه وقایع را تعریف میکند و نمیگذارد سوالی پرسیده شود؛ «شب اول تو بیمارستان، فائزه خودش از رو تخت بلند شد، رفت پایین رو یه تخت دیگه. من گریه میکردم؛ میپرسیدم چی شده؟ میگفت؛ دست از سرم بردار. اصلا چیزی بهم نگفت که بابا این کارو کرده. هیچی بهم نگفت. بعدشم حالش بد شد و بردنش آیسییو. دو، سه بارم رفتم بالای سرش؛ نمیتونست حرف بزنه؛ بیهوش بود. به ما گفتن؛ اصلا پوستی وجود نداره که ما جراحی کنیم.»
چند ثانیه سکوت میکند و دوباره جملاتش را از سر میگیرد؛ «پدرم خودش دستش سوخته. دکتر بهش گفت نرو خونه؛ دستت عفونت داره. گفت؛ نمیتونم پانسمان کردن رو تحمل کنم؛ میرم پیش دکتر سنتی. بعد هم با رضایت خودمون، اومدیم بیرون.»
توضیحات دادستان سنندج درخصوص پرونده فائزه ملکینیا
محمد جباری؛ دادستان سنندج درخصوص این خبر به «اعتماد» میگوید: «این خانم تحت عنوان خودسوزی بستری شد. یک مهر ماه پدرش او را به بیمارستان کوثر در سنندج رساند. کارآگاهان به عنوان مظنون از پدر فائزه ملکینیا؛ بازجویی کردند و همان شب پروندهای در این خصوص تشکیل شد ولی فعلا هیچ چیز به اثبات نرسیده است. پزشکی قانونی هم صرفا سوختگی را تایید کرده و به صورت قطع؛ نتیجهای مبنی بر خودسوزی یا دگرسوزی، اعلام نکرده است. تنها مسالهای که پزشکی قانونی اعلام کرده این است که هیچگونه آثار ضرب و جرح بر بدن متوفی دیده نشده. پدر این خانم بعد از بازجویی، با قید ضمانت آزاد شده است. در حال حاضر نیز پرونده در حال بررسی است.»
دادستان سنندج درخصوص واکنش «ایمان نوابی» پزشک معالج فائزه ملکینیا در ادامه میگوید: «به علت عدم تاییدیه درخصوص انگیزه پدر فائزه، نظام پزشکی، باید هشدارهایی را به چنین پزشکانی بدهد، چراکه اقدام این پزشک معالج، غیرحرفهای بوده. این اقدام، نباید بدون نتیجه نهایی پزشکی قانونی از طرف این پزشک صورت میگرفت. پزشکان در تمامی جوامع محرم اسرار بیمارانشان هستند.»