چین رفیق نیست نارفیق است
ساعت 24 چین، به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهانی و بازیگری کلیدی در نظم نوین بینالمللی، در سیاستهای نظامی، امنیتی و دفاعی خود همواره رویکردی مبهم و چندلایه اتخاذ کرده است. این ابهام راهبردی، که به منظور کاهش حساسیتها و اجتناب از تنشهای ناخواسته با قدرتهای غربی و بازیگران منطقهای طراحی شده، در روابط این کشور با ایران بهویژه پس از تجاوز ۱۲روزه اسرائیل به خاک ایران در سال ۲۰۲۵ بیشازپیش آشکار شده است.
جنگ اخیر، که موازنه سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک خاورمیانه را دستخوش تحولات عمیق کرد، ضرورت بازنگری در تعهدات و سیاستهای چین در برابر ایران، به عنوان یکی از متحدان کلیدیاش در منطقه استراتژیک خاورمیانه را برجسته کرده است. دراینمیان چین نهتنها باید ملاحظات خود در قبال کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را در نظر گیرد، بلکه باید به پیامدهای بلندمدت بیثباتی در منطقهای که شریان حیاتی انرژی و تجارت جهانی آن است، توجه کند.
چین در دکترین دفاعی و امنیتی خود از رویکرد عمدی ابهام بهره میگیرد که به عنوان ابزاری برای مدیریت روابط پیچیده با بازیگران جهانی و منطقهای عمل میکند. این ابهام، که ریشه در سنتهای دیپلماتیک و استراتژیک پکن دارد، به این کشور امکان میدهد در عین حفظ روابط با شرکای متنوع، از تنشهای اجتناب کند. در چارچوب روابط با ایران، این سیاست مبهم در تکذیبهای مکرر پکن درباره صادرات تسلیحات و همزمان حفظ همکاریهای محدود نظامی، مانند مانورهای مشترک دریایی، نمود یافته است.
این رویکرد دوگانه، اگرچه از منظر دیپلماتیک به چین اجازه میدهد در برابر فشارهای بینالمللی انعطافپذیر باقی بماند، اما تردیدهایی جدی درباره میزان تعهد این کشور به ایران به عنوان شریک راهبردی ایجاد کرده است. این ابهام راهبردی اگرچه برای چین از منظر حفظ منافع کوتاهمدت منطقی به نظر میرسد، اما در بلندمدت میتواند به تضعیف اعتماد ایران به عنوان یکی از متحدان کلیدیاش در منطقهای استراتژیک منجر شود.
دراینبین یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری سیاست محتاطانه چین در قبال ایران، روابط گسترده اقتصادی، تجاری و انرژی این کشور با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر است. خاورمیانه، به عنوان شریان اصلی تامین انرژی چین، نقشی حیاتی در اقتصاد این کشور ایفا میکند. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، که از نظر اقتصادی و سیاسی بازیگرانی قدرتمند در منطقه هستند، درباره تقویت توان نظامی ایران حساسیتهای ویژهای دارند. این حساسیتها، که ریشه در رقابتهای تاریخی و ژئوپلیتیکی این کشورها با ایران دارد، چین را وادار کرده است در تعاملات نظامی خود با تهران رویکردی محافظهکارانه اتخاذ کند.
چین، به منظور حفظ و گسترش روابط تجاری و انرژی خود با این کشورها، از اقداماتی که ممکن است به عنوان حمایت آشکار از ایران تفسیر شود، اجتناب میورزد. برای نمونه، اظهارات جنجالی رئیسجمهور چین درباره جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس، که با واکنش منفی افکار عمومی ایران مواجه شد، نشاندهنده تمایل پکن به اولویتبندی روابط با کشورهای عربی بر ایران است.
این رویکرد، که در راستای حفظ توازن در روابط منطقهای طراحی شده، نهتنها اعتماد ایران به چین را تضعیف کرده، بلکه این پرسش را مطرح میکند که آیا پکن حاضر است به قیمت از دست دادن متحد راهبردی خود در خاورمیانه، به این سیاست محافظهکارانه ادامه دهد؟ خاورمیانه، به عنوان مرکز اصلی تامین انرژی و مسیرهای تجاری کلیدی مانند تنگه هرمز، برای اقتصاد چین حیاتی است.
هرگونه تشدید تنش یا بیثباتی در این منطقه، میتواند جریان انرژی و تجارت جهانی پکن را مختل کند. ازاینرو انتظار میرود که چین، به عنوان یک قدرت جهانی و شریک راهبردی ایران، حمایتهای عملیتر و جدیتری از تهران به عمل آورد تا از برهمخوردن توازن منطقهای جلوگیری کند. این حمایت نهتنها به نفع ایران، بلکه در راستای منافع بلندمدت خود چین در حفظ ثبات خاورمیانه است. حال سیاست مبهم چین در قبال ایران این پرسش بنیادین را مطرح میکند که آیا پکن حاضر است به قیمت ازدستدادن یکی از متحدان کلیدی خود در خاورمیانه، یعنی ایران، رضایت کشورهای عربی، اسرائیل و ایالات متحده را جلب کند؟
ایران، با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصربهفرد، منابع انرژی غنی و نفوذ منطقهای، برای چین شریکی استراتژیک محسوب میشود. با این حال، رویکرد محتاطانه پکن، که در تکذیبهای مکرر و ارائهندادن حمایت نظامی ملموس نمود یافته، نشاندهنده اولویتبندی روابط با غرب و کشورهای عربی بر ایران است. این رویکرد، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت از تنشهای دیپلماتیک با آمریکا و اسرائیل جلوگیری کند،
در بلندمدت میتواند به تضعیف جایگاه چین در خاورمیانه منجر شود. ازدستدادن ایران به عنوان یک متحد راهبردی، بهویژه در شرایطی که موازنه قدرت در منطقه به نفع اسرائیل و متحدانش تغییر کرده، میتواند نفوذ چین در نهادهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای را تضعیف کند. علاوهبراین، بیثباتی ناشی از تشدید تنشها در خاورمیانه میتواند مستقیما منافع اقتصادی و انرژی چین را تهدید کند که این خود ضرورت بازنگری در سیاستهای پکن را برجسته میکند.
بنابراین انتظار از پکن این است که با درک پیامدهای بیثباتی در خاورمیانه، که مستقیما منافع اقتصادی و استراتژیک آن را تحت تاثیر قرار میدهد، حمایتهای عملیتر و ملموستری از ایران به عمل آورد. این حمایت میتواند شامل همکاریهای نظامی هدفمند، مانند تامین سامانههای پدافند هوایی پیشرفته یا جنگندههای مدرن و تقویت دیپلماسی منطقهای برای کاهش تنشها باشد.
در غیراینصورت، ادامه سیاست کنونی چین نهتنها اعتماد ایران به این کشور را تضعیف خواهد کرد، بلکه میتواند جایگاه پکن را به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در خاورمیانه به خطر بیندازد.
در نهایت، منافع مشترک ایران و چین در حفظ ثبات منطقهای ایجاب میکند که پکن از رویکرد محتاطانه خود فاصله گرفته و به سوی همکاریهای راهبردی عمیقتر با تهران حرکت کند. اما در نهایت باید پرسید: «آیا وعدههای چین مانند اجناسش، تقلبی و بهدردنخور است یا خیر؟».
شرق
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.