باتلاقی به اسم مسکن حمایتی
ساعت 24 - طی دو ماه گذشته بیش از ۱۰ تجمع از سوی متقاضیان طرحهای حمایتی مسکن در شهرهای فسا، یزد، کرمانشاه، پرند، پردیس، زنجان، کاشان، اصفهان و چهارمحال بختیاری برگزار شده که اینها فقط موارد رسانهای شده است. واقعیت این است که تعداد متقاضیانی که سالها پیش به امید خانهدار شدن در طرحهای حمایتی شرکت کردند اما هنوز هم اجارهنشین هستند بیش از اینهاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «باتلاق ملی»، این نامی است که متقاضیانِ یکی از طرحهای حمایتیِ مسکن، روی این دست طرحها گذاشتهاند. ۱۴ مهرماه، متقاضیان طرح مسکن ملی سراج کرمانشاه، با تجمع مقابل استانداری به انتظارِ ۷ساله برای نهایی شدنِ طرحِ به اصطلاح حمایتیِ مسکن ملی اعتراض کردند.
آنها روی بنری که به دست داشتند، خود را «زیان دیدگانِ مسکن ملی» نامیدند و از مسئولان پرسیدند که تا کی باید هم اجاره خانه بدهند، هم با تورم بسازند و هم قسطهای سنگین مسکن ملی را پرداخت کنند؟
نمونههایی از این دست بسیار است. طی دو ماه گذشته بیش از ۱۰ تجمع از سوی متقاضیان طرحهای حمایتی مسکن در شهرهای فسا، یزد، کرمانشاه، پرند، پردیس، زنجان، کاشان، اصفهان و چهارمحال بختیاری برگزار شده که اینها فقط موارد رسانهای شده است.
واقعیت این است که تعداد متقاضیانی که سالها پیش به امید خانهدار شدن در طرحهای حمایتی شرکت کردند اما هنوز هم اجارهنشین هستند بیش از اینهاست.
آنها همان سالها تمام پسانداز خود را به عنوان آوردهی اولیه صرف کردند و حالا دستشان خالی است، متقاضیانی که بعد از سالها پرداخت اقساط، حالا نه خانهای دارند و نه دیگر پساندازی. کسانی که این روزها بیش از هر زمانِ دیگری با خود حساب و کتاب میکنند که اگر همان سالها پول خود را در جایی دیگر سرمایهگذاری کرده بودند و وارد این «باتلاق» نمیشدند، حالا احتمالا وضعشان بهتر بود و شاید حتی میتوانستند خانهای از آنِ خود داشته باشند.
اگر سال ۹۹ طلا خریده بودم!
افسر بازنشسته نیروی انتظامی است. تجربهی او از شرکت در یکی از این طرحهای حمایتیِ دولتی، نمونهی موردیِ خوبی برای توصیف یک وضعیتِ به معنای واقعیِ کلمه زیاندیده است. «مسعود» ابتدای سال ۹۹ بازنشست شد. آنطور که او میگوید، همان سال معرفینامهای برای دریافت یک واحد آپارتمان در شهر جدید پردیس گرفته و توانسته در یکی از این طرحهای حمایتیِ دولتی شرکت کند.
معرفینامهای که در ابتدا برایش حکمِ یک برگ برنده داشته، اما بعد از پنج سال آن را مسبب تمام بدبختیاش میداند و میگوید: «ای کاش معرفینامه نمیگرفتم و مشمولِ دریافتِ اینِ حمایتِ دولتی نمیشدم!»
همان سالِ ۹۹ حدود ۲۳۰ میلیون تومان به عنوان آوردهی اولیهی نقدی، به حساب شرکت سازندهی «عمران پردیس» واریز کرد. برای او این ۲۳۰ میلیون تومان، تمامِ پسانداز سیسال کار و زندگیاش بود. این بازنشسته میگوید: «تمامِ پولی را که بابتِ پاداش پایان خدمت و مرخصیهایم گرفتم، یکجا به حساب شرکت واریز کردم.»
بخشی دیگر از آن مبلغ اولیه هم با فروش طلا به دست آمد. او ادامه میدهد: «در طول این سالها هر زمان که میتوانستم تکهای طلا میخریدم تا پساندازی برای آیندهی فرزندانم باشد، تمام آن طلاها را آن سال فروختم، کمی هم قرض کردم و ۲۳۰ میلیون تومان را جور کردم و همه را به حساب شرکت ریختم.»
پنج سال از آن زمان میگذرد. قرار بود این واحدهای مسکونی سال ۱۴۰۲ به متقاضیان تحویل داده شود، اما این اتفاق نیفتاد. آنها طی ۴ سال، چهار فقره چکِ ۱۳۳ میلیون تومانی نیز پرداخت کردند. در مجموع ۵۳۵ میلیون تومانِ دیگر به حساب شرکت واریز کردند، اما هنوز خانهای تحویل نگرفتهاند!
افسر بازنشسته نیروی انتظامی میگوید: «چند سال است که نامه به دست، پیش این مسئول و آن مسئول میروم و تنها وعده میدهند که پروژه به زودی به اتمام میرسد اما در واقعیت چیزی نمیبینیم؛ آجر روی آجر نگذاشتهاند و کسی جواب درستی به ما نمیدهد. »
او به سردرگمیِ متقاضیان اشاره میکند و ادامه میدهد: «به ما گفتهاند از پیمانکار شکایت کنید تا او را خلع کنیم و کار پیش برود، در حالیکه پیمانکار میگوید به من پولی نمیدهند تا پروژه را به اتمام برسانم. گیر افتادهایم و نمیدانیم به چه کسی باید شکایت کنیم؟!»
۳۰ سال کار کرده و قرار بود نتیجهی این ۳۰ سال کار، یک سقف و سرپناه برای خانوادهاش باشد، اما بعد از بیش از پنج سال، نه تنها خانهای نصیب او نشده که حتی به گفتهی خودش ارزش اندوختهی تمامِ آن ۳۰ سال کار هم از بین رفته است:
«سال ۹۹ طلاهایم را گرمی حدود ۸۰۰هزار تومان فروختم و حالا در سال ۱۴۰۴ هر گرم طلا بین ۱۰ تا ۱۱ میلیون تومان شده! اگر طلاهایم را نمیفروختم و پاداش پایان خدمتم را هم به طلا تبدیل میکردم، الان میتوانستم یک خانهی خوب بخرم!»
او حالا دائم این معادلهی عذابآور را پیش خود تکرار میکند که اگر در سال ۹۹ تمامِ آن ۲۳۰ میلیون تومان آوردهی اولیهی مسکنِ حمایتی را به طلا تبدیل میکرد، الان بیش از ۳ میلیارد تومان پول داشت و میتوانست بدونِ کوچکترین دردسری در تهران خانه بخرد.
حالا اما خود را یک زیاندیده میبیند، ارزش پولش از دست رفته و دائم، نامه به دست، از این اداره به آن اداره سرگردان است تا بلکه تکلیفِ خانهای که قرار بود سال ۱۴۰۲ تحویل بگیرد، روشن شود!
باتلاقی به نام مسکن حمایتی!
طبق اصل ۳۱ قانون اساسی «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند، به خصوص روستانشینان و کارگران، زمینه اجرای این اصل را فراهم کند. » با استناد به چنین اصلی، وعدهی ساختِ مسکن برای گروههای نیازمند جامعه، وعدهی همیشگیِ دولتها بوده است؛ وعدهای که هیچ زمانی آنچنان که باید نتوانسته باری از روی دوش جامعهی هدف بردارد.
طرحهای حمایتیِ مسکن با عناوین مختلف در دولتهای مختلف اجرا شده، اما تاسفبار اینکه این طرحها آنچنان که باید بارِ حمایتی، حداقل برای اقشار ضعیف جامعه، نداشته است. اگر از ناتوانیِ این اقشار برای شرکت در این طرحها بگذریم، حتی برای آنها که با پسانداز چندینساله و رفتن زیر بارِ سنگینِ پرداختِ بدهی، موفق به شرکت در طرحهای حمایتیِ مسکن میشوند، تضمینی وجود ندارد که خانهی خود را بدون دردسر و به موقع تحویل بگیرند.
مشکلاتی چون تاخیر چندساله در تحویلِ خانه - فقط در یک مورد، تاخیر ۱۴ساله در تحویل خانه به متقاضیان مسکن مهر در پردیس - و گرفتن مبالغی بسیار بیشتر از مبلغِ توافق اولیه، با این توجیه که باید تورم و افزایش قیمتِ مصالح را نیز در قیمت نهایی لحاظ کرد، از جمله شایعترین مشکلات اشتراک در این طرحهای حمایتیِ مسکن است.
گاهی این مشکلات به قدری افزایش مییابد که متقاضی ترجیح میدهد امتیاز خود را بفروشد و عطایِ این حمایتِ دولتی را به لقای مشکلات و سرگردانیهایش ببخشد و مال خود را با تمامِ ضرر و زیان بیرون بکشد.
متقاضیانی که درگیرِ این پروسهی زیانبار میشوند، احتمالا بارها به این فکر کردهاند که اگر پول خود را جایی دیگر سرمایهگذاری کرده بودند، حداقل ارزش داراییشان حفظ شده بود و تکلیفشان روشنتر از امروز بود.
بدتر آنکه نمیدانند سرنوشتِ این خانههای حمایتی به کجا خواهد رسید! دقیقا برای همین است که بسیاری از آنها خود را «مالباخته» یا «زیاندیده» میدانند و مسکن ملی را همان «باتلاق ملی» مینامند.
گزارش: زهرا معرفت
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.