رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 37960

در بازخواني دكتر نقيب زاده مطرح شد

فضای بسته برای احزاب به تاسیس گروههای تبهکاری منجر می شود

ساعت ۲۴- محمدرضا ستاری- خانه اندیشمندان علوم انسانی در نشست های گپ و گفت ماهانه خود، با دعوت کردن از استادان برجسته کشور قصد دارد به جای نظریه پردازی از تجربیه ها و خاطره های اساتید در خلال بازگویی استفاده کند. از این رو بود که از دکتر احمد نقیب زاده استاد تمام دانشگاه تهران دعوت به عمل آمد تا خاطره ها و و تجربه های خود را در این نشست بیان کند.

فضاي بسته براي احزاب به تاسيس گروههاي تبهكاري منجر مي شود
به گزارش خبرنگار "ساعت۲۴" نقيب زاده در بخشي از سخنان خودتاكيد كرد اگر فضاي سياسي براي فعاليت احزاب در جامعه ها بسته شود گروههاي تبهكاري ايجاد مي شوند. اين اتفاق در آلمان ديده شد. وقتي حزب كمونيست در آلمان اجازه فعاليت پيدانكرد و منحل شد گروه تبهكار بادر ماينهوف سر در آورد . اما در ايتاليا حزب كمونيست اجازه فعاليت داشت و به مرور به حزبي سازگار با محيط سياسي ايتاليا تبديل شد. به گزارش ساعت۲۴، نقیب زاده انگیزه خود از خواندن علوم سیاسی را اینگونه عنوان کرد: از دوران کودکی همواره ایران را با سایر کشورها مقایسه می کردم و با مطالعات تاریخی و حساس بودن نسبت به اوضاع سیاسی کشور به رشته علوم سیاسی وارد شدم و پس از اخذ فوق لیسانس برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتم به این دلیل که فرانسه را خاستگاه روشن فکری می دانستم.وی گفت: دوران هفت ساله حضور من در فرانسه از تاثیر گذار ترین دوران های زندگی ام بود چرا که این دوران مصادف بود با وقایع انقلاب در کشور و همچنین جنگ تحمیلی، و من هم به عنوان دانشجوی علوم سیاسی بسیار خجالت زده بودم که نمی توانستم از انقلاب و وقایع کشورم تحلیلی ارائه دهم که این خود باعث شد با سر کشیدن به همه جا و برقراری ارتباط با گروه های مختلف متوجه شوم ما چیزی از غربی ها کم نداریم و آنها هم خودشان از ارائه تحلیل عاجز هستند.
نقیب زاده افزود: در فرانسه با گروه های مختلف غربی و گروه های الجزایری و جهان سومی آشنا شدم و از آنها مسائلی را دیدم که در همان موقع سرخورده شده و تصمیم گفتم از سیاست به صورت عملی آن برای همیشه کنار بکشم.
دکتر نقیب زاده درمورد تحصیل در خارج گفت: تحصیل در خارج دو مزيت دارد، اول آشنایی با زبان و به تبع آن استفاده از منابع مختلف جهت مطالعه و دوم روش تدریس در غرب که مهم و تاثیر گذار است و الی در ایران از لحاظ دروس و مطالبی که استاتید در کلاس برای دانشجو مطرح می کنند بسیار بیشتر از فرانسه است. در غرب در دانشگاه ها همه چیز تدریس نمی شود، بلکه موسساتی هستند که تکمیل کننده دانشگاه است.
وی در مورد تقسیم بندی دانشگاه ها در فرانسه گفت: در این کشور بعد از سال ۱۹۶۸ یک تقسیم ایدئولوژیک در دانشگاه ها انجام شد، به عنوان مثال دانشگاهی که من در آن درس می خواندم متعلق به گروه سوسیالیست ها بود، یا به عنوان مثال دست راستی ترین دانشگاه، دانشگاه پاریس ۲ بود و دانشگاه پاریس ۸ در اختیار گروه های کمونیست بود، و دولت نیز فقط بودجه این دانشگاه را تامین می کرد و عملا آن را به اختیار خود قرار داده بود و اتفاقا همان جا بود که روشنفکران تراز اول فرانسه مانند فوکو در این دانشگاه حضور داشتند ، به همین دلیل است می توان گفت: هرجا که نظارت دولت بر دانشگاه ها نباشد همان جا است که افکار و اندیشه ها پدیدار می شوند.
وی با بیان خاطره ای شرایط اجتماعی غرب را برای خارجی ها این چنین بیان کرد: به خاطر دارم که روزی تحقیقی را در کلاس ارائه می دادم در مورد اندیشه های سیاسی کلیسا در قرون وسطی که وسط بحث من استاد بسیار ناراحت شده و به من اعتراض کرد و من هم که با این ذهنیت که در آنجا آزادی بیان است بسیار متعجب شدم و بعدها وقتی با آن استاد در مورد آن روز صحبت کردم و گفتم که من این مطالب را از کتاب های خودتان استخراج کرده بودم، پاسخ شنیدم که شما قصد داشتید که یکی از نهادهای مهم جامعه ما را زیر سوال ببرید، و این بی مهری استاد درسی بزرگ به من داد که ما چطور به راحتی نهادهای مهم کشور خود را زیر سوال می بریم در صورتی که آن ها بسیار نسبت به این مسئله حساس هستند.
وی ادامه داد: رگه های نژاد پرستی از یونان باستان به اروپاییان رسیده و آن ها همچنان این مسئله را حفظ کرده اند و به عنوان مثال مبالغی بسیاری را صرف می کنند تا بگویند ما تحت تاثیر شرق نبوده ایم به عنوان مثال سنت آگوستین را که تحت تاثیر مکتب مانویت قرار داشته است را کتمان کنند، از این رو است که از نظر من کسانی محق هستند به خارج از کشور بروند که در آنجا تحصیل کرده و به کشور خودشان بازگردند تا منشا خدمت در کشور باشند.
وی در مورد آسیب شناسی رشته علوم سیاسی و بومی سازی ان در کشور گفت: آسیب شناسی علوم سیاسی در درجه اول این است که ما مصرف کننده هستیم، و وقتی بخواهیم به اصطلاح این مونتاژ را با شرایط خودمان منطبق کنیم کاری دشوار خواهیم داشت، این مسئله سبب شده که شیوه هایی به کار بگیریم که کارایی چندانی برای ما ندارد و نمونه آن هم این سیستم واحدی در دانشگاه های کشور است، و اگر قرار بود حوزه و دانشگاه با هم تعامل داشته باشند، ای کاش دانشگاه سیستم سالی را از حوزه یاد می گرفت.
وی ادامه داد: به همین دلیل است فرم و محتوای دروس در ایران با هم همپوشانی ندارد و مجموعه ان ها نشان می دهد که ما یک سلسله درس های در کنار هم چیده شده داریم که از میان آن ها تعدادی را انتخاب کرده و می خوانیم و وقتی هم سوال می کنند که به فرض شما که دانش آموخته ی علوم سیاسی هستید، یک تعریف از سیاست و یا جامعه شناسی سیاسی ارائه کنید، می بینیم که از جواب دادن عاجز هستیم که این خود یکی از ضعف های اساسی علوم سیاسی در ایران است.
دکتر نقیب زاده گفت: در ايران علاوه بر این که کار فرهنگی بسیار کم کرده ایم متاسفانه کار فرهنگی را در اختيار کسانی قرار داده ایم که دیدگاهی نسبت به فرهنگ ندارند و چون فرهنگ یک کار تخصصی است متاسفانه دچار آسیب هایی هم در این زمینه شده ایم.
وی گفت: من الان دقیقا نمي دانم در چه مرحله ای به سر می بریم. ساخت موشک و توجه به نیروی نظامی ضرورت دارد و در صورت فقدان آنها نمی شود از کشور ، ثروت و اهداف خود دفاع کنیم و این ابهام برای من در این است که ما امروز در مرحله ای مثل دوران صفویه قرار داریم و باید از این امر خوشحال باشیم که ابتدا مشغول ساختن مبانی مادی تمدن خود هستیم که بعد از آن مبانی معنوی ان هم بیاید یا نه؟
وی ادامه داد: ایران در این منطقه آشوب زده اگر نیروی نظامی قوی نداشته باشد و اگر همسایگان ما از سپاه و ارتش هراسی نداشتند همین کویت هم فردا ممکن است به ما حمله کند.
دکتر نقیب زاده افزود: سیاست واقعا کار سختی است، و روشنفکران ما که در کافه های پاریس در باب آزادی و دموکراسی سخن می گویند، علی رغم این که صحبت هایی بسیار عالی است، ولی به این نیز باید توجه داشت که آزادی مقدماتی می خواهد که اگر این مقدمات فراهم نباشد و وقتی طرف شکمش گرسنه باشد، رای خود را که عبارت است از سهمش از حاکمیت ملی با یک کیلو خرما می فروشد، در نتیجه باید زمینه های مادی، فرهنگی، نهادی فراهم باشدتا آزادی و دموکراسی از راه برسد.
وی ادامه داد: روشنفکران ما با سه مقوله نتوانستد کنار بیایند، اول دولت که تکلیف خود را مشخص کنند که آیا دولت می خواهند یا خیر؟ دوم دین و سوم هم غرب که از آن تغذیه می کنند و به آن هم دشنام می دهند.
دکتر نقیب زاده تاکید کرد: اگر چه حکومت و نیروی نظامی امری ضروری است و در صورت فقدان ان همه جرات حمله به ما پیدا می کردند، ولی ما می توانستیم در کنار این مسائل سعه صدر به خرج داده و تنوع افکار مختلف را که در سال های اول انقلاب وجود داشت را حفظ کرده و دو پای مادی و فرهنگی را با هم پیش ببریم که متاسفانه این کار صورت نگرفت.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که چرا اساتید و دیپلمات های ایرانی پس از سال ها به یک دلسردی و ایستایی می رسند گفت: همه دانشمندانی که در خارج از ایران می درخشند اول در داخل کشور رشد کرده اند، و این مسئله را باید بازگشت به محیط بدهیم، زیرا وقتی محیط آشفته باشد شما مجبور به تلاش می شوید و وقتی دوره سرزندگی به پایان برسد و احساس کنیم که به آن چیزی که باید برسیم نرسیده ایم، طبیعتا دچار یاس و ایستایی خواهیم شد.
دکتر نقیب زاده گفت: وقتی پس از سال ها به ایران بازگشتم به علت تبلیغات منفی که علیه کشور بود فکر می کردم که در ایران بسیار سخت گیری هست، و علی رغم این که تهران بسیار خراب شده بود، به شهرستان ها رفتم و دیدم که در جاهائی که در خواب هم نمی دیدند که آب وبرق و آسفالت داشته باشند، حالا همه این ها را دارند و فهمیدم که سیاست در ایران به سمت روستاها رفته است و توجه کمتری به شهر ها می شود و روستاها دارد آباد می شودو این را بسیار پسندیدم و خوشحال شدم و این امیدواری تا سال ۸۴ هم ادامه داشت و فکر می کردم که پله پله در حال پیش روی هستیم، ولی از آن به بعد دچار یاس و ناایمدی شدم، اما به هر حال شاید اینبار با کلید آقای روحانی دوباره امیدوار شوم.
وی ادامه داد: ساختن کشورهای جهان سوم بسیار کار سختی است و من وقتی که نگاه می کنم می بینم که ما از همه کشورهای جهان سوم جلوتر هستیم، و این که خودمان می توانیم سد و راه بسازیم از دیگران متمایز هستیم، البته باید تاکید کنم که مبانی مادی پیشرفت بیشتری نسبت به مبانی معنوی و فرهنگی مان داشته است و همین ها هم دگرگونی های بسیار خوبی را بوجود آورده است.
وی در مورد فرهنگ سازی برای تحقق دموکراسی که وظیفه حاکمیت است یا مردم گفت: اساسا اعتقاد بر این است که کسی که قدرت را در دست دارد مایل به از دست دادن و تقسیم ان نیست، ولی دولت ها اگر بخواهند دستشان بسیار باز است برای تحقق چنین امری که یک نمونه ان تئوری شیلز با تاکید بر خواست نخبگان یک کشور به منظور نوسازی و دموکراسی برقرار کردن در ان کشور است، که در این مورد هم باید انگیزه ای وجود داشته باشد.
وی گفت: همیشه واگذار کردن و تقسیم قدرت نیست که کشوری را به پیش می برد، یعنی بین دموکراسی و ثبات سیاسی نسبت مستقیم برقرار نیست و گاهی برعکس نیز می شود، به عنوان مثال وقتی مارشال دوگل در فرانسه جمهوری پنجم را برقرار کرد، در جمهوری چهارم عمر متوسط دولت ها ۶ ماه بود و کشور هم پیش نمی رفت، از این رو بود که دوگل دموکراسی را کم کرد و اقتدار را در دستان رییس جمهور جمع کرد که آن شکوفایی دهه ۱۹۶۰ در فرانسه به وقوع پیوست.
دکتر نقیب زاده گفت: امروزه در ایران بالای ۴۰۰ تشکل سیاسی که همگی آن ها هم ادعای حزب دارند ثبت شده که عملا باعث تفرقه هستند، بنابراین دولت باید از راهکارهای موجود استفاده کند تا در کشور دو یا چهار حزب منسجم شکل بگیرد.
وی ادامه داد: در ایران دموکراسی به معنای اولیه اش که انتخابات باششد وجود دارد، ولی مهمترین مسئله عقلانیت دموکراتیک و نهادها است. در عصر حاضر یک جامعه مدنی فعال و تعامل بین دولت و جامعه مدنی بسیار کار دولت را آسانتر می کند.دکتر نقیب زاده در مورد کاهش شدید قیمت نفت خام گفت: منطقاً رشد اقتصادی دنیا چهار سال است که دچار بحران است و پایین آمدن ظرفیت تولید کارخانه ها و به تبع ان بحران های دیگر باعث کاهش مصرف نفت شده است، ولی اگر بخواهیم از منظر اقتصادی به این مسئله نگاه کنیم، غرب دارد با یک تیر دونشان می زند، یعنی از یک طرف تحریم ها را از روی ایران بر می دارد و از طرف دیگر مصداق شعر پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند عمل می کنند.وی ادامه داد: در مورد روسیه هم همینطور است و با شناختی که از غرب هست، اساسا نمی توانند بدون دشمن زندگی کنند و در پی راه انداختن یک جنگ سرد دیگر هستند که همین اوکراین نیز بهانه ان است تا اقتصاد روسیه کاملا فلج شود.وی تاکید کرد: سال ها پیش من گفته ام که از غربی ها می ترسم چون تاریخ آنها را خوانده ام و می دانم که وقتی وارد عممل می شوند بسیار بی رحم اند، به همین دلیل توصیه من به دولت این بود که اگر با انها در نیافتیم بهتر است.دکتر نقیب زاده گفت: وقتی کارها به صورت سیستماتیک پیش نرود به ضرر یک نظام سیاسی است، و وقتی که تمام امیدها از بین برود تمام نیروها به سمت مخالفت پیش خواهند رفت.وی ادامه داد: یک تئوری احزاب سیاسی مخالف این است که احزاب کمونیست در کشورهای سرمایه داری یک تریبونی دارند که هرکس مخالف است می تواند در آنجاصحبت کند و اگر این مسئله بسته شود این احزاب زیر زمینی می شوند، به عنوان مثال وقتی در ایتالیا حزب کمونیست بسته نشد، این حزب سازشکار شد و حالت مخالف خود را از دست داد، از طرف دیگر وقتی در آلمان حزب كمونیست بسته شد (بادرماینهوف) شکل گرفت.بنابراین فضا باید برای همگان باز باشد تا فرصت مشارکت برای همه فراهم شود.در نتیجه فعلا عقلانی کردن بهتر از دموکراسی کارایی دارد . در همین غرب ۲۰۰ سال طول کشید تا نهادها شکل گرفتند و آرام آرام وارد صحنه شدند و یک شبه نمی توان به این مهم دست یافت.
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها