محمدصادق جوادیحصار:میخواستیم در انتخابات شرکت کنیم، گفتند شایسته نیستید
ساعت 24-40 کاندیدا برای 290 کرسی، تمام مقدورات آنهاست؛ تمام کنشگری اصلاحطلبان برای انتخابات دوم اسفندماه. کنشگری محدودی که نه خواسته آنها و نه خواسته بدنه اجتماعیشان است، بلکه این تصمیمگیران حوزه نظارت هستند که بالغ بر 90درصد کاندیداهای اصلاحطلب برای انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی را شایسته نشستن بر کرسیهای سبز بهارستان نمیدانند؛ آنهم با بهانههایی چون عدم اعتقاد و التزام به اسلام یا نظام؛ بنابراین تکلیف ترکیب مجلس کمتر از یک ماه مانده به برگزاری انتخابات مشخص شده است.
آنطور که از نتیجه احراز صلاحیتها برمیآید، اصلاحطلبان در انتخابات شرایط سختی پیشرو خواهند داشت، ضمن اینکه براساس نوع ردصلاحیتها چینش و ترکیب مجلس آتی نیز تاحدودی مشخص است؛ به نظر شما اصلاحطلبان باید در این شرایط ایجاد شده، چه کنند؟
یکی از مشکلات سالهای گذشته اصلاحطلبان این بوده که تلاش کردهاند تا از طریق ورود به قدرت سیاسی - در حوزههای مختلف اعم از قانونگذاری یا حوزه اجرایی- به اصلاح کشور مبادرت ورزند. با این حال متاسفانه ابزاری که بتوان رای را تبدیل به قدرت کرد، در کشور وجود ندارد؛ ما هم در دولت سیدمحمد خاتمی با موانع متعددی برای اجرایی کردن رای مردم روبهرو بودیم. هم در دولت حسن روحانی موانع متعددی بر سر اجرای رای مردم وجود داشته و دارد.
طی این سالها هم هر دو جریان به نقاط مهم و گلوگاههای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری یکدیگر پی بردهاند. به نظر میرسد که جریان مقابل اصلاحطلبان گلوگاههای مهمی را در دست دارند و با وضع موجود کارکرد اصلاحطلبی در مناسبات داخل منظومه قدرت یا از بین رفته یا به حداقل رسیده است و دیگر نمیتوان کاری از پیش برد.
مگر اینکه در آینده اتفاقاتی رقم بخورد و نزاع قدرت بین خودشان در بگیرد و در شکاف ایجاد شده بین اضلاع و اجزای قدرت موجود، فضایی برای تنفس بیشتر و بروز و ظهور رفتارهای اصلاحطلبانه فراهم شود. در شرایط کنونی به انتهای خط رسیدهایم.
در واقع هیاتهای نظارت و شورای نگهبان به عنوان گزینشگران، به غربالگری از میان داوطلبان خدمت دست میزنند و عدهای را مناسب و عدهای را نامناسب تلقی میکنند که مشخص نیست بر چه اساس و معیار و ملاکی این اتفاق رخ میدهد که ذیل نظارت استصوابی تعریف میشود، بنابراین راهی برای اصلاحطلبان باقی نمانده است.
اصلاحطلبان همواره تاکید داشتهاند که مرزهای مشخصی با نیروهای اپوزیسیون دارند که کاملا مشهود و مشخص است. اگر به تعبیر شما راه تعامل و گفتوگو با ارکان قدرت بسته شود، آیا راه رفتن روی این لبه تیغ برای اصلاحطلبان امکان کنشگری میگذارد؟ اساسا پس از دوم اسفند 98 و تغییر ترکیب مجلس و درپی آن انتخابات ریاستجمهوری، امکان کنشگری برای اصلاحطلبان وجود دارد؟
این موضوع به هوشیاری، دقتنظر و متانت و خویشتنداری اصلاحطلبان بازمیگردد که وارد بازی که برای آنها طراحی کردهاند، نشوند. به نظر من براساس سیگنالهای موجود، جریان مقابل اصلاحات به این سمت و سو میرود که اگر اصلاحطلبان همراهی لازم را در انتخابات نداشته باشند به آنها انگهایی میچسبانند و آنها را فتنهگران خاموش میخوانند. از یکسو تمام چهرههای شاخص اصلاحطلب را ردصلاحیت میکنند و حتی فرصت تهیه لیست انتخاباتی را از ما میگیرند و از آنسو میخواهند که مشارکت حداکثری شکل گیرد. با این شرایط اما اگر اصلاحطلبان مشارکت نداشته باشند و لیست انتخاباتی ندهند و از جامعه بخواهند که خودشان تصمیم بگیرند و انتخاب کنند، مسوولیتی برعهده این جریان سیاسی نیست. ما باید انتخاب شدن و انتخاب کردن را به مردم واگذار کنیم و این موضوع هم نباید مستمسکی برای آسیب زدن به جریان اصلاحات و اصلاحطلبان باشد. ما برای حفظ کیان کشور و برای تحقق مطالبات رهبری که در همین خطبه نماز جمعه اخیر نیز فرمودند حضور مردم تقویتکننده نظام است، همواره تلاش کرده و به مردم گفتهایم در انتخابات شرکت میکنیم اما عدهای دست رد به سینه ما زدند و گفتند شما مناسب و شایسته نیستید. اصلاحطلبان هم نمیخواهند خود را تحمیل کنند، بنابراین کنار میایستیم و البته خود را هم پاسخگوی تبعات آن نمیدانیم. هر اتفاقی که رخ دهد افرادی مسوول هستند که این شرایط را رقم زدند. آنها مسوول آینده کشور و اتفاقاتی هستند که رقم میخورد. البته باید منتظر ماند و بعد بررسی کرد مجلسی که تشکیل میشود چقدر تقویتکننده و مقوم نظام و چقدر برآوردهکننده حاجات تقنینی کشور است، چقدر مطالبات ملی را در قالب طرح و لایحه ارایه میکند و چقدر قوه نظارت قوی دارد. به هر حال امیدوارم با این شیوه تصمیمگیریها اتفاقی مشابه دوران احمدینژاد تکرار نشود که کشور به ورطه درگیری و نزاع و فرصتسوزی جدید بیفتد.
به نظر شما در چنین شرایطی اصلاحطلبان با نگاهی جامعهمحور به کنشگری میپردازند و بازگشتی به بدنه اجتماعی دارند یا شرایط کنونی به گوشهنشینی، حاشیهنشینی یا حتی سکوت مطلق اصلاحطلبان میانجامد؟
قطعا اصلاحطلبان به سکوت مطلق نخواهند رسید. قطعا تقویت نهادهای مدنی، رفتن به سمت بستهبندی مطالبات، حرکت برای پاسخگو کردن ارکان نظام و تقویب احزاب کارهایی است که باید از سوی اصلاحطلبان حتما انجام شود. همچنین باتوجه به مشکلاتی که از جهت گفتمانی در حوزه اصلاحطلبی وجود دارد که عدم شفافیت مواضع اصلاحطلبان در مواجهه با بخشهای سخت و نرم قدرت را باعث میشود و همچنین نداشتن و فقدان یک استراتژی و تاکتیک مشخص برای رفتارهای اصلاحطلبانه نیز مواردی است که باید در سالهای پیش رو به آن پرداخت. رسیدن به یک یا دو حزب یا جبهه قدرتمند اصلاحطلبی و جمع کردن احزاب اسمی کمقدرت و کم تاثیر نیز اقدامی است که باید صورت گیرد، چراکه یکی، دو حزب قدرتمند که در شرایط غیرانتخاباتی هم بتوانند در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... تاثیرگذار باشند، میتواند در آینده به پشت سر گذاشتن مشکلات بینجامد و باعث شود که اصلاحطلبان نقش تعیینکنندهتری را در منظومه قدرت سیاسی ایفا کنند.
پیش از ماجرای رد صلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان، ایده تشکیل پارلمان در سایه مطرح شد. با توجه به شرایط موجود این ایده را چطور ارزیابی میکنید؟
پیش از این، بحث تشکیل پارلمان اصلاحات در این جریان وجود داشته اما به این معنا نیست که مثلا متناظر با وزیر کشاورزی در دولت یک وزیر کشاورزی داشته باشیم یا مثلا متناظر با کمیسیونهای مجلس در این پارلمان نیز کمیسیونی تشکیل شود. اینگونه ایدهها به ویژه دولت در سایه در کشورهای دیگر اجرایی شده اما باید توجه داشته باشید که اینگونه ایدهها عمدتا در کشورهای دموکراتیک اجرایی شده و ما هنوز در پلههای اولیه دموکراسی به سر میبریم و نمیتوان توقع داشت که اینگونه ایدهها را به خوبی اجرایی کرد. همین حالا برخی از کارگزاران نزدیک به اصلاحطلبان که در قدرت حضور دارند خیلی از اطلاعات در اختیارشان قرار نمیگیرد تا بتوانند تحلیل درست یا کنشگری درستی داشته باشند؛ چه برسد به اینکه خارج از قدرت باشند. در این شرایط احتمالا با انگزنیهایی نیز مواجه خواهند بود. من تصور میکنم که این ایده چندان کارآمدی نداشته باشد البته اگر بتوانند به ابزار و لوازم کارآمدکننده و تقویتکننده این نهاد دست یابند شاید ایده خوب و قابل اجرایی باشد.
هر زمان که اصلاحطلبان از ارکان قدرت کنار گذاشته شدهاند عمدتا با ممنوعیتها و محدودیتهایی نیز مواجه بودهاند. به نظر شما در این شرایط آیا میتوان به اقداماتی در حوزه جامعه مدنی دست زد؟ همچنین عملکرد اصلاحطلبان یا نیروهای نزدیک به آنها در دولت و مجلس هم باعث شده که این جریان سیاسی بخش زیادی از بدنه اجتماعی خود را از دست بدهد. با این شرایط اساسا چطور میتوان بار دیگر بر اصلاحات جامعه محور تکیه کرد؟
به نظر من اصلاحطلبان همچنان بدنه اجتماعی لازم را دارند. همچنین در شرایط اخراج از حاکمیت هم میتوانند، اعتماد بخش از دست رفته را هم به دست آورند. یکی از کارهایی که اصلاحطلبان در این مدت باید انجام دهند، تقویت بخش میانی جامعه است. تمرکز بر گروههایی چون سرمایهداران متوسط اجتماعی و تکنوکرات میانه، مدیران بخشهای مختلفی همچون صنعتی، کشاورزی، مدیران میانی اقتصادی، نخبگان و دانشگاهیان و... میتواند موثر باشد. اصلاحطلبان باید در این مدت به بازسازی توان خود و به تکثیر خود بپردازند و تجمیع سرمایه کنند. البته بعید به نظر میرسد که ما باز هم به دوران محمود احمدینژاد و محدودیتهای آن دوران بازگردیم؛ شرایطی مثل ستارهدار کردن دانشجویان یا اخراج اساتید یا...
چرا فکر میکنید احتمال تکرار این محدودیتها وجود ندارد؟
شرایط عمومی جامعه تغییر کرده است. ضمن اینکه ابزار و لوازم اطلاعرسانی نیز دستخوش تغییراتی شده که ایجاد محدودیت را با موانع جدی روبهرو میکند. همچنین به نظر نمیرسد که در سبد هزینه و فایده حاکمیت، هزینههای ایجاد این محدودیتها در نظر گرفته نشود.
شما از بازگشت به جامعه مدنی گفتید؛ به نظر شما آیا اقدام عملیاتیتری میتوان انجام داد که فارغ از ارتباط مستقیم داشتن با مردم، مخاطب آن حاکمیت باشد؟
نقد و رصد ارکان قدرت از صدر تا ذیل آن همچنین پیگیری و دستهبندی و ارسال مطالبات به سمت حاکمیت و دولت یکی از مهمترین اقدامات اصلاحطلبان است. آنها میتوانند زبان گویا، پیک مطمئن و پیامرسان قوی جامعه مدنی به سمت حاکمیت از طریق احزاب، رسانهها و... باشند.
معتقدید تنها از طریق تقویت احزاب میتوان مطالبات کنشگری داشت؟
پیشبینی من این است که در انتخابات شوراهای شهر و روستا هم ما با فضایی بستهتر و سختتر مواجه شویم. تا جایی که حتی کسانی که امروز اعضای شوراها هستند هم نتوانند کاندیدا شوند. پس شوراهای شهر و روستا را از دست میدهیم؛ بنابراین در شوراها که یک نهاد مدنی به حساب میآید حضور کمرنگتری خواهیم داشت. همچنین اگر نتوانیم اتفاق معناداری را ساماندهی کنیم، انتخابات ریاستجمهوری دوره آینده را هم بدون تردید از دست میدهیم. بنابراین به نظر میرسد که تا دستکم تا10 سال آینده شرایط به همینگونه پیش خواهد رفت و کاری بیش از این نمیتوان انجام داد.
به نظر میرسد که اصلاحطلبان در سیکل معیوبی گرفتار شدهاند. ناامیدکننده نیست که دوباره این مسیر برای اصلاحطلبان تکرار میشود؟
چه میتوان کرد؟! در حال حاضر 2 روش داریم؛ یک روش اصلاحطلبانه از درون و یک روش هنجارشکنانه اپوزیسیونی. نمیتوانیم به سمت روشهای هنجارشکنانه برویم؛ چون به تبعات آن باور نداریم. نمیدانیم چه اتفاقی بعد از آن رخ میدهد. ما برای این کشور، نظام، دولت و همه این آرمانها هزینههای سنگینی دادهایم و نمیتوانیم به دلیل پارهای از ناملایمات که به ما تحمیل میشود روی همه چیز چشم ببندیم.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.