نگاهی به نادرستی توصیهها به تیم بایدن برای استفاده از تحریم به عنوان اهرم فشار
سیاستی که 40 سال نتیجه نداد را تغییر دهید
ساعت 24-پس از شکست چندوجهی سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ علیه ایران، اکنون با روی کار آمدن دولت جو بایدن انتظار میرود امریکا سیاست اثربخشتری را در قبال ایران در پیش بگیرد. بازگشت به تعهدات ذیل توافق هستهای موسوم به برجام میتواند بار دیگر ذخایر اورانیوم غنیشده ایران را که در واکنش به سیاستهای ترامپ افزایش یافته، به یکدوازدهم کاهش دهد.
با این حال، برخی امریکاییها که اتفاقا چند نفرشان طرفدار بایدن هم هستند پیشنهاد کردهاند دولت جدید از تحریمهای ترامپ علیه ایران به عنوان اهرمی برای فشار بر جمهوری اسلامی و راضی کردن آن به توافقی مطلوبتر از برجام استفاده کند. این گروه در واکنش به تصمیم بایدن مبنی بر بهکارگیری بسیاری از مقامات دولت اوباما در دولت خود میگویند رییسجمهور جدید باید بفهمد جهان در سه، چهار سال اخیر تغییر کرده و او نباید تلاش کند آنچه اوباما ساخت و ترامپ نابود کرد را دوباره از نو بسازد.
این تحلیل تا حدودی درست است. حتی در سیاستهایی که به کلی شکست خوردهاند نیز میتوان عناصر مفیدی پیدا کرد. نباید صرفا به این دلیل که ترامپ کاری را انجام داده، آن را به صورت خودکار رد کرد. بایدن با این کار عادت مخرب ترامپ را تکرار میکند؛ یعنی خراب کردن همه چیزهایی که نفر قبلی ساخته بود. با این حال پیشنهاد استفاده از تحریم به عنوان اهرم فشار علیه ایران نه تنها با نحوه کارکرد نفوذ بینالمللی در تضاد است، بلکه با شرایط کنونی ایران نیز همخوانی ندارد.
مولفههای اهرم فشار
استفاده از اهرم فشار -چه در بحث روابط بینالملل و چه در دیگر موقعیتها- نیازمند آن است که رفتار با هدف مشروط به عملکرد آن باشد. اینکه با کشور هدف چگونه رفتار میشود باید به اقدامات آن کشور بستگی داشته باشد. باید به رفتار مطلوب پاداش داد یا حداقل آن را تنبیه نکرد و در مقابل رفتار نامطلوب را طوری پاسخ داد که کشور هدف را آزار دهد.
اینکه کشور هدف را بدون درنظر گرفتن رفتار آن تنبیه کنیم، باعث نمیشود اهرم فشاری به وجود بیاید، بلکه اهرم موجود را نیز از بین میبرد. ترامپ با نقض تعهدات خود ذیل برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل دقیقا همین کار را کرد، حتی با اینکه ایران به طور کامل به تعهدات خود پایبند مانده بود. ایران حتی تا یک سال پس از نقض تعهدات امریکا نیز به برجام متعهد ماند، اما دولت امریکا روز به روز به اقدامات تنبیهی خود اضافه و آن را به یک جنگ اقتصادی تمام عیار تبدیل کرد.
وقتی رهبران ایران میبینند کشورشان بدون درنظر گرفتن رفتاری که از خود ارایه میدهد، تنبیه میشود انگیزهشان برای پایبند ماندن به تعهدات از بین میرود و طوری رفتار میکنند که غربیها دوست ندارند. آنها رفته رفته به دنبال راهی میگردند تا فشار غرب را پس بزنند و در یک سال اخیر، در واکنش به سیاستهای ترامپ دقیقا همین کار را انجام دادهاند. رهبران ایران به درستی دریافتهاند که هدف واقعی مایک پمپئو وزیر خارجه امریکا و دیگر افرادی که سیاستهای دولت ترامپ درخصوص ایران را تدوین میکنند، تغییر حکومت در ایران است. تلاش برای تغییر رژیم، انگیزهای برای نشان دادن حسن رفتار باقی نمیگذارد. چرا باید مطابق خواستههای کسی رفتار کنید که میخواهد درنهایت از شر شما خلاص شود؟
هر دو طرف معادله اهرم فشار به یک اندازه حائز اهمیت است. احتمال تنبیه در برابر رفتار نامطلوب باید با احتمال تشویق در برابر رفتار مطلوب برابر باشد. در حال حاضر امریکا اعتبار خود را برای نشان دادن رفتار دوم از دست داده است. اگر دولت بایدن نیز بخواهد جنگ اقتصادی ترامپ را که نقض معاهدات بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل بود و باتوجه به پایبندی ایران به تعهدات خود کاملا بیدلیل بود، ادامه دهد و تلاش کند ایران را وادار به امضای توافق دیگری کند، آن وقت رهبران ایران به این نتیجه میرسند که او نیز راه ترامپ را در پیش گرفته و قرار نیست در برابر رفتار مطلوب، پاداشی به طرف مقابل بدهد.
حتی با وجود بایدن نیز امریکا در ایران اعتبار لازم برای شروع مذاکره جدید را ندارد. ترامپ با نقض تعهدات خود ذیل برجام باعث شد میانهروهای ایران احمق به نظر برسند و حالا نیز اگر میانهروها بخواهند دوباره شانس خود را امتحان کنند، حتی با وجود رفتن ترامپ از کاخ سفید و آمدن چهرههای جدید، حتی از قبل هم احمقتر به نظر میرسند. تندروها نیز همچنان بر مواضع قبلی خود پافشاری میکنند.
دفاع از توافق
رهبران ایران به صراحت گفتهاند حاضرند در زمان و شرایط مناسب در مورد مسائلی فراتر از برجام و قطعنامه 2231 گفتوگو کنند. اما بارها اعلام کردهاند حاضر به مذاکره مجدد درخصوص برجام نیستند. این موضع اصلا تعجببرانگیز نیست و میتوان آن را درک کرد. ایرانیها نمیخواهند یک اسب را دو بار بخرند.
امریکاییها نمیتوانند بپذیرند که رهبران ایران حرفشان منطقی و قابلدرک است. اما تصور کنید جای دو طرف عوض میشد؛ اگر ایران میخواست درمورد برجام دوباره پای میز مذاکره بنشیند تا از مزایای اقتصادی آن بهرهمند شده یا در مورد برنامه هستهای خود، آزادی عمل بیشتری پیدا کند بدون شک امریکاییها و دیگر اعضای برجام چنین خواستهای را رد میکردند و به ایران میگفتند باید به توافقی که امضا کرده، پایبند بماند.
برجام محصول مذاکرات سخت و طولانی بود. اعضای هر دو طرف، هر چه داشتند در میز مذاکره ارائه کردند. این مذاکرات نشان داد دو محدودیت وجود دارد؛ یکی اینکه اگر هر یک از دو طرف بخواهد مسائل و مشکلات غیرهستهای را مطرح کند، هیچ توافقی در بحث هستهای شکل نمیگیرد (به خاطر داشته باشیم ایران شکایات زیادی از امریکا دارد)، مساله دوم هم این بود که رسیدن به توافق ممکن نیست، مگر اینکه امریکا از خواسته خود مبنی بر توقف غنیسازی اورانیوم در ایران کوتاه بیاید.
این پیشنهاد که دولت بایدن تلاش کند از تحریمهای ترامپ علیه ایران به عنوان اهرم فشار بهره ببرد، نسخه دیگری از همان مفهومی است که در چهار دهه اخیر از این کشور به گوش رسیده است؛ اینکه اگر فشار کمی بیشتر ادامه پیدا کند، رهبران ایران در مورد هر چیزی که امریکا از آنها میخواهد، کوتاه میآیند. 40 سال است که این فرضیه به نتیجه نرسیده است. اگر در چهار سال اخیر امریکا از این سیاست به نتیجه دلخواه خود نرسیده، دلیلی ندارد که در چهار سال آینده بتواند به آنچه میخواهد دست پیدا کند.
اگر امریکا میخواهد امکان مذاکره با ایران در آینده به وجود بیاید، باید دو واقعیت را بپذیرد؛ یکی اینکه اگر میخواهد امتیاز بیشتری بگیرد، باید امتیاز بیشتری بدهد؛ به ویژه اینکه به ایران اطمینان دهد به مزایای اقتصادی مدنظرش در برجام به طور کامل -و نه مثل دوران اوباما- دست پیدا میکند. واقعیت بعدی این است که توافق بر سر برخی مسائل، مثل محدودیتهای موشکی، تنها در صورتی امکانپذیر است که تنها شامل ایران نشود، بلکه کل منطقه را دربر بگیرد. اما برای مذاکره درخصوص این مسائل ابتدا امریکا باید به توافقهای قبلی خود پایبند شود و تلاش نکند از یک سیاست شکستخورده بهرهبرداری کند.
مترجم: هدیه عابدی
منبع: وبسایت ریسپانسیبل استیتکرفت
*توضیح اعتماد: انتشار این مطلب به معنای تایید محتوای آن نیست.
این پیشنهاد که دولت بایدن تلاش کند از تحریمهای ترامپ علیه ایران به عنوان اهرم فشار بهره ببرد، نسخه دیگری از همان مفهومی است که در چهار دهه اخیر از این کشور به گوش رسیده است؛ اینکه اگر فشار کمی بیشتر ادامه پیدا کند، رهبران ایران در مورد هر چیزی که امریکا از آنها میخواهد، کوتاه میآیند.
40 سال است که این فرضیه به نتیجه نرسیده است. اگر در چهار سال اخیر امریکا از این سیاست به نتیجه دلخواه خود نرسیده، دلیلی ندارد که در چهار سال آینده بتواند به آنچه میخواهد دست پیدا کند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.