کد خبر
535684
چگونه میتوان زمینه را برای تصمیمهای منطقی در قبال پرونده هستهای ایران هموار کرد
بازیگری عقلایی در برجام
ساعت 24-توافق یکشنبه شب میان سازمان انرژی اتمی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای استمرار نظارتها بر برنامه هستهای ایران در قالب یک ساز و کار موقت سه ماهه، یک اقدام عقلایی در جهت حل اختلافات جاری در مورد برجام است. پروندههای همچون برجام نیازمند بازیگران عقلایی هستند. در روابط بینالمللی ما شاهد سه نوع بازیگر فعال هستیم: بازیگران عقلایی، بازیگران سازمانی و بازیگران بروکراتیک.
بازیگران بروکراتیک، معمولا با توجه به کاریزمای شخصی و جایگاه مقام خودشان فعالیت میکنند. بازیگران سازمانی با توجه به ساختاری که در کشورشان حاکم است، اقدام میکنند و نهایتا بازیگران عقلایی با توجه به نیازها و منافع کشورهای خودشان بهترین تصمیم را انتخاب میکنند. مدل بازیگر عقلایی معمولا بهترین تصمیمگیریها را در شرایط تعامل بینالمللی دارد.
از زمانی که دولت حسن روحانی، در ایران حاکم شد، تلاش شد تا تصمیمها براساس منافع ملی اتخاذ شود، در نتیجه سیاست خارجی کشور به سمت مدل بازیگر عقلایی انتخاب شد. چندی پس از این تحول در ایران، در ایالات متحده امریکا، دونالد ترامپ به قدرت رسید که براساس وعدههای انتخاباتی و کیش شخصیتی که وجود داشت، به این مقام رسیده بود. در این دوران در واشنگتن مدل مسلط سیاست خارجی در دوران ترامپ به مدل بروکراتیک و کاریزماتیک تبدیل شد. این رویکرد، با توجه به قدرت و نفوذ امریکا باعث ایجاد یک بینظمی در جامعه بینالمللی، انشقاق میان کشورها و اجتناب از اجرای تعهدات بینالمللی شد.
زمانی که انتخابات در ایالات متحده امریکا برگزار شد و جو بایدن به عنوان رییسجمهوری برگزیده شد، چهره های متعددی از مبادی مختلف و متنوع تلاش کردند تا رویکرد و سوگیری دولت جدید امریکا را درخصوص مساله ایران، از یک اقدام عقلایی دور کنند و اجازه ندهند که واشنگتن به یک بازیگر عقلایی در پرونده اختلافات ایران و امریکا تبدیل شود. این تلاشها از جانب سعودیها، اسراییلیها، افراطیهای دموکرات و تندروهای جمهوریخواه، اپوزیسیون ایران در خارج از کشور و همینطور از سوی عدهای در داخل، آغاز شد. شاخه داخلی این افراد ممکن است سه دسته باشند، عدهای که از دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی خارجی از کشورهایی همچون سعودی و اسراییل دستور میگیرند، عدهای که براساس دانش و فهم خودشان معتقدند که صرفا باید با دنیا تقابل کرد و دسته سومی که اساسا فاقد آگاهی از مسائل بینالمللی هستند.
جو بایدن، رییسجمهور امریکا در طول همین چند هفتهای که به عنوان رییسجمهور امریکا فعالیت خود را آغاز کرده است، در زمینههای مختلف توانسته است تصمیمهای خوب و عاقلانهای اتخاذ کند، از بازگشتن به پیمان آب و هوایی پاریس گرفته تا موضوع بازگرداندن کودکان مهاجران به خانوادههایشان. مجموعه اقدامها و تلاشهای دولت جو بایدن، هر چند به کفایت نیستند و نمیتوان آنها را جهشی بزرگ در عملکرد دولت امریکا دانست، اما سویهای عاقلانه و عقلایی داشتند. بهرغم این رویکرد عقلایی در بسیاری از مسائل جاری امریکا، دولت بایدن در مورد ایران، رویکردی منفعلانه در پیش گرفت. تا به امروز و یک ماه بعد از ورود بایدن به کاخ سفید، از دولت او بیشتر حرف میبینیم تا عمل. سوال این است که چرا دولت جو بایدن درخصوص پرونده ایران به سمت بازیگری عقلایی نرفت و در تصمیم بروکراتیکی که دونالد ترامپ براساس کیش شخصیت بیماری خودش اتخاذ کرده بود، باقی ماند؟ گروههایی که در بالا نام بردم، با لابیگری و اعمال فشار و اقدامهایشان باعث شدهاند تا دولت جدید امریکا هم همچنان بر روش دولت قبلی باقی بماند.
اقدامی که مجلس شورای اسلامی همزمان با این تحولات انجام داد و تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، به این جریان دامن زد.
این مصوبه، هر چند ممکن است که با نیت خیر در مجلس رای آورده باشد، اما کمکی به وضعیت نکرد و باعث نشد که واشنگتن به سمت یک رویکرد عقلایی تمایل پیدا کند. من تصور میکنم که ایران در این شرایط باید بهترین تصمیم را انتخاب کند، بهترین تصمیم این است که نباید اجازه دهیم که موضع ایران در جامعه بینالمللی تضعیف شود. موضع ایران در طول سالهای گذشته در جامعه بینالمللی قوی بود. ایران مدعی بود که همواره به تعهداتش عمل کرده و پای تعهداتش هم ایستاده است و از هیچیک از توافقهایش خارج نشده است. توافقی هم که یکشنبه شب صورت گرفت، هیچ انحرافی نه از برجام است و نه از تعهدات بینالمللی ایران. ایران معتقد است که طرفهای برجام باید برای اجرای تعهدات خودشان ضمانت بدهند، هر زمان تحریمها لغو شود که جزو مفاد برجام است و هیچیک از طرفها تاکنون در لغو تحریمهای اقدام عملی برنداشتهاند، اروپاییها تعهداتشان را عملی نکردهاند و بدتر از آنها نیز روسیه و چین از زیر بار تعهداتشان فرار کردهاند. از این جهت پکن و مسکو را بدتر میدانم که اروپاییها لااقل در شعار و اظهارنظر اقدام امریکا را محکوم کردند و تلاش کردند که به دولت امریکا برای بازگشت به برجام فشار وارد کنند. اما روسیه و چین، عملا سکوت کردند و فقط از اختلاف ایران و امریکا بهره خودشان را بردند. ضرورتی برای ایران وجود ندارد که در شرایطی که طرفهای مقابل تعهداتشان را عمل نمیکنند، نعل به نعل تمامی بندهای برجام را اجرا کند.ایران میتواند زمینه تصمیمگیریهای عقلایی را در جامعه بینالمللی ایجاد کند. اقدامهای ایران میتواند میدان و زمینهای فراهم کند که امریکاییها با رویکرد عقلانی، به سمت تصمیمهایی بروند که هم به نفع خودشان باشد، هم به نفع ایران و هم به نفع صلح، ثبات و امنیت منطقه ما. بازیگران دیگر فعالیتهایی که انجام دادهاند، سببساز انشقاق و دوری میان ایران و کشورهای منطقه، عامل استمرار بحران و تنش در منطقه میشود. این دقیقا همان چیزی است که اسراییلیها میخواهند. اسراییلیها همواره علاقهمندند که در محیط بحران زندگی کنند، فضایی که اجازه میدهد سرزمینهای دیگران را اشغال کنند و به اشغالگری و توسعهطلبی خودشان ادامه دهند. فضای آرام و همکاری در منطقه باعث میشود که حجم اقدامهایسوء رژیم اسراییل عیانتر شود و دیگران هم راحتتر ببینند که اسراییلیها چه مناطقی را اشغال کردهاند، کجا شهرکسازی کردهاند و چه اندازه به جنایات مستمر خودشان ادامه میدهند. برای عربستان و سایر کشورهای منطقه هم وضع همین است، اگر آرامش و همکاری بر منطقه حاکم شود، وضعیت شفاف میشود و اقدامهای طرفها در دید افکار عمومی قرار میگیرد. اما وقتی یک فضای بحرانی و مبهم ایجاد میشود، مشاهده این اقدامها سختتر میشود. برای مثال میبینیم که اگر در ایران یک اعدام انجام شود، چنان واکنشهای کهکشانی از سوی دولتهای غربی صورت میگیرد، اما در برابر مثله کردن یک منتقد در ساختمان دیپلماتیک عربستان سعودی در یک کشور خارجی، شاهد هیچ واکنش جدی و هیچ تغییر در روابط امریکا و عربستان سعودی نبودیم. چرا درباره سلب تابعیت، اعدام و تبعید شهروندان بحرینی، نه تنها امریکا، بلکه اروپاییها هم سکوت میکنند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند؟ وضعیت بحران، تنش و ابهام باعث شده است که مسائل ایران از یک سو به شکل اغراق شدهای زیرذرهبین قرار گیرند و در طرف مقابل اقدامهای دیگر کشورهای منطقه به حاشیه رانده شوند.هدایت جامعه بینالملل و همچنین سایر کشورها به سمت یک بازیگر عقلایی یکی از دستور کارهایی است که باید در برنامههای دیپلماسی ایران باشد. برای اینکه به این هدف برسیم باید لوازم آن را هم فراهم کنیم، که متاسفانه بسیاری از الزامات در کشور ما آماده نشده است. از لوازم این کار اجازه فعالیت رسانههای بینالمللی آزاد در کشور به گونهای است که بتوانند واقعیتها را منعکس کنند. توانایی و نفوذی که نشریاتی مانند فارنافرز، نشنال اینترست و کامنتری، برای حمایت از منافع و مطالبات اسراییل در دنیا حتی معاونان وزارت خارجه امریکا هم ندارند. ایران هم برای هدایت جامعه بینالمللی به سمت تصمیمگیریهای عقلایی، نیاز به چنین ابزارهایی دارد. یکی از ابزارهای رایج در دیپلماسی امروز، ابزار دیپلماسی مسیر دوم یا Track 2 Diplomacy است که شامل استفاده از دانشگاهیان توانمند، مجلات علمی و رسانههای توانمند برای اثرگذاری بر تصمیمهای کشورهای خارجی در عرصه سیاست بینالمللی است. دیپلماسی عمومی هم ابزار بسیار مهمی است، یعنی ارتباط مستقیم دستگاه دیپلماسی یک کشور با افکار عمومی در جهان. ابزاری که شاید در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد به سمت آن حرکت کردیم، اما نتیجه دلخواه نرسید و شاید به اندازه کافی تخصصی و علمی به آن پرداخته نشد. علاوه بر اینها استفاده از فضای مجازی هم یک ابزار دیگر برای اثرگذاری در روابط بینالمللی است که امروز شاهدیم محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، شخصا از آن استفاده زیادی میبرد، اما یک نفر به تنهایی کافی نیست و باید چارچوب و زیربنایی برای آن ایجاد شود.
از زمانی که دولت حسن روحانی، در ایران حاکم شد، تلاش شد تا تصمیمها براساس منافع ملی اتخاذ شود، در نتیجه سیاست خارجی کشور به سمت مدل بازیگر عقلایی انتخاب شد. چندی پس از این تحول در ایران، در ایالات متحده امریکا، دونالد ترامپ به قدرت رسید که براساس وعدههای انتخاباتی و کیش شخصیتی که وجود داشت، به این مقام رسیده بود. در این دوران در واشنگتن مدل مسلط سیاست خارجی در دوران ترامپ به مدل بروکراتیک و کاریزماتیک تبدیل شد. این رویکرد، با توجه به قدرت و نفوذ امریکا باعث ایجاد یک بینظمی در جامعه بینالمللی، انشقاق میان کشورها و اجتناب از اجرای تعهدات بینالمللی شد.
زمانی که انتخابات در ایالات متحده امریکا برگزار شد و جو بایدن به عنوان رییسجمهوری برگزیده شد، چهره های متعددی از مبادی مختلف و متنوع تلاش کردند تا رویکرد و سوگیری دولت جدید امریکا را درخصوص مساله ایران، از یک اقدام عقلایی دور کنند و اجازه ندهند که واشنگتن به یک بازیگر عقلایی در پرونده اختلافات ایران و امریکا تبدیل شود. این تلاشها از جانب سعودیها، اسراییلیها، افراطیهای دموکرات و تندروهای جمهوریخواه، اپوزیسیون ایران در خارج از کشور و همینطور از سوی عدهای در داخل، آغاز شد. شاخه داخلی این افراد ممکن است سه دسته باشند، عدهای که از دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی خارجی از کشورهایی همچون سعودی و اسراییل دستور میگیرند، عدهای که براساس دانش و فهم خودشان معتقدند که صرفا باید با دنیا تقابل کرد و دسته سومی که اساسا فاقد آگاهی از مسائل بینالمللی هستند.
جو بایدن، رییسجمهور امریکا در طول همین چند هفتهای که به عنوان رییسجمهور امریکا فعالیت خود را آغاز کرده است، در زمینههای مختلف توانسته است تصمیمهای خوب و عاقلانهای اتخاذ کند، از بازگشتن به پیمان آب و هوایی پاریس گرفته تا موضوع بازگرداندن کودکان مهاجران به خانوادههایشان. مجموعه اقدامها و تلاشهای دولت جو بایدن، هر چند به کفایت نیستند و نمیتوان آنها را جهشی بزرگ در عملکرد دولت امریکا دانست، اما سویهای عاقلانه و عقلایی داشتند. بهرغم این رویکرد عقلایی در بسیاری از مسائل جاری امریکا، دولت بایدن در مورد ایران، رویکردی منفعلانه در پیش گرفت. تا به امروز و یک ماه بعد از ورود بایدن به کاخ سفید، از دولت او بیشتر حرف میبینیم تا عمل. سوال این است که چرا دولت جو بایدن درخصوص پرونده ایران به سمت بازیگری عقلایی نرفت و در تصمیم بروکراتیکی که دونالد ترامپ براساس کیش شخصیت بیماری خودش اتخاذ کرده بود، باقی ماند؟ گروههایی که در بالا نام بردم، با لابیگری و اعمال فشار و اقدامهایشان باعث شدهاند تا دولت جدید امریکا هم همچنان بر روش دولت قبلی باقی بماند.
اقدامی که مجلس شورای اسلامی همزمان با این تحولات انجام داد و تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، به این جریان دامن زد.
این مصوبه، هر چند ممکن است که با نیت خیر در مجلس رای آورده باشد، اما کمکی به وضعیت نکرد و باعث نشد که واشنگتن به سمت یک رویکرد عقلایی تمایل پیدا کند. من تصور میکنم که ایران در این شرایط باید بهترین تصمیم را انتخاب کند، بهترین تصمیم این است که نباید اجازه دهیم که موضع ایران در جامعه بینالمللی تضعیف شود. موضع ایران در طول سالهای گذشته در جامعه بینالمللی قوی بود. ایران مدعی بود که همواره به تعهداتش عمل کرده و پای تعهداتش هم ایستاده است و از هیچیک از توافقهایش خارج نشده است. توافقی هم که یکشنبه شب صورت گرفت، هیچ انحرافی نه از برجام است و نه از تعهدات بینالمللی ایران. ایران معتقد است که طرفهای برجام باید برای اجرای تعهدات خودشان ضمانت بدهند، هر زمان تحریمها لغو شود که جزو مفاد برجام است و هیچیک از طرفها تاکنون در لغو تحریمهای اقدام عملی برنداشتهاند، اروپاییها تعهداتشان را عملی نکردهاند و بدتر از آنها نیز روسیه و چین از زیر بار تعهداتشان فرار کردهاند. از این جهت پکن و مسکو را بدتر میدانم که اروپاییها لااقل در شعار و اظهارنظر اقدام امریکا را محکوم کردند و تلاش کردند که به دولت امریکا برای بازگشت به برجام فشار وارد کنند. اما روسیه و چین، عملا سکوت کردند و فقط از اختلاف ایران و امریکا بهره خودشان را بردند. ضرورتی برای ایران وجود ندارد که در شرایطی که طرفهای مقابل تعهداتشان را عمل نمیکنند، نعل به نعل تمامی بندهای برجام را اجرا کند.ایران میتواند زمینه تصمیمگیریهای عقلایی را در جامعه بینالمللی ایجاد کند. اقدامهای ایران میتواند میدان و زمینهای فراهم کند که امریکاییها با رویکرد عقلانی، به سمت تصمیمهایی بروند که هم به نفع خودشان باشد، هم به نفع ایران و هم به نفع صلح، ثبات و امنیت منطقه ما. بازیگران دیگر فعالیتهایی که انجام دادهاند، سببساز انشقاق و دوری میان ایران و کشورهای منطقه، عامل استمرار بحران و تنش در منطقه میشود. این دقیقا همان چیزی است که اسراییلیها میخواهند. اسراییلیها همواره علاقهمندند که در محیط بحران زندگی کنند، فضایی که اجازه میدهد سرزمینهای دیگران را اشغال کنند و به اشغالگری و توسعهطلبی خودشان ادامه دهند. فضای آرام و همکاری در منطقه باعث میشود که حجم اقدامهایسوء رژیم اسراییل عیانتر شود و دیگران هم راحتتر ببینند که اسراییلیها چه مناطقی را اشغال کردهاند، کجا شهرکسازی کردهاند و چه اندازه به جنایات مستمر خودشان ادامه میدهند. برای عربستان و سایر کشورهای منطقه هم وضع همین است، اگر آرامش و همکاری بر منطقه حاکم شود، وضعیت شفاف میشود و اقدامهای طرفها در دید افکار عمومی قرار میگیرد. اما وقتی یک فضای بحرانی و مبهم ایجاد میشود، مشاهده این اقدامها سختتر میشود. برای مثال میبینیم که اگر در ایران یک اعدام انجام شود، چنان واکنشهای کهکشانی از سوی دولتهای غربی صورت میگیرد، اما در برابر مثله کردن یک منتقد در ساختمان دیپلماتیک عربستان سعودی در یک کشور خارجی، شاهد هیچ واکنش جدی و هیچ تغییر در روابط امریکا و عربستان سعودی نبودیم. چرا درباره سلب تابعیت، اعدام و تبعید شهروندان بحرینی، نه تنها امریکا، بلکه اروپاییها هم سکوت میکنند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند؟ وضعیت بحران، تنش و ابهام باعث شده است که مسائل ایران از یک سو به شکل اغراق شدهای زیرذرهبین قرار گیرند و در طرف مقابل اقدامهای دیگر کشورهای منطقه به حاشیه رانده شوند.هدایت جامعه بینالملل و همچنین سایر کشورها به سمت یک بازیگر عقلایی یکی از دستور کارهایی است که باید در برنامههای دیپلماسی ایران باشد. برای اینکه به این هدف برسیم باید لوازم آن را هم فراهم کنیم، که متاسفانه بسیاری از الزامات در کشور ما آماده نشده است. از لوازم این کار اجازه فعالیت رسانههای بینالمللی آزاد در کشور به گونهای است که بتوانند واقعیتها را منعکس کنند. توانایی و نفوذی که نشریاتی مانند فارنافرز، نشنال اینترست و کامنتری، برای حمایت از منافع و مطالبات اسراییل در دنیا حتی معاونان وزارت خارجه امریکا هم ندارند. ایران هم برای هدایت جامعه بینالمللی به سمت تصمیمگیریهای عقلایی، نیاز به چنین ابزارهایی دارد. یکی از ابزارهای رایج در دیپلماسی امروز، ابزار دیپلماسی مسیر دوم یا Track 2 Diplomacy است که شامل استفاده از دانشگاهیان توانمند، مجلات علمی و رسانههای توانمند برای اثرگذاری بر تصمیمهای کشورهای خارجی در عرصه سیاست بینالمللی است. دیپلماسی عمومی هم ابزار بسیار مهمی است، یعنی ارتباط مستقیم دستگاه دیپلماسی یک کشور با افکار عمومی در جهان. ابزاری که شاید در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد به سمت آن حرکت کردیم، اما نتیجه دلخواه نرسید و شاید به اندازه کافی تخصصی و علمی به آن پرداخته نشد. علاوه بر اینها استفاده از فضای مجازی هم یک ابزار دیگر برای اثرگذاری در روابط بینالمللی است که امروز شاهدیم محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، شخصا از آن استفاده زیادی میبرد، اما یک نفر به تنهایی کافی نیست و باید چارچوب و زیربنایی برای آن ایجاد شود.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.