خشم فرو خفته میلیونها حقوق و مزدبگیر در کارخانهها، در ادارههای دولتی، در سازمانها و موسسهها و بنگاههای دولتی چیزی است که این روزها شاهد آن هستیم و به نظر نمیرسد در کوتاهمدت کاری از دست کسی برآید و اتفاقی در مسیر افزایش قدرت خرید مردم بیفتد. این رخداد پیامدهای ترسناکی دارد. مردم تحقیر میشوند و از سر بدبختی و استیصال در خود فرو میروند و مردان و زنان در برابر فرزندان خود که حالا نمیتوانند بفهمند چرا ناگهان قدرت خریدشان کاهش یافته است حرفی برای گفتن ندارند. این تحقیرشدگی و بدبختی شهروندان جدای از پیامدهای اقتصادی به یأس عمومی منجر خواهد شد و کرختی و بیحسی در برابر هر رویدادی را دامن میزند. اینگونه شده است که این روزها مردم به یکدیگر که میرسند میگویند بگذار دلار آمریکا به صد هزار تومان برسد، ما که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. و این ضربالمثل قدیم ایرانی که «آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» به مرور در جامعه ایرانی این روزهای خاص بر سر زبانها افتاده است.
بیحسی عمومی اگر در جامعه ایرانی و میان گروههای حقوقبگیر و مزدبگیر جامعه ریشه دوانده و جاگیر شود ذهن و قلب و دل آنها را از درون تهی کرده و نسبت به هر رخدادی در جامعه بیواکنش خواهند شد. وقتی شما نمیتوانی با میزان ثابتی از مزد همان کالایی که یک سال پیش خریداری میکردی را دوباره خریداری کنی و باید 50 درصد آن را با همان میزان پول خریداری کنی و این برای صدها کالا اتفاق میافتد دیگر از جوش و خروش میافتی و حتی احساس خشم هم نمیکنی و بیتفاوتی را پیشه میکنی منتظر میمانی که اگر فرصتی شد این وضع را تلافی کنی. کاهش قدرت خرید شهروندان به مرور مصرف جامعه را به زیر میکشد و تولید بسیاری از کالاها دیگر با رکود بازار از صرفه اقتصادی خارج میشود و در یک دور باطل و سخت آزاردهنده مارپیچ تورم – رکود گرفتار خواهیم شد. اینگونه که شهروندان قدرت خرید از دست میدهند و تنها میتوانند نیازهای بسیار ضروری خود مثل نان و روغن و پنیر گوشت و مرغ و تخممرغ آن هم در اندازههای پایین را خریداری کنند.باید منتظر باشیم که بسیاری از بنگاههای تولیدکننده کالای غیر از کالای اساسی به سمت تعدیل نیرو پیش رفته و میزان مزد و حقوقبگیران خود را کاهش دهند و این یک پدیده زیانبار است که موجب میشود گروههای تازهای بر کسانی که زیر خط فقر بودند اضافه شود. کاهش نیروی مزد و حقوقبگیر در سطح کلان باز هم از قدرت خرید جامعه کم میکند و در یک دور باطل دیگر این چرخه را در سطحی بالاتر و با سرعتی بیشتر به حرکت درمیآورد. مارپیچ تورم – رکود حالا میتواند تبدیل به سهگانه بسیار خطرناک تورم – رکود- بیکاری شود و جامعه ایرانی را وارد تونل وحشت سازد. بیتفاوتی و بیحسی شهروندان به مرور آثار و پیامدهای خاص خود را خواهد داشت و بر احساس تحقیر و سرخوردگی میافزاید. هنوز مردم ایران به ویژه گروههای کمدرآمد جامعه پسانداز قبلی خود را دارند و از سر ناگزیری به آنها رجوع میکنند و از این منبع برخی کاستیها را جبران میکنند، اما واقعیت این است که این پسانداز برای تهیدستان به اندازهای نیست که آنها را برای یک دوره میانمدت در شرایط امن قرار دهد. از آنجایی که همین پساندازهای ریالی شهروندان نیز در برابر نرخ فزاینده تورم آب میرود و ارزشش از دست میرود خود نوعی حسرت به دلی برایشان به بار خواهد آورد.
نظر شما