این منتقد فروپاشی شوروی را پیشبینی کرد ه بود
ساعت 24 - آمستردام، ۱۵ ژوئیه ۱۹۷۶ / ۲۴ تیر ۱۳۵۵: آندرهیی آمالریک، مورخ و منتقد رژیم شوروی، پس از سالها کلنجار و زندان، همراه با همسرش از کشور اخراج شده و به هلند رسیده است. او یکی از نخستین کارشناسانی است که روند فروپاشی شوروی را به روشنی پیشبینی کرده بود.
رادیو فرانسه
اگرچه رژیمهای انقلابی از همان آغاز تاسیس، انتظار نابودیشان را با خود دارند، اما گذشته از پیشبینیهایی که از سر نومیدی و دشمنی ابراز میشود و بیشتر به آرزو شبیه است تا به بررسی نقادانه، اندک اندیشمندانی هستند که با استدلال و با مشاهده جزییاتی که از چشم دیگران پنهان مانده، تحولات آینده را با روشنبینی حدس میزنند.
بعد از انقلاب اکتبر، مخالفان و روسهای «ضد انقلاب» که از کشور گریخته بودند، از همان روزهای نخست به انتظار نابودی رژیم انقلابی نشستند و پیشبینیها را در مورد چند و چون «سقوط قریبالوقوع» آغاز کردند.
بعد از انقلاب فرانسه هم عیناً همین نوع واکنش شکل گرفت. در ایران نیز البته پیشبینیهای سقوط رژیم جمهوری اسلامی تقریباً از همان بهمن ۵۷ شنیده میشد.
اما در میان انبوه این نوع آیندهنگریها که بیشتر آرزوهای احساساتی و سطحیاند، همیشه معدود افرادی هستند که از ظواهر فراتر میروند و عناصر کارساز را در درازمدت تشخیص میدهند.
از جمله نمونههای شناختهشده، شماری از پژوهشها و جستارهایی است که به ویژه از اوایل دهه ۱۹۷۰، بر روندهای پنهان فرسودگی و ناتوانی حکومت شوروی تاکید داشتند و بهرغم اقتدار ظاهری رژیم حاکم، برخی کنشهای اجتماعی یا تغییرات جمعیتشناختی را به عنوان علائمی از یک جامعه بیمار تفسیر میکردند. «۱۹۸۴» از نگاه آندرهیی آمالریک
در سال ۱۹۷۰، کتابی که در مسکو اجازه انتشار نیافته بود، تحت عنوان «آیا اتحاد شوروی تا ۱۹۸۴ دوام خواهد آورد؟» در اروپای غربی ترجمه و منتشر شد. نویسنده ۳۲ ساله کتاب یک دانشگاهی روس به نام آندرهیی آمالریک بود که در تاریخ سدههای میانه و بخصوص در باب روند شکلگیری روسیه تخصص داشت اما مغضوب رژیم بود.
در آن زمان روزنامه فرانسوی لوموند نوشت: «برخلاف اکثر کتابهای ممنوعهای که در سالهای اخیر از مسکو خارج میشوند و بیشتر به دنبال برانگیختن احساسات خوانندهاند، کتاب آندرهیی آمالریک متنی تحلیلی است که به قصد متقاعد کردن مخاطب نوشته شده است.»
آمالریک ابتدا با پایاننامه دکتریاش حساسیت حاکمان شوروی را تحریک کرده بود. در آن سالها محافل غربی از این حساسیت مسکو تعجب میکردند و بهدرستی متوجه نمیشدند که یک پایاننامه رشته تاریخ که به قرون نهم و دهم میلادی مربوط میشود، چه نوع مشکلی برای مسکو ایجاد میکند.
اما با گذشت بیش از پنجاه سال و بخصوص با آغاز جنگ اوکراین بود که دانشگاهیان غربی برد نظریات آمالریک را دریافتند. بر اساس پژوهشهای وی آنچه که در اسناد تاریخی «روس کییف» نامیده میشود و اشاره به نخستین حکومت اسلاوهای شرقی دارد، مطلقاً به معنای روسی بودن پیشینه تاریخی اوکراین نیست . او اثبات میکرد که پایههای آن حکومت اولیه توسط گروههایی از وایکینگها و اسلاوهایی بنا شده که هیچ پیوستگی تاریخی با دولتهای بعدی روسیه ندارد. ولی تاریخنگاری رسمی شوروی تاکید داشت که نطفه روسیه بزرگ از همان سدههای میانه در کییف، توسط روسها بسته شده است.
با شروع جنگ اوکراین بود که افکار عمومی جهانی دریافت که یکی از پایههای عقیدتی ولادیمیر پوتین «روسی» بودن اساس و تبار و بنیاد اوکراین است.
آمالریک که به خاطر انتشار پایاننامهاش از دانشگاه مسکو اخراج شده بود، به تالیف اثر مشهورش، «آیا اتحاد شوروی تا ۱۹۸۴ دوام خواهد آورد؟» پرداخت. او سرانجام پس از چند سال گرفتاری، از جمله دو سال تبعید به سیبری، از کشور اخراج شد و همراه همسر به هلند رفت.
کتاب «آیا اتحاد شوروی تا ۱۹۸۴ دوام خواهد آورد؟» بسیاری از کلیشههای فکری زمانه خود را در مورد شوروی نقض میکرد. مثلاً در حالی که کارشناسان اروپایی مدام پیرامون «حکومت ایدئولوژیک» مسکو سخن میگفتند، آمالریک بر پدیده کمرنگ و بیمحتوی شدن ایدئولوژی در نظام شورایی تاکید میکرد. از نظر او، مسکو بیش از هرنوع ایدئولوژی به دشمن نیاز داشت، خواه دشمنان داخلی، خواه یهودیان یا چین.
آمالریک در این کتاب شعارهای حکومتی در باره «آینده درخشان سوسیالیسم» را واسازی میکند و میگوید: حکومت پیر شده و قادر به جلوگیری از این روند پیری نیست و بدون تردید آخرین دهههای عمر خود را طی میکند.
آمالریک با اشاره به «۱۹۸۴»، کتاب مشهور جرج اورول، با اطمینان میگوید که در آن سال، اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود نخواهد داشت. چرا؟ چون رژیم خود را کامل میپندارد و قادر به هیچ تغییری نیست اما در عین حال خسته و فرسوده شده.
در حالی که دول غربیگمان میکردند مسکو تا اندازهای رو به تساهل و تسامح گذاشته، آمالریک این تحول را فقط نشانهای از فرتوت بودن رژیم میدانست و باور داشت که مسکو آخرین فرصتها برای تغییر و اصلاح را با سرکوب «بهار پراگ» نابود کرده است. او احتمال جنگ میان شوروی و چین را زیاد میدید اما تاکید میکرد که شوروی برای چنین جنگی مطلقاً آمادگی ندارد، نه به لحاظ روحی، نه به لحاظ فنی.
آمالریک پوسیدگی نظام شورایی را با تاکید بر رواج بیعدالتیهای اجتماعی، فساد و دروغ نشان داد و گفت که کشورش بیش از هرچیز نیازمند «روح حقیقت است.»
برخی جملات آمالریک امروزه بسیار توجهبرانگیز است. او در مورد حاکمان شوروی میگوید: «حدود نیم قرن تاریخ شوروی نشان میدهد که آنها هنوز هم نتوانستهاند تشخیص دهند که منافع واقعیشان در کجاست...»
در آن زمان، مترجم فرانسوی کتاب آمالریک نوشت که وی با تشریح نظام شوروی، «توازن شگفتآوری میان شرارت و قداست» را مینمایاند که قبلاً در آثار کسانی چون داستایووسکی یا بوریس پاسترناک منعکس شده بود.
آمالریک و همسرش در سال ۱۹۷۶ از شوروی اخراج شدند. او در سال ۱۹۸۰، وقتی میخواست برای شرکت در کنفرانسی به مادرید برود، در یک تصادف رانندگی آسیب دید و چند روز بعد در بیمارستان درگذشت. آمالریک ۴۲ سال داشت. وی در واپسین سال زندگی خود نوشته بود: «به دلایلی که خارج از خواست و اراده من بوده، ناچار شدم پژوهشهایم را در باره آغاز شکلگیری روسیه ناتمام بگذارم؛ ولی امیدوارم اینک در مقام مورخ، پاداش خود را صدبرابر دریافت کنم و شاهد پایان کار شوروی باشم.» نفوذ اندیشههای آمالریک در غرب
آندرهیی آمالریک که حتی در اروپای غربی با انتقادهای زیادی از جانب محافل طرفدار شوروی مواجه بود، میپذیرفت که شاید پیشبینیهایش کمی عجولانه بوده، زیرا «مقاومت کرملین در برابر فروپاشی را دست کم گرفته و در مقابل، توان نظامی چین را بیش از حد ارزیابی کرده.» با اینحال، شوروی نه در ۱۹۸۴، اما هفت سال دیرتر به همان سرنوشتی دچار شد که آمالریک با دقت پیشبینی کرده بود.
از نظر او «موتور فروپاشی» سه محور اصلی داشت: نابرابری و بیعدالتیهای اجتماعی، دشمنی با جمهوری خلق چین و جداییخواهی جمهوریها...
هشت سال بعد از آمالریک، شورویشناس برجسته فرانسوی، خانم هلن کارِر دانکُس، در کتاب «امپراطوری فروپاشیده» تنها عامل سوم را برجسته کرد و به ویژه به بررسی جمهوریهای آسیایی و مسلمان شوروی پرداخت. او با تجزیه و تحلیل آمار و دادههای رسمی مسکو، گرایش مرکزگریز جمهوریهایی چون ازبکستان یا قزاقستان را نمایاند و گفت که مسلمانان شوروی مطلقاً زیر نفوذ ایدئولوژی حکومتی نیستند و در عوض روز به روز بیشتر به اسلام روی میآورند.
نظریات خانم کارر دانکس که بعدها عضو آکادمی فرانسه شد، بعد از چند سال صحت خود را نشان داد. وی پیوسته یکی از مشاوران نزدیک رهبران فرانسوی در امور شوروی و بعد روسیه بود. اما او در سال ۲۰۲۲، در مورد جنگ اوکراین اشتباه کرد. وی که ۹۱ سال داشت و چند بار با ولادیمیر پوتین ملاقات کرده بود، تا یک روز قبل از شروع جنگ، تاکید میکرد که رهبر روسیه عاقلتر و زیرکتر از آنست که جنگ را آغاز کند. .. گفته میشود که این اشتباه خانم کارر دانکس که تا آن زمان به صحت و دقت نظر شهرت داشت، به شدت به روحیه وی لطمه زد. هلن کارر دانکس سال بعد درگذشت (تابستان ۲۰۲۳). جمعیتشناسی و سقوط نهایی
وقتی کتاب آمالریک در فرانسه انتشار یافت، امانوئل تود هنوز مشغول تحصیلات دانشگاهی در رشته تاریخ و جمعیتشناسی بود. چند سال بعد او به نوبه خود کتاب «سقوط نهایی» را تالیف کرد که باعث شهرت ناگهانیاش شد (۱۹۷۶).
امانوئل تود که ۲۵ سال داشت، از ملاحظات رایج و تکراری زمانه خود – مثل انتقادهای سیاسی از مسکو – فراتر رفت و با اتکاء به علم جمعیتشناسی، به نکاتی دقت کرد که از نظر همه پنهان مانده بود: در حالی که شاخص مرگ و میر نوزادان در جوامع غربی به طور پیوسته کاهش مییافت، در شوروی همین روند نزولی فقط تا سال ۱۹۷۲ مشاهده میشد، و از آن پس دوباره افزایش نشان میداد.
امانوئل تود نوشت: «شاخصهای زاد و ولد و مرگ و میر اگر درست تفسیر شوند، نمودارهای بسیار توانایی هستند که میتوانند چهره پنهان یک جامعه را برملا کنند. بر خلاف رشته اقتصادسنجی که تحلیلهای کمّی آن با شاخصهای شکننده و کوتاهمدت مثل قیمت (یا تورم یا نرخ بیکاری...) انجام میگیرد، جمعیت شناسی علم ساده و صریحی است که بر اساس مفاهیمی ساده ساخته میشود: تولد و مرگ.»
مشاهدات امانوئل تود نکته دیگری را نیز نشان داد: آمار رسمی مرگ و میر نوزادان که از سوی مسکو منتشر میشد از سال ۱۹۷۵ به بعد دیگر انتشار نیافته بود. این فقدان ناگهانی آمار، با توجه به عادات رژیم شوروی در پنهان نگاه داشتن «اطلاعات حساس» میتوانست کاملاً قابل توجیه باشد.
امانوئل تود در کتاب «سقوط نهایی» توضیح داد که مرگ و میر نوزادان (زیر یک سال) در جوامعی رو به افزایش میگذارد که کمبود انرژی، نابهسامانی نظام بهداشت و درمان یا مشکلات دسترسی به خدمات شدت میگیرد. امانوئل تود با تاکید خاص بر این شاخص و مقایسه آن با شاخصهای ثانوی اقتصادی و اجتماعی، نتیجه گرفت که کل نظام اتحاد جماهیر شوروی کارآیی خود را از دست داده و قادر به تجدید انرژی سیاسی و مدیریتی خود نیست و به تدریح به سوی فروپاشی میرود.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.