بهزاد و مسئولیتشناسیهای بیپایانش
ساعت 24-مهندس بهزاد نبوی را میتوان سیاستمداری همهجانبه بین دانست که دغدغه ایران و آیندهاش، در تار و پود سلولهای بدنش نقش آگین شده است. از جوانی که به جوانان جبهه ملی پیوست تا در تقویت منافع ملی، یاور یاران مصدق شود تا اکنون که با قدی خمیده اما استوار، توسعه ملی ایران اسلامی را مد نظر دارد، مسئولانه سیاستورزی کرده است.
فضای آینده کشور را آبستن آنچنان حوادثی میبیند که همچنان حضور را برای کاهش مخاطرات تجویز کند. ائتلاف اصلاحطلبان با دیگر بخشهای جریان خردگرای منافع ملی محور را برای عبور از گردنه سخت و پرپیچ و خمی که کشور در آن قرار گرفته است را راه صواب در وضعیت کنونی میداند. بهزاد نبوی را میتوان اصلاحطلبی وارسته دانست که در اسطوره چارچوب محبوس نشده است، بیش از هرکس بر فاصله انتخابات با انتخابات مطلع است، اما همچنان بر بهرهگیری از این فرصت برای جلوگیری از میدانداری افراطیون، باور دارد. نمیگوید چون ما نیستیم، نباید در صحنه باشیم، میگوید چون آینده کشور را نباید به طور کامل به مخالفان که گاه نظرشان با مصالح ملت متوازن نیست واگذار کرد، باید با توجه به امکانات اندک نیز سیاست ورزی مسئولانه داشت. نادیدن گفتمان بهزاد در عرصه سیاسی کشور، نتیجه هژمون شدن دیدگاههای اصلاح ستیزانه و مخالف عادیسازی در عرصه کلان سیاسی کشور و نیز مسلط شدن دیدگاههای رادیکالتر در جرگه اصلاحطلبان است. اگر به حاشیه راندن لنگرگاهی تعادل افکن چون بهزاد در عرصه سیاسی کشور، استثناطلبی را تشدید کرده است، بیالتفاتی به دغدغههای او در جرگه اصلاحطلبان، نتیجهای غیر از به حاشیه راندن/رفتن گفتمان اصلاحطلبی، در پی نخواهد داشت. آنچه دکتر محمد مهدی مجاهدی در عرصه نظری و دانش سیاست مقایسهای بدان رسید و بهزاد نبوی پیر، به تجربه دریافت، حضور مسئولانه و ائتلافی جریان عادی ساز (اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان غیر استثناطلب) در انتخابات بود. این صدا تا امروز توسط اصلاحطلبان شنیده نشده است و امید چندانی به تحقق آن در این فرصت اندک نیست. بهنظر میرسد اصلاحطلبی، عادیسازی و بهبود خواهی تا تبدیل شدن به گفتمانی رها از مصالح شخصی و جناحی، راهی دراز در پیش دارد. به عبارتی اصلاحطلبی ناایستاده بر دوش دانش و تجارب دغدغهمندان ملک و ملت، نمیتواند به گفتمانی بسیج گر و رها ساز تبدیل شود. وضعیت امروز کشور نه تنها محصول میداندار شدن استثناطلبان در عرصههای تصمیمگیری، که ناشی از هژمون شدن همزمان فرصتطلبان نااصلاحگر و ناواقعبینان در عرصه اصلاحطلبی است. اگر اصلاحطلبی را در مقابل تندروی تعریف کنیم، آنگاه محافظهکاری عقلانیت بنیان، ستونی محکم از سقف اصلاحطلبی است. بهزاد نبوی را میتوان نماینده و مصالح ستون عقلانیت محافظهکارانه اصلاحطلبی دانست. متاسفانه در زمانهای که تحریف و کژتابی مفاهیم بر فضای سیاسی کشور ما سایه افکن میشود، مفهوم محافظهکاری نیز از این آفت مصون نمانده است. اصلاحطلبی میتواند همزمان یک گفتمان محافظهکار/ رادیکال باشد، بدین معنا که از سویی چه در روش و چه در هدف، اصلاحطلب بوده و از سویی مطالبات دموکراتیک ملت را با زبانی خاص بیان میکند. نادیدن وجه محافظهکارانه اصلاحطلبی و غلبه وجه رادیکال آن در وصول به شرایط فقدان تصمیم و تدبیر مصلحانه، نقشآفرینی کرده است. متناظر نبوی در این شرایط، تدبیر و تصمیمی مصلحانه است؛ ائتلاف عقلا برای جلوگیری از میدانداری رادیکالیسم. به نظر میرسد اصلاحطلبی نیازمند یک بازخوانی و اصلاح تازه درونی برای تبدیل شدن به گفتمان برتر است. این بازخوانی نیازمند رهاسازی اصلاحطلبی از اصلاحطلبی واقعا موجود است. رهاسازی از فرصتطلبی، رها شدن از اسطوره چارچوب و خیال اندیشی، و اشراف و مسئولیت شناسی بهزادوار بر عرصه سیاسی کشور، راه صواب امروز و آینده اصلاحطلبی و ایران است.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.