رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 633223

قدرت دایه مقاومت خویش است

ساعت 24 - قدرت، خود ماما و دایه مقاومت خویش است. قدرت، خودبرانداز و اسقاطگر خویش است. هیچ مقاومتی مقدم بر قدرت‌ وجود ندارد. هر قدرتی خالق مقاومت خویش است. قدرت، از آغاز الهه مرگ خویش را بر دوش دارد. هیچ «قدرتی» بدون بیش مازاد خویش (همان امری که از انسداد و تصلب و جاودانگی آن ممانعت می‌کند) وجود ندارد.

تنها «قدرت‌هایی که زیست در مجاورت مقاومت را می‌دانند و می‌دانند چگونه از تکثیر و تعمیق و تشدید هویت‌های برنامه‌دار و ره‌ بردن آنان به هویت‌های برنامه‌دار (به تعبیر کاستلز) ممانعت کنند و نیز می‌دانند جامعه، به‌ مثابه یک تمامیت و کلیت بسته و منجمد غیرممکن است و از این ‌رو، جامعه را یک بدن بدون اندام (به تعبیر اسپینوزا) می‌فهمند که درباره‌اش نمی‌دانیم چه می‌تواند بکند.

یا آن را یک ارگان می‌دانند نه یک ارگانیسم یا یک «هنوز - نه» می‌دانند که در آن با هم‌زمانی ناهماهنگ اشیا یا موجودات، حادثی ‌بودن تعلق آن‌ها به یکدیگر، پراکندگی کثرت سیماها، گونه‌ها، نیروها، اشکال، تنش‌ها و شورمندی‌ها (غرایز، رانه‌ها، تمایلات و تکانه‌ها) مواجه هستیم، می‌توانند تداوم و استمرار خود را تدبیر و تضمین کنند.  در جامعه امروز ما، عده‌ای از اهالی قدرت، جامعه و مردمانش را شبیه خویش می‌پسندند. روایت و حکایت اینان، حکایت آن فرد است که داشت از معشوق خویش نقاشی می‌کشید و تلاش داشت معشوقش شبیه نقاشی‌اش شود، نه بالعکس. به دیگر بیان اینان بر این میل و اراده‌اند تا جامعه را به صورت و سیرت خویش بگردانند. زهرِ منیت‌شان بر کیمیای محبت غلبه دارد، لذا جز خود نمی‌بینند و برنمی‌تابند. بسیار مایلند که گفتِ دیگران (جامعه مردمان) از گفت آنان رهبر و بی‌گفت آنان مضطر شود.

در سودای آنند که گفت‌شان بر گفت دیگران راکب شود، گفتِ دیگران را گفتِ آنان تزئین کند و تمامی آحاد جامعه بپذیرند که گفتِ آنان بر گفت‌شان سبق دارد و شرافت. از مردمان، قرب نوافل را طلب می‌کنند. کس را تا کس است، در عالم آنان بار نیست. به ‌ظاهر از حقایق و دقایق عالم می‌گویند و بر هر پدیده‌ای حکمی جاری می‌سازند، لیک در باطن صفیر و دامند و هیچ حکمی را بر احوال و رفتار خویش نمی‌پسندند.

کار پاکان را قیاس از خود می‌گیرند، سحر خود را معجزه می‌نمایانند. نقش باغبان جامعه را زیبنده خود می‌دانند و حق جدا کردن نهال‌ها و گیاهان «مفید» از «هرز» و تکثیر و پرورش گیاهان مفید و از بین‌ بردن گیاهان هرز را وظیفه ذاتی خود می‌دانند. اینان، همچنین نقش جراح / درمانگر جامعه و تشخیص ضابطه سلامت و طبیعی ‌بودن و تعریف و ترسیم مرز میان سلامت و بیماری را از قدیم نقش خویش می‌پندارند.

از این ‌رو، هیچ منطقه‌الفراغی برای تفاوت‌ها و تمایزها باقی نمی‌گذارند و هر کس را که به طریقت و شریعت آنان درنیاید، سوی تفته دوزخی پرتاب می‌کنند. اینان نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که زین ‌سو که می‌روند یکی دریای هول‌هایل‌ست و خشم توفان‌ها؛ و دیری نخواهد پایید که بیش از گذشته در میان مردمان آنچه می‌خواهند نمی‌بینند و آنچه می‌بینند نمی‌خواهند. محمد رضا تاجیک - اعتماد

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها