رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 655761

چین و روسیه دوست روزهای بد نیستند

ساعت ۲۴ - دکتر محمود شوری؛ معاون پژوهشی موسسه ایراس در سایت این نهاد نوشته است : چین و روسیه حتما دوستان خوب و مفیدی در زمان صلح هستند، اما در جنگی که به ویژه یک سوی آن اسرائیل یا آمریکا باشد -حتی اگر یک جنگ تحمیلی و تجاوزکارانه باشد- کمک زیادی به ایران نخواهند کرد. این مسئله نه فقط به این موضوع بر می‌گردد که آن‌ها ایران را شاید از پیش بازنده چنین جنگی می‌دانند (و به عبارتی نمی‌خواهند روی اسب بازنده شرط ببندند).

پوتین

 این دوکشور حتی در جنگی که نه برنده و نه بازنده‌ داشته باشد نیز به دلیل پیامدهای بعدی آن، ترجیح می‌دهند به نفع ایران هزینه نکنند. نهایتاْ اینکه باید توجه داشته باشیم که در منطق قدرت‌های بزرگ هیچگاه آن‌ها سیاست‌های خود را با دیگران تنظیم نمی‌کنند، بلکه این قدرت‌های دیگر هستند که باید سیاست خود را با آن‌ها تنظیم کنند.

جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی فارغ از هر مسئله دیگری، یک حقیقت نه چندان پنهان را باردیگر آشکار کرد که «در زمان جنگ هیچ‌کس به ایران کمک نخواهد کرد». جمهوری اسلامی ایران ممکن است دوستان زیادی در زمان صلح داشته باشد، اما در زمان جنگ باید فقط به توانمندی‌های داخلی، غیرت مردم و رشادت سربازانش اتکا کند.

این موضوع در دنیای مدرن و روابط بین‌الملل معاصر موضوع غریبی نیست. بسیاری از کارشناسان و نظریه‌پردازان بارها گفته‌اند که دوران اتحادها و ائتلاف‌ها گذشته است. با این‌حال، این مسئله ظاهراً فقط برای کشورهایی که نمی‌خواهند بخشی از «غرب وسیع‌تر» (Greater West) باشند، صادق است.

وقتی اوکراین مورد تجاوز قرار می‌گیرد، «غرب وسیع‌تر» از آمریکا و کانادا گرفته تا سراسر اروپا و استرالیا و کره‌جنوبی و ژاپن همه امکانات نظامی، اقتصادی و سیاسی خود را برای حمایت از اوکراین بسیج می‌کنند.

حتی وقتی اسرائیل برخلاف تمامی قواعد و مبانی حقوق بین‌الملل به ایران تجاوز می‌کند هم باز غرب وسیع‌تر تمامی امکانات نظامی، اقتصادی و سیاسی خود را برای حمایت از متحد خود یعنی اسرائیل بسیج می‌کند.  

این مسئله البته در دنیای پساجنگ سرد مسبوق به سابقه است. دقیقا همان کشورهایی که در زمان تجاوز صدام به ایران از متجاوز حمایت کردند، در زمان تجاوز صدام به کویت تمامی قدرت و وحدت خود را برای مقابله با صدام به کار گرفتند.

در آینده هم اگر کوچکترین حمله‌ای به کشورهای عضو مجموعه وسیع‌تر غرب صورت بگیرد -مثلاً حمله احتمالی چین به تایوان- این کشورها برای آنچه که نام آن را به شکل خودخواهانه‌‌ای دفاع از جهان آزاد گذاشته‌اند، حتماً واکنش سخت و البته متحدانه‌ای را نشان خواهند داد.

اما در آن سوی قضیه حمایت‌ها کاملاً مشروط هستند. فقط در حوزه کشورهای غیر غربی است که اتحادها و ائتلاف‌ها معنادار نیستند و یا احکام حقوقی و اخلاقی بر الزامات دنیای واقعی برتری دارند. ناتو این حق را برای خودش قائل است که هر جا که لازم می‌داند، از عراق و لیبی و افغانستان و سوریه گرفته تا اوکراین و تایوان، به تعیین و تکلیف شرایط جنگ و صلح بپردازد، اما سازمان همکاری شانگهای حتی اختیار و قدرت مدیریت جنگ و صلح در میان اعضای خود را هم ندارد.

روسیه از زمانی که وارد جنگ در اوکراین شد -و به تبع آن تحریم‌های شدیدی که از سوی غرب تجربه کرد- تلاش زیادی را به خرج داد تا در برابر مغهوم «غرب جمعی» یا همان غرب وسیع‌تر، مفهوم «اکثریت جهانی»، شامل کشورهایی که به تحریم‌های غرب علیه روسیه ن‍پیوسته‌اند، را تئوریزه کند.  

 استراتژیست‌های روس همان زمان هم تاکید داشتند که کشورهای اکثریت جهانی فقط در این مورد که  بخشی از غرب جمعی نیستند با هم یکسان هستند و هیچ نشانه دیگری از اتحاد و ائتلاف چه به شکل هنجاری و چه به شکل سیاسی در میان آن‌ها وجود ندارد. معدود نهادهای شکل گرفته مانند سازمان همکاری شانگهای یا بریکس هم راه زیادی تا رسیدن به یک مجموعه متحد و تاثیرگذار دارند.

اگر به جنگ هفته گذشته میان ایران و اسرائیل برگردیم -موضوعی که حتی بر خلاف جنگ اوکراین، تقریباً اغلب کشورهای غیر غربی و یا به تعبیر تحلیلگران روس «اکثریت جهانی»، غیر قانونی بودن و تجاوزگرانه بودن آن را تصدیق و تایید کردند-، یک نکته برجسته که مردم ایران کاملاً آن را لمس کردند، عدم وقوع  هرگونه اقدام یا تلاش عملی و فعالانه از سوی کشورهای غیر غربی و به ویژه سردمداران آن‌ها یعنی چین و روسیه برای توقف جنگ و یا ایجاد فشار سیاسی بر رژیم صهیونیستی برای متوقف کردن حملات به ایران بود.

اگر اندکی واقع‌بین باشیم، هرگونه انتظاری از چین و روسیه برای حمایت نظامی از ایران در این جنگ حتماً زیاده‌خواهانه و غیرواقعی به نظر می‌رسد، اما انتظار برای پیگیری یک دیپلماسی فعال از سوی این قدرت‌ها نمی‌توانست انتظار نامعقولی  باشد.

روسیه و چین بلافاصله پس از آغاز جنک حملات رژیم صهیونیستی به ایران را در قالب بیانیه وزارت خارجه محکوم کردند و پوتین رئیس جمهور روسیه چند ساعت پس از آغاز جنگ با رئیس جمهور ایران و همچنین نتانیاهو به صورت تلفنی به گفتگو پرداخت و ضمن محکوم کردن حمله به ایران، خواستار حل و فصل مسئله از طریق دیپلماتیک شد.

روس‌ها حتی آمادگی خود را هم برای میانجیگری میان ایران و اسرائیل  اعلام کردند و در روز ششم جنگ (۱۹ ژوئن) در تماس تلفنی میان روسای جمهور روسیه و چین، حمایت چینی‌ها از این تلاش را هم به طور شفاهی دریافت کردند.

لحن چین در محکومیت اسرائیل، به نسبت روسیه، اندکی ملایمتر بود. وزارت خارجه این کشور چند ساعت پس از شروع جنگ، در بیانیه‌ای اعلام کرد «چین عمیقاً نگران حملات اسرائیل به ایران است؛ ما مخالف نقض حاکمیت، امنیت و تمامیت ارضی ایران هستیم و خواستار کاهش تنش برای صلح و ثبات منطقه‌ای هستیم».

شی‌جین پینگ رئیس جمهور چین هم برای نخستین بار چهار روز پس از آغاز جنگ در یک اظهار نظر نگرانی خود را از وقوع جنگ اعلام کرد.

برای کشوری که در برابر یک تجاوز وحشیانه و غیر قانونی قرار گرفته است هر میزانی از حمایت سیاسی، اقتصادی و یا نظامی احتمالاً می‌تواند ارزشمند و مهم باشد و از این لحاظ نمی‌توان منکر اهمیت مواضع چین و روسیه شد.

علاوه بر آن، ممکن است اقداماتی هم صورت گرفته باشد که به دلیل ضرورت محرمانگی تمامی طرف‌ها علاقه‌ای به بازگو کردن آن نداشته باشند، با این‌حال، از دو منظر انتظار افکار عمومی در ایران و همچنین نوع و سطح اقدامات و اظهارات علنی رهبران چین و روسیه، بیراه نیست اگر مدعی شویم چین و روسیه به عنوان دو کشوری که توافق‌راهبردی درازمدت با ایران امضا کرده‌اند، دوستان دوران صلح ایران هستند.

افکار عمومی مردم ایران، پس از آن جنجال و هیاهویی که غرب بر سر موضوع ارسال پهپادهای ایران به روسیه در جریان جنگ اوکراین به راه‌انداخت و روس‌ها هم هیچگاه آن را انکار نکردند و تحریم‌هایی که فقط به این دلیل به مردم ایران تحمیل شد و تنش‌هایی که به این دلیل در روابط ایران و اروپا ایجاد شد، شاید انتظار حمایت‌های قوی‌تری و تاثیرگذارتری از سوی روسیه را داشتند.

اگرچه تجربه آنچه در سوریه میان ایران و اسراییل به وقوع پیوسته بود و نوع واکنش روسیه به حملات مداوم اسرائیل به پایگاه‌های نیروهای مورد حمایت ایران در سوریه هنوز چندان کهنه نشده بود، اما در این نبرد سرنوشت‌ساز انتظار افکار عمومی این بود که روسیه نقشی فراتر از محکوم کردن دیپلماتیک حمله _کاری که خیلی از کشورهای دیگر هم انجام دادند_ ایفا کنند.

البته روس‌ها مدعی هستند که درخواست کمکی از سوی ایران وجود نداشته است و ما هم چیز زیادی از درخواست‌های ایران از روسیه نمی‌دانیم، اما تجربه گذشته به ما می‌گوید که حتی اگر روس‌ها ملاحظه راهبردی در دادن تجهیزات نظامی به ایران نداشته باشند -که دارند-، اولین موضوع مهم برای آن‌ها نحوه پرداخت هزینه این تجهیزات است.  

اینکه چرا روس‌ها در این بحران مهم منطقه‌ای فقط نقش یک ناظر نگران با اندکی تحرک دیپلماتیک را ایفا کردند، به دلایل مختلفی باز می‌گردد که از مهمترین آن‌ها، علاوه بر جایگاه ویژه اسرائیل در سیاست خارجی و منطقه‌ای روسیه، می‌توان به غیر قابل قبول بودن دلایل تعارض میان ایران و اسراییل در متن تفکرات راهبردی روسیه اشاره کرد.

برای روس‌ها تعارض میان ایران و آمریکا هم مفهوم و هم مطلوب است، اما تعارض میان ایران و اسرائیل نه قابل درک و نه قابل پذیرش است. اظهار نظر اخیر رئیس جمهور روسیه در مجمع اقتصادی سنت‌پترزبورگ مبنی بر اینکه «امنیت هیچ کشوری نباید به قیمت امنیت کشور دیگری تضمین شود» احتمالاً بیش از آن‌که طعنه به اسرائیل باشد طعنه به طرف ایرانی هم است.

علاوه بر این پوتین در ادامه این سخنان به وضوح اعلام کرد به دلیل حضور حدود دو میلیون روس‌تبار در اسرائیل «امروزه، اسرائیل تقریباً یک کشور روس زبان است». این اظهار نظر تا حدود زیادی عمق و ابعاد ملاحظات روسیه در درگیری میان ایران و اسرائیل را آشکار می‌کند. کسانی که با ادبیات سیاسی روسیه در یکی دو دهه اخیر آشنا هستند، معنای این جمله را بیشتر درک می‌کنند.

مطابق اسناد بالادستی روسیه حمایت از روس‌زبانان در هر جای دنیا یکی از اولویت‌های راهبردی روسیه است و بخش مهمی از استدلال روسیه برای مداخله در اوکراین از سال ۲۰۱۴ تاکنون، به این موضوع باز می‌گردد.

نکته دیگر هم اینکه حجم تجارت روسیه به اسرائیل تقریباً با حجم تجارت این کشور با ایران برابری می‌کند؛ با این تفاوت که صادرات اسرائیل به روسیه به حدود ۲.۵ میلیارد دلار (سه برابر صادرات ایران به روسیه) می‌رسد (سال ۲۰۲۴) که شامل برخی کالاهای ارزشمند برای روسیه است.

علاوه بر این، این موضوع را هم نمی‌توان انکار کرد که برای روسیه کاهش تمرکز بین‌المللی بر اوکراین و سرازیر شدن بخشی از ظرفیت نظامی و اقتصادی کمک‌های غرب به سمت اسرائیل به جای اوکراین، به عنوان یک فرصت نگریسته می‌شد؛ کنترل برنامه هسته‌ای ایران، افزایش قیمت نفت و گسترش توجه رسانه‌ای از جنگ اوکراین به خاورمیانه نیز از جمله مزایای اقتصادی و سیاسی بود که برخی از تحلیگران معتقدند بر موضع‌گیری روسیه در این بحران تاثیرگذار بوده است.

در مورد چین نیز مانند روسیه حفظ رابطه برابر و متوازن با ایران و اسرائیل در سال‌های گذشته یکی از اولویت‌های راهبردی چین بوده است، چینی‌ها هم احتمالاً مانند روس‌ها منطق این درگیری را نه درک می‌کنند و نه می‌پسندند، زیرا بی‌ثباتی کنترل نشده‌ای را در منطقه حساس خاورمیانه تداوم می‌بخشد.

با این حال، بر خلاف روسیه، چین نگران افزایش قیمت نفت و اختلال احتمالی در جریان انتقال نفت از خلیج فارس است. ممکن است برخی از تحلیلگران با این گزاره که چین نقش منفعلانه‌ای را در جریان جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل بازی کرد موافق نباشند و یا معتقد باشند که ظرفیت دیپلماتیک چین برای مدیریت بحران چیزی بیش از این نبوده است و یا اینکه چینی‌ها به دلایل مختلف ضرورتی برای نقش‌آفرینی جدی‌تر در این بحران نمی‌دیده‌اند. دلایل چین برای مداخله محتاطانه هر چه که باشد، بعید است این اقدامات کسی را در ایران -از افکار عمومی گرفته تا تحلیلگران و حتی مقام‌های سیاسی- راضی کرده باشد.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها